<hr> مذبوحانه، وابسته به آخرین تلاش، آخرین فرصت

مذبوحانه، وابسته به آخرین تلاش، آخرین فرصت

last ditch

last ditch effort

last for

last for ever

last forevep

last forever

last gasp

last hope

last in first out

last judgement

last longer

last mile delivery

last minute

last minute decision

last more than

<hr> معنی : اسم خانوادگی، نام خانوادگی <hr> معانی دیگر : نام فامیل (surname هم می گویند)

معنی : اسم خانوادگی، نام خانوادگی معانی دیگر : نام فامیل (surname هم می گویند)

last name

last night

last ones

last out

last pyrenean

<hr> (ماه) تربیع آخر، آخرین تربیع (هنگامی که طرف چپ ماه روشن است)

(ماه) تربیع آخر، آخرین تربیع (هنگامی که طرف چپ ماه روشن است)

last quarter

last resort

last respects

last resting place

last saw

last say

last season

last seen

last session

last stage

last stop

<hr> (آخرین ناراحتی یا ضربه و غیره که موجب شکست یا تعلیق و غیره می شود) کارد به استخوان رسیدن

(آخرین ناراحتی یا ضربه و غیره که موجب شکست یا تعلیق و غیره می شود) کارد به استخوان رسیدن

last straw

last syllable

last sync failed at

last thing

last thing i want to

last through

last time

last time i looked

last two

last up

last week

<hr> معنی : حرف اخر، اتمام حجت، بیان یا رفتار قاطع <hr> معانی دیگر : حرف آخر، کلام نهایی (که به بحث و غیره پایان می بخشد)، بالاترین مرجع، هر چیز کامل و عالی

معنی : حرف اخر، اتمام حجت، بیان یا رفتار قاطع معانی دیگر : حرف آخر، کلام نهایی (که به بحث و غیره پایان می بخشد)، بالاترین مرجع، هر چیز کامل و عالی

last word

<hr> معنی : پارسال <hr> معانی دیگر : سال گذشته

معنی : پارسال معانی دیگر : سال گذشته

last year

lasted

lasted over

lastication

<hr> معنی : پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده <hr> معانی دیگر : پر دوام، پایسته، دیرند، ماندگار، پایدار، همیشگی، نوعی پارچه ی با دوام (که در ساختن کفش و کیف کاربرد دارد)

معنی : پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده معانی دیگر : پر دوام، پایسته، دیرند، ماندگار، پایدار، همیشگی، نوعی پارچه ی با دوام (که در ساختن کفش و کیف کاربرد دارد)

واژه های حرف "l" - پیشنهاد کاربران