typicality

<hr> معنی : سنخ بندی، علامت سازی، تعیین نمونه <hr> معانی دیگر : سن&nbsp; بندی، طبقه بندی

معنی : سنخ بندی، علامت سازی، تعیین نمونه معانی دیگر : سن بندی، طبقه بندی

typification

<hr> معنی : با نمونه مشخص کردن، نمونه بودن، نمونه دادن <hr> معانی دیگر : نمونه (ی چیزی) بودن، مونه بودن یا شدن، نماد (چیزی) بودن، با نمونه نشان دادن، نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن

معنی : با نمونه مشخص کردن، نمونه بودن، نمونه دادن معانی دیگر : نمونه (ی چیزی) بودن، مونه بودن یا شدن، نماد (چیزی) بودن، با نمونه نشان دادن، نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن

typify

<hr> معنی : با ماشین تحریر نوشتن، ماشین نویسی <hr> معانی دیگر : ماشین نویسی

معنی : با ماشین تحریر نوشتن، ماشین نویسی معانی دیگر : ماشین نویسی

typing

<hr> معنی : ماشین نویس <hr> معانی دیگر : تایپیست

معنی : ماشین نویس معانی دیگر : تایپیست

typist

<hr> معنی : چاپچی، مامور چاپخانه، مطبعه چی <hr> معانی دیگر : حروفچین

معنی : چاپچی، مامور چاپخانه، مطبعه چی معانی دیگر : حروفچین

typographer

<hr> معنی : چاپی، مربوط به چاپ <hr> معانی دیگر : مربوط به چاپ <hr> typographic(al) چاپی

معنی : چاپی، مربوط به چاپ معانی دیگر : مربوط به چاپ typographic(al) چاپی

typographic

<hr> معنی : فن چاپ <hr> معانی دیگر : فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانه های رمزی

معنی : فن چاپ معانی دیگر : فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانه های رمزی

typography

<hr> معنی : ظالمانه، ستمگرانه، وابسته بفرمانروای ظالم <hr> معانی دیگر : مستبد، خودکامه، خویشکام، بیدادگر، ستمگر، ظالم، ستمکار، جابر

معنی : ظالمانه، ستمگرانه، وابسته بفرمانروای ظالم معانی دیگر : مستبد، خودکامه، خویشکام، بیدادگر، ستمگر، ظالم، ستمکار، جابر

tyrannical

<hr> معنی : ظالمانه، ستمگرانه <hr> معانی دیگر : غاصبانه، مستبدانه

معنی : ظالمانه، ستمگرانه معانی دیگر : غاصبانه، مستبدانه

tyrannically

<hr> معنی : قاتل ستمگران، ستمگر کش، ستمگر کشی <hr> معانی دیگر : کشتن آدم ستمگر، ستمکار کشی، بیدادگر کشی

معنی : قاتل ستمگران، ستمگر کش، ستمگر کشی معانی دیگر : کشتن آدم ستمگر، ستمکار کشی، بیدادگر کشی

tyrannicide

<hr> معنی : مستبدانه حکومت کردن، ستم کردن <hr> معانی دیگر : ستمگری کردن، ظلم کرن، بیداد کردن، خودکامگی کردن

معنی : مستبدانه حکومت کردن، ستم کردن معانی دیگر : ستمگری کردن، ظلم کرن، بیداد کردن، خودکامگی کردن

tyrannize

<hr> معنی : ستمگر، ظالمانه، از روی ظلم و ستمگری <hr> معانی دیگر : بیدادگر، مستبد، خودکامه، ستمگرانه

معنی : ستمگر، ظالمانه، از روی ظلم و ستمگری معانی دیگر : بیدادگر، مستبد، خودکامه، ستمگرانه

tyrannous

<hr> معنی : جور، حکومت استبدادی، ظلم، ستم، ستمگری، حکومت ستمگرانه، ظلم وستم <hr> معانی دیگر : استبداد، خودکامگی، خویشکامی، ظلم و جور، بیداد، بیدادگری، جور jovr

معنی : جور، حکومت استبدادی، ظلم، ستم، ستمگری، حکومت ستمگرانه، ظلم وستم معانی دیگر : استبداد، خودکامگی، خویشکامی، ظلم و جور، بیداد، بیدادگری، جور jovr

tyranny

<hr> معنی : غاصب، ستمگر، ظالم، جبار، حاکم ستمگر یا مستبد، سلطان ظالم <hr> معانی دیگر : بیدادگر، زورگو، ستمکار، مستبد، خودکامه، خویشکام

معنی : غاصب، ستمگر، ظالم، جبار، حاکم ستمگر یا مستبد، سلطان ظالم معانی دیگر : بیدادگر، زورگو، ستمکار، مستبد، خودکامه، خویشکام

tyrant

<hr> معنی : لاستیک اتومبیل <hr> معانی دیگر : (انگلیس) تایر، حلقه ی لاستیک (امریکا: tire)، شهر باستانی تایر (در لبنان امروزی)، tire : لاستیک اتومبیل

معنی : لاستیک اتومبیل معانی دیگر : (انگلیس) تایر، حلقه ی لاستیک (امریکا: tire)، شهر باستانی تایر (در لبنان امروزی)، tire : لاستیک اتومبیل

tyre

<hr> معنی : مبتدی، کاراموز، تازه کار، نوچه، نو اموز <hr> معانی دیگر : خامدست

معنی : مبتدی، کاراموز، تازه کار، نوچه، نو اموز معانی دیگر : خامدست

tyro

<hr> معنی : تزار، امپراطور روسیه قدیم، امپراتور روسیه، خسرو <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: czar، tsar : تزار

معنی : تزار، امپراطور روسیه قدیم، امپراتور روسیه، خسرو معانی دیگر : رجوع شود به: czar، tsar : تزار

واژه های حرف "t" - مترادف و متضاد