mi amor

<hr> مخفف: (ارتش) گمشده در جنگ

مخفف: (ارتش) گمشده در جنگ

mia plays

miam miam

<hr> شهر میامی (در ایالت فلوریدا - امریکا)

شهر میامی (در ایالت فلوریدا - امریکا)

miami

miandaraq

mianposhteh

miarolitic

<hr> معنی : بخار بد بو، دم یا دمه بد بو، بخار یا دمه مسموم کننده <hr> معانی دیگر : محیط بد، اثر ناخوشایند یا مضر، (بخار بدبو که از باتلاق یا مواد فاسد شده ی حیوانی یا گیاهی برمی خیزد و سابقا خیال می کردند موجب مالاریا می شود) بدبخار، دژدمه

معنی : بخار بد بو، دم یا دمه بد بو، بخار یا دمه مسموم کننده معانی دیگر : محیط بد، اثر ناخوشایند یا مضر، (بخار بدبو که از باتلاق یا مواد فاسد شده ی حیوانی یا گیاهی برمی خیزد و سابقا خیال می کردند موجب مالاریا می شود) بدبخار، دژدمه

miasma

<hr> miasmatic(al) دارای دمه بد بو، پیداشده از دمه بد بو

miasmatic(al) دارای دمه بد بو، پیداشده از دمه بد بو

miasmatic

miasto

<hr> مخفف: (انجیل) میکا، میخا

مخفف: (انجیل) میکا، میخا

mic drop

mica splittings

micacious

micaela

<hr> (انجیل) میکا، میخا (مخفف آن: mic یا mi)، نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل

(انجیل) میکا، میخا (مخفف آن: mic یا mi)، نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل

micah

<hr> معنی : موشها <hr> معانی دیگر : جمع واژه ی: mouse، صورت جمع کلمه mouse موشها

معنی : موشها معانی دیگر : جمع واژه ی: mouse، صورت جمع کلمه mouse موشها

mice

micell

micellar

micellar emulsion

<hr> (زیست شناسی - شیمی - یک واحد ساختمانی میکروسکوپی) ریزساز واره، ریزواره (micella هم می گویند)

(زیست شناسی - شیمی - یک واحد ساختمانی میکروسکوپی) ریزساز واره، ریزواره (micella هم می گویند)

micelle

micellisation

micha

<hr> معنی : میکائیل، میخائیل، فرشته اعظم <hr> معانی دیگر : اسم خاص مذکر (مخفف آن: mike و mickey)

معنی : میکائیل، میخائیل، فرشته اعظم معانی دیگر : اسم خاص مذکر (مخفف آن: mike و mickey)

michael

michael jackson

michael schermer

michael scofield

michel s deaf

<hr> میکل آنژ (شاعر و نقاش و تندیس گر و معمار ایتالیایی)

میکل آنژ (شاعر و نقاش و تندیس گر و معمار ایتالیایی)

michelangelo

michelle or michele

mick

<hr> معنی : مسخره <hr> معانی دیگر : (انگلیس - خودمانی) قوت قلب، روحیه ی خوب، لاف و گزاف، لاف و گزاف take the mickey لودگی کردن، مورد تمسخر قراردادن، دست انداختن take the mickey out of خیط کردن، باد غرور کسی را خواباندن، سرجای خود نشاندن

معنی : مسخره معانی دیگر : (انگلیس - خودمانی) قوت قلب، روحیه ی خوب، لاف و گزاف، لاف و گزاف take the mickey لودگی کردن، مورد تمسخر قراردادن، دست انداختن take the mickey out of خیط کردن، باد غرور کسی را خواباندن، سرجای خود نشاندن

mickey

<hr> بچگانه، ساده شده و سطحی، (اثر والت دیسنی کارتون ساز امریکایی) میکی ماوس، (موسیقی رقص) بی حالت و بی مزه، ساده شده و سطحی a mickey mouse college course کلاس مزخرف در دانشگاه

بچگانه، ساده شده و سطحی، (اثر والت دیسنی کارتون ساز امریکایی) میکی ماوس، (موسیقی رقص) بی حالت و بی مزه، ساده شده و سطحی a mickey mouse college course کلاس مزخرف در دانشگاه

mickey mouse

micmacs

micorepyle

micrescipe

<hr> معنی : میلیونیم <hr> معانی دیگر : پیشوند:، خ رد، ریز، کهین [microcosm]، به طور نابهنجار کوچک [microcephaly]، بزرگ ساز، بزرگ کننده ی چیزهای ریز [microphone و microscope]، وابسته به میکروسکوپ، میکروسکوپی [micrography]، پیشوندی بمعنی، کوچک، پروانه بید خیلی ریز

معنی : میلیونیم معانی دیگر : پیشوند:، خ رد، ریز، کهین [microcosm]، به طور نابهنجار کوچک [microcephaly]، بزرگ ساز، بزرگ کننده ی چیزهای ریز [microphone و microscope]، وابسته به میکروسکوپ، میکروسکوپی [micrography]، پیشوندی بمعنی، کوچک، پروانه بید خیلی ریز

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران