انگلیسی به انگلیسی

blacksmithing

<hr> (جانورشناسی) سیاه مار (انواع مارهای سیاه یا تیره رنگ به ویژه مار بی آزاری به نام coluber constrictor که بومی امریکای شمالی است)، شلاق چرمی،تازیانه (که از چرم به هم بافته درست شده باشد) (black snake هم می نویسند)

(جانورشناسی) سیاه مار (انواع مارهای سیاه یا تیره رنگ به ویژه مار بی آزاری به نام coluber constrictor که بومی امریکای شمالی است)، شلاق چرمی،تازیانه (که از چرم به هم بافته درست شده باشد) (black snake هم می نویسند)

blacksnake

blackstrap

<hr> شیره ی چغندر که بیشتر شکر آن را گرفته باشند، سیاه شیره

شیره ی چغندر که بیشتر شکر آن را گرفته باشند، سیاه شیره

blackstrap molasses

<hr> (گیاه شناسی) هلاله، گوجه وحشی، آلوچه ی جنگلی (prunus spinosa از خانواده ی rose)

(گیاه شناسی) هلاله، گوجه وحشی، آلوچه ی جنگلی (prunus spinosa از خانواده ی rose)

blackthorn

<hr> راه آسفالته، آسفالت سرد، موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود، مواد قیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود، اسفالت کردن

راه آسفالته، آسفالت سرد، موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود، مواد قیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود، اسفالت کردن

blacktop

blacktopped

blackwork

blacky

<hr> معنی : بادکنک، کیسه، مثانه، ابدان، کمیزدان، پیشاب دان <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) مثانه، آبدان، میزه دان (urinary bladder هم می گویند)، تویی (توپ و غیره)، تیوب

معنی : بادکنک، کیسه، مثانه، ابدان، کمیزدان، پیشاب دان معانی دیگر : (کالبد شناسی) مثانه، آبدان، میزه دان (urinary bladder هم می گویند)، تویی (توپ و غیره)، تیوب

bladder

<hr> (گیاه شناسی) خزه های دغدغکی (از جنس ascophyllum و fucus که کیسه های هوا دارند)

(گیاه شناسی) خزه های دغدغکی (از جنس ascophyllum و fucus که کیسه های هوا دارند)

bladder wrack

bladdered

<hr> معنی : دارای مثانه یا بادکنک، شبیه مثانه یا بادکنک، بادکنکی <hr> معانی دیگر : مثانه مانند، آبدان سان، بادکنک مانند، بادبرگی

معنی : دارای مثانه یا بادکنک، شبیه مثانه یا بادکنک، بادکنکی معانی دیگر : مثانه مانند، آبدان سان، بادکنک مانند، بادبرگی

bladdery

<hr> معنی : تیغ، شمشیر، تیغه، پره، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه <hr> معانی دیگر : لبه ی تیز، پرند، فرند، دم، دمه، بادفر، پهنه، کپه، برگ دشنه مانند، پهنک، برگ گندمی، شمشیر باز، استخوان مسطح و تیغه مانند (مثل استخوان کتف shoulder blade)، تیغه ی کفش یخ بازی، (آوا شناسی) سرزبان، تیغه ی زبان

معنی : تیغ، شمشیر، تیغه، پره، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه معانی دیگر : لبه ی تیز، پرند، فرند، دم، دمه، بادفر، پهنه، کپه، برگ دشنه مانند، پهنک، برگ گندمی، شمشیر باز، استخوان مسطح و تیغه مانند (مثل استخوان کتف shoulder blade)، تیغه ی کفش یخ بازی، (آوا شناسی) سرزبان، تیغه ی زبان

blade

blade entry angle

blade exit angle

blade runner

bladebone

<hr> معنی : تیغه دار <hr> معانی دیگر : تیغه دار

معنی : تیغه دار معانی دیگر : تیغه دار

bladed

blading

blaeberry

blag

blagger

<hr> (فرانسه) شوخی، مسخره بازی، دست انداختن

(فرانسه) شوخی، مسخره بازی، دست انداختن

blague

blagueur

<hr> (خودمانی - در مورد سخن و نگارش) ملالت آور، خسته کننده، از پیش دانسته، قس علیهذا (در مورد چیزهای تکراری و خسته کننده)، دلزدگی، ملال، ملال the blahs دلزدگی، سرخوردگی، بیعلاقگی به زندگی یا کار

(خودمانی - در مورد سخن و نگارش) ملالت آور، خسته کننده، از پیش دانسته، قس علیهذا (در مورد چیزهای تکراری و خسته کننده)، دلزدگی، ملال، ملال the blahs دلزدگی، سرخوردگی، بیعلاقگی به زندگی یا کار

blah

blah blah

<hr> معنی : دمل، کورک، زخماماسدار، تاول <hr> معانی دیگر : (نادر) دمل، آماس، زخم باد کرده، کورک دراوردن، تاول زدن

معنی : دمل، کورک، زخماماسدار، تاول معانی دیگر : (نادر) دمل، آماس، زخم باد کرده، کورک دراوردن، تاول زدن

blain

blaine

blair

blairism

blairite

<hr> ویلیام بلایک (نقاش و شاعر انگلیسی)

ویلیام بلایک (نقاش و شاعر انگلیسی)

blake

blakey

<hr> معنی : شایان توبیخ، سزاوار سرزنش، مقصر <hr> معانی دیگر : شایان توبی

معنی : شایان توبیخ، سزاوار سرزنش، مقصر معانی دیگر : شایان توبی

blamable

blamableness

blamably

<hr> معنی : سرزنش، گناه، عتاب، اشتباه، مذمت، سب، مقصر دانستن، سرزنش کردن، لکه دار کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، عتاب کردن <hr> معانی دیگر : تقصیر، عیب، لغزش، عیبجویی، نکوهش، ملامت، مقصر شناختن، تقصیر کار دانستن، نکوهیدن

معنی : سرزنش، گناه، عتاب، اشتباه، مذمت، سب، مقصر دانستن، سرزنش کردن، لکه دار کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، عتاب کردن معانی دیگر : تقصیر، عیب، لغزش، عیبجویی، نکوهش، ملامت، مقصر شناختن، تقصیر کار دانستن، نکوهیدن

blame

blameable

<hr> لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!

لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!

blamed

blamed himself

<hr> معنی : شایان توبیخ، سزاوار سرزنش، مقصر <hr> معانی دیگر : عیبجو، مقصر ساز، شایان توبی

معنی : شایان توبیخ، سزاوار سرزنش، مقصر معانی دیگر : عیبجو، مقصر ساز، شایان توبی

blameful

<hr> معنی : بی عیب، منزه، بی گناه، منزه از گناه، بی تقصیر <hr> معانی دیگر : نکوهش پذیر

معنی : بی عیب، منزه، بی گناه، منزه از گناه، بی تقصیر معانی دیگر : نکوهش پذیر

blameless

blamelessly

blamelessness

blamer

blameworthiness

<hr> معنی : سزاوار سرزنش، مقصر، مجرم، گناهکار، ذمیم <hr> معانی دیگر : تقصیرکار، سزاوار گناه، سزاوار عیبجویی، سرزنش پذیر، نکوهیدنی

معنی : سزاوار سرزنش، مقصر، مجرم، گناهکار، ذمیم معانی دیگر : تقصیرکار، سزاوار گناه، سزاوار عیبجویی، سرزنش پذیر، نکوهیدنی

واژه های حرف "b" - انگلیسی به انگلیسی