<hr> معنی : تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته، داغ کردن یا شدن، بگرمی <hr> معانی دیگر : تفت، تفتان، پرادویه، تند (مزه یا بو)، دهان سوز، پرشور، زود خشم، آتشی (مزاج)، جوشی، برآشفته، خشم آلود، خشمگین، شدید، پرتکاپو، پرتنش، شهوت زده، (از نظر جنسی) تحریک شده، حشری، جنجال آفرین، مورد بحث روز، (عامیانه - مسابقه و قمار و انتخابات و غیره) موفق، خوش شانس، سرچنگ، نزدیک به هدف، از نزدیک (در تعقیب)، (برق) برقدار، (فیزیک اتمی) بسیار تابشگر، بسیار رادیواکتیو، (رنگ حاکی از داغی) قرمز، سرخ، نارنجی، (رنگ) تند، تازه وارد، گرم و تازه، (مال) مسروقه، (اخیرا) دزدی شده، قاچاق، مورد تعقیب پلیس، (خودمانی) عالی، معرکه، خیلی خوب، چشم گیر، پرموفقیت، به گرمی، به طور داغ، داغ داغ، داه، داهکردن یا شدن

معنی : تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته، داغ کردن یا شدن، بگرمی معانی دیگر : تفت، تفتان، پرادویه، تند (مزه یا بو)، دهان سوز، پرشور، زود خشم، آتشی (مزاج)، جوشی، برآشفته، خشم آلود، خشمگین، شدید، پرتکاپو، پرتنش، شهوت زده، (از نظر جنسی) تحریک شده، حشری

<hr> (خودمانی) حرف بی معنی و تظاهر آمیز، حرف مفت، باد شکم، چاخان، هوای گرم، چاخان his threats are hot air تهدیدهای او پوچ هستند

(خودمانی) حرف بی معنی و تظاهر آمیز، حرف مفت، باد شکم، چاخان، هوای گرم، چاخان his threats are hot air تهدیدهای او پوچ هستند

hot air

hot air balloon

hot and bothered

hot and cold

hot and dry weather

hot as balls

hot bar sealer

hot battle

<hr> خون گرم، باحرارت، تندخو، مهیج، اتشی مزاج، -1جوشی، پرجوش و خروش، پرحرارت، زودخشم، غیرتی، زودانگیز -2 (اسب) پاک تبار، اصیل

خون گرم، باحرارت، تندخو، مهیج، اتشی مزاج، -1جوشی، پرجوش و خروش، پرحرارت، زودخشم، غیرتی، زودانگیز -2 (اسب) پاک تبار، اصیل

hot blooded

hot boning

hot box

hot box detector system

hot briquetted

hot button

hot buttons

<hr> (امریکا) پنکیک، کیک گرم، خوب به فروش رفتن

(امریکا) پنکیک، کیک گرم، خوب به فروش رفتن

hot cake

hot chick

hot chik

hot chocolate

hot corrosion

hot deck

hot desert

hot desking

hot dip galvanization

hot dipping

<hr> معنی : سوسیس، هات داگ، ساندویچ سوسیس، سوسیس بزرگ <hr> معانی دیگر : گوشت آکند، (امریکا - خودمانی)، خودنمایی کردن، (در مسابقه و غیره برای جلب توجه) شیرین کاری کردن، پز دادن، آدم خودنما، نمایش کار، متظاهر، سوسیگ، ورزش : ورزشکار ممتاز

معنی : سوسیس، هات داگ، ساندویچ سوسیس، سوسیس بزرگ معانی دیگر : گوشت آکند، (امریکا - خودمانی)، خودنمایی کردن، (در مسابقه و غیره برای جلب توجه) شیرین کاری کردن، پز دادن، آدم خودنما، نمایش کار، متظاهر، سوسیگ، ورزش : ورزشکار ممتاز

hot dog

hot dogs

hot favourite

hot fill packaging

hot fill process

hot filling

<hr> (پزشکی - احساس حرارت در سطح بدن به ویژه در زن های یائسه) گر گرفتگی

(پزشکی - احساس حرارت در سطح بدن به ویژه در زن های یائسه) گر گرفتگی

hot flash

hot flashes

hot flush

hot form

hot hand

hot hand fallacy

hot in place asphalt recycling

hot in place asphalt recycling machine

hot in place asphalt recycling method

hot item

hot key

hot lemon

<hr> (خط تلفن مستقیم میان سران ابرقدرت ها) تلفن قرمز

(خط تلفن مستقیم میان سران ابرقدرت ها) تلفن قرمز

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران