<hr> دوباره نمودار شدن، دوباره نمایان شدن، برگشتن، عودکردن

دوباره نمودار شدن، دوباره نمایان شدن، برگشتن، عودکردن

reappear

reappearance

reappeared

reapply

reappointment

reapportionment

<hr> معنی : ارزیابی تازه <hr> معانی دیگر : ارزیابی تازه

معنی : ارزیابی تازه معانی دیگر : ارزیابی تازه

reappraisal

<hr> دوباره ارزیابی کردن، دوباره مورد ملاحظه قرار دادن

دوباره ارزیابی کردن، دوباره مورد ملاحظه قرار دادن

reappraise

reappropriate

reappropriated

reappropriation

reapproval

reapproximate

<hr> معنی : عقب، دنبال، پشت، تربیت کردن، پروردن، بلند کردن، افراشتن، نمودار شدن <hr> معانی دیگر : پس -، واپس، (ارتش) پشت جبهه، عقبه(ی سپاه)، دنباله، عقبدار، در عقب، در پشت، (خودمانی) کون و کفل، بقچه بندی، ماتحت، برپا کردن، ساختن، بالابردن، روی دوپا بلند شدن (مانند اسب)

معنی : عقب، دنبال، پشت، تربیت کردن، پروردن، بلند کردن، افراشتن، نمودار شدن معانی دیگر : پس -، واپس، (ارتش) پشت جبهه، عقبه(ی سپاه)، دنباله، عقبدار، در عقب، در پشت، (خودمانی) کون و کفل، بقچه بندی، ماتحت، برپا کردن، ساختن، بالابردن، روی دوپا بلند شدن (مانند اسب)

rear

rear area headquarters

rear back

rear brake

rear derailleur

rear door

<hr> عقب هرچیز، پشت، از عقب به اتومبیل دیگر زدن

عقب هرچیز، پشت، از عقب به اتومبیل دیگر زدن

rear end

rear end system

rear engine car

rear entry position

rear fog light

<hr> (ارتش) پس قراول، عقبدار، پسگام (در برابر: پیشگام vanguard)، پس لشگر، عقبه ی سپاه، پس قراول

(ارتش) پس قراول، عقبدار، پسگام (در برابر: پیشگام vanguard)، پس لشگر، عقبه ی سپاه، پس قراول

rear guard

rear inflow jet

rear pannier rack

rear paw

rear release surface

rear side window

rear suport

rear up

rear wash wipe system

rear wheel drive

rear window

rear window heater system

rear windscreen wiper

rearchitect

reared

reared on

rearely

rearing

<hr> معنی : تجدید تسلیحات <hr> معانی دیگر : تجدید تسلیحات

معنی : تجدید تسلیحات معانی دیگر : تجدید تسلیحات

rearmament

rearomatize

<hr> دوباره ترتیب دادن، دوباره مرتب کردن، تغییر سازمان دادن، نوآرایی کردن، بازاراستن، بازچیدن

دوباره ترتیب دادن، دوباره مرتب کردن، تغییر سازمان دادن، نوآرایی کردن، بازاراستن، بازچیدن

rearrange

rearranged

<hr> معنی : باز ارایش، باز چینی <hr> معانی دیگر : ترتیب مجدد، بازسازمانی، نوسامانی، ترتیب جدید، ساماندهی تازه

معنی : باز ارایش، باز چینی معانی دیگر : ترتیب مجدد، بازسازمانی، نوسامانی، ترتیب جدید، ساماندهی تازه

واژه های حرف "r" - پیشنهاد کاربران