novel method

novel word

<hr> معنی : رمان نویس <hr> معانی دیگر : داستان سرا

معنی : رمان نویس معانی دیگر : داستان سرا

novelist

<hr> وابسته به داستان و رمان

وابسته به داستان و رمان

novelistic

novelistically

novelization

<hr> معنی : حکایت، داستان، رمان کوتاه <hr> معانی دیگر : داستان کوتاه (معمولا با نتیجه ی اخلاقی یا طنزآمیز)

معنی : حکایت، داستان، رمان کوتاه معانی دیگر : داستان کوتاه (معمولا با نتیجه ی اخلاقی یا طنزآمیز)

novella

novels

<hr> معنی : چیز تازه، تازگی، نوظهوری، چیز نو <hr> معانی دیگر : نورسیدگی، نوپایی، هرچیز تازه، چیز بدیع، چیز بی سابقه

معنی : چیز تازه، تازگی، نوظهوری، چیز نو معانی دیگر : نورسیدگی، نوپایی، هرچیز تازه، چیز بدیع، چیز بی سابقه

novelty

novelty centred

novelty seeking

novelty seeking behavior

novelty work

<hr> معنی : نوامبر، نام ماه یازدهمسال فرنگی <hr> معانی دیگر : ماه نوامبر (یازدهمین ماه تقویم فرنگی)

معنی : نوامبر، نام ماه یازدهمسال فرنگی معانی دیگر : ماه نوامبر (یازدهمین ماه تقویم فرنگی)

november

novemdecuple

<hr> معنی : مبتدی، تازه کار، نوچه، جدید الایمان، نو اموز، ادم ناشی <hr> معانی دیگر : (در میان راهبان و گروه های مذهبی) عضو جدید که هنوز سوگند نخورده، نو وارد، تازه گرویده (neophyte هم می گویند)

معنی : مبتدی، تازه کار، نوچه، جدید الایمان، نو اموز، ادم ناشی معانی دیگر : (در میان راهبان و گروه های مذهبی) عضو جدید که هنوز سوگند نخورده، نو وارد، تازه گرویده (neophyte هم می گویند)

novice

novices

novinha

novisor

novo

<hr> معنی : پروکئین، نمک قلیایی بیحس کننده

معنی : پروکئین، نمک قلیایی بیحس کننده

novocaine

novum organum

novus

<hr> معنی : فعلا، حالا، اکنون، اینک، در این لحظه، هان <hr> معانی دیگر : ایدون، حالیا، همین الان، چند لحظه پیش، همین حالا، هم اکنون، (در بیان درخواست یا امر یا پند) خوب، دیگه، پس حالا، (به نشان رفتن از یک نکته به نکته ی جدید یا برای تاکید) خاطر نشان می شود، باید توجه داشت که، هان، گاهی، برخی، آنگاه، در آن هنگام، از اکنون، از حال، از این، (معمولا با: that) حال که، اکنون که، از آنجایی که، کنونی، مربوط به حال، رایج، زمان حال

معنی : فعلا، حالا، اکنون، اینک، در این لحظه، هان معانی دیگر : ایدون، حالیا، همین الان، چند لحظه پیش، همین حالا، هم اکنون، (در بیان درخواست یا امر یا پند) خوب، دیگه، پس حالا، (به نشان رفتن از یک نکته به نکته ی جدید یا برای تاکید) خاطر نشان می شود، باید توجه داشت که، هان، گاهی، برخی، آنگاه، در آن هنگا

واژه های حرف "n" - پیشنهاد کاربران