پیشنهاد کاربران

unframed

unfreedom

<hr> (یخ چیزی را) آب کردن، آزاد کردن

(یخ چیزی را) آب کردن، آزاد کردن

unfreeze

unfreezing

unfrequently

unfriend

<hr> معنی : بی دوست، بی یار، بیرفیق <hr> معانی دیگر : بی یار و یاور، تک و تنها

معنی : بی دوست، بی یار، بیرفیق معانی دیگر : بی یار و یاور، تک و تنها

unfriended

unfriendliness

<hr> نجوش، نادوستوار، نامهربان، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، سرد، سرسنگین، خصومت آمیز، ناهمراه، نامساعد

نجوش، نادوستوار، نامهربان، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، سرد، سرسنگین، خصومت آمیز، ناهمراه، نامساعد

unfriendly

unfriendly environment

unfuck

unfuck your self

unfuckwitable

unfuckwithable

<hr> انجام نشده، وفا نشده

unfulfilled

unfulfilled expectations

unfulfillment

<hr> معنی : تهی دست، بدون سرمایه، بی بودجه <hr> معانی دیگر : بدون سرمایه، تهیدست، بی بودجه

معنی : تهی دست، بدون سرمایه، بی بودجه معانی دیگر : بدون سرمایه، تهیدست، بی بودجه

unfunded

unfunded backlog

<hr> معنی : بدون اثاثیه <hr> معانی دیگر : بدون اثاثیه

معنی : بدون اثاثیه معانی دیگر : بدون اثاثیه

unfurnished

unfurtunately

unfussy

unga

ungag

<hr> معنی : زشت، بی لطف، بی حاصل، ناازموده، بدون سود، زمخت و غیرجذاب <hr> معانی دیگر : بدقواره، کت و کلفت، بی شاخ و دم، خشن، بدترکیب، دست و پاچلفتی، (قدیمی) با خشونت و زشتی

معنی : زشت، بی لطف، بی حاصل، ناازموده، بدون سود، زمخت و غیرجذاب معانی دیگر : بدقواره، کت و کلفت، بی شاخ و دم، خشن، بدترکیب، دست و پاچلفتی، (قدیمی) با خشونت و زشتی

ungainly

ungathered

ungauged

ungenerously

ungenerousness

ungently

unglamorous

unglazed

ungloved

unglued

ungodliness

<hr> معنی : سنگ دل، لامذهب، بی دین، خدا نشناس <hr> معانی دیگر : بی ایمان، ناپارسا، گنهکار، خبیث، بد جنس، (قدیمی) خبیثانه، بدجنسانه، گناهکارانه

معنی : سنگ دل، لامذهب، بی دین، خدا نشناس معانی دیگر : بی ایمان، ناپارسا، گنهکار، خبیث، بد جنس، (قدیمی) خبیثانه، بدجنسانه، گناهکارانه

ungodly

ungodly hours

ungovernability

<hr> معنی : زشت، نامطبوع، نا زیبا، خالی از لطف <hr> معانی دیگر : عاری از متانت

معنی : زشت، نامطبوع، نا زیبا، خالی از لطف معانی دیگر : عاری از متانت

ungraceful

ungradable

ungraded antonyms

ungraspable

<hr> معنی : ناسپاس، ناخوش آیند، حق ناشناس، نمک بحرام <hr> معانی دیگر : ناخوش ایند

معنی : ناسپاس، ناخوش آیند، حق ناشناس، نمک بحرام معانی دیگر : ناخوش ایند

واژه های حرف "u" - پیشنهاد کاربران