انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : درخت جنسهیاجنسان <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی)، عشقه، جین سنگ (گیاه دولپه ای از تیره ی araliaceae و راسته ی apiales - دارای برگ های خوشبو و گل های خوشه ای)

معنی : درخت جنسهیاجنسان معانی دیگر : (گیاه شناسی)، عشقه، جین سنگ (گیاه دولپه ای از تیره ی araliaceae و راسته ی apiales - دارای برگ های خوشبو و گل های خوشه ای)

ginseng

ginzberg

gioacchino

gioacchino antonio rossini

gioconda

gion

giora

giora shpigel

giorgio barbarelli

giorgio da castelfranco

giorgione

giovanni

giovanni battista amici

giovanni bellini

giovanni da verrazzano

gipper

gippy

<hr> معنی : کولی، لولی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: gypsy، gypsy کولی

معنی : کولی، لولی معانی دیگر : رجوع شود به: gypsy، gypsy کولی

gipsy

gipsy kings

<hr> معنی : زرافه <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) زرافه (از تیره ی giraffidae)، اشتر گاو

معنی : زرافه معانی دیگر : (جانور شناسی) زرافه (از تیره ی giraffidae)، اشتر گاو

giraffe

giraffiti

<hr> معنی : چرخ فلک، نوعی آتشبازی چرخنده <hr> معانی دیگر : (آتش بازی) چرخ ترقه، چرخ آتش بازی، فواره ی گردان، شمعدان چند شاخه (که معمولا جلو آینه قرار داده می شود)، نوعی اتشبازی چرخنده، چر&nbsp; فلک

معنی : چرخ فلک، نوعی آتشبازی چرخنده معانی دیگر : (آتش بازی) چرخ ترقه، چرخ آتش بازی، فواره ی گردان، شمعدان چند شاخه (که معمولا جلو آینه قرار داده می شود)، نوعی اتشبازی چرخنده، چر فلک

girandole

<hr> معنی : حلقه، اظهار نظر شدید و تند، محاصره کردن، اماده کردن، نیرومند کردن، کمربند بستن <hr> معانی دیگر : مجهز کردن، ملبس کردن، آماده ی عمل شدن، کمر همت بستن، طناب یا تسمه ی آهنی دور چیزی بستن (مثل تسمه ی دور بشکه ی چوبی)، با تسمه محکم کردن، احاطه کردن، (حلقه دار) در میان گرفتن، شمشیر بستن، تمسخر، استهزا، ضربه شدید، بستن، احاطه کرده، محکم کردن

معنی : حلقه، اظهار نظر شدید و تند، محاصره کردن، اماده کردن، نیرومند کردن، کمربند بستن معانی دیگر : مجهز کردن، ملبس کردن، آماده ی عمل شدن، کمر همت بستن، طناب یا تسمه ی آهنی دور چیزی بستن (مثل تسمه ی دور بشکه ی چوبی)، با تسمه محکم کردن، احاطه کردن، (حلقه دار) در میان گرفتن، شمشیر بستن، تمسخر، استهزا، 

gird

gird up one's loins

girded

girded his loins

<hr> معنی : شاهین ترازو، تیر اهن، شاه تیر <hr> معانی دیگر : (معماری و پل سازی) تیر اصلی، تیرآهن بزرگ، تیرپایه، بالاگر، تیر حمال، پیل پا، پالا

معنی : شاهین ترازو، تیر اهن، شاه تیر معانی دیگر : (معماری و پل سازی) تیر اصلی، تیرآهن بزرگ، تیرپایه، بالاگر، تیر حمال، پیل پا، پالا

girder

girder construction

<hr> معنی : کمربند، کرست، کمر، حلقه، احاطه کردن، حلقهای بریدن <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) کمربند، کمربند زنانه، شال کمر، حمایل، هر چیزی که احاطه می کند، دورگیر، محاط کننده، لام، زیرپوش تنگ و کشدار زنانه، شکم بند (برای تو نگهداشتن شکم و غیره)، کرست زنانه، (جواهر سازی) لبه ی سنگ تراشیده شده، لبه ی جواهر، (کشاورزی) پوست درخت را حلقه وار بریدن (برای کشتن آن)، دور چیزی را گرفتن، کمربند بستن، کرست بستن

معنی : کمربند، کرست، کمر، حلقه، احاطه کردن، حلقهای بریدن معانی دیگر : (کالبد شناسی) کمربند، کمربند زنانه، شال کمر، حمایل، هر چیزی که احاطه می کند، دورگیر، محاط کننده، لام، زیرپوش تنگ و کشدار زنانه، شکم بند (برای تو نگهداشتن شکم و غیره)، کرست زنانه، (جواهر سازی) لبه ی سنگ تراشیده شده، لبه ی جواهر، (ک

girdle

<hr> معنی : کلفت، معشوقه، دوشیزه، دختر، دختربچه، زن جوان <hr> معانی دیگر : زن ازدواج نکرده، زن مجرد، (زننده) کلفت، کارمند زن، (خودمانی) زن

معنی : کلفت، معشوقه، دوشیزه، دختر، دختربچه، زن جوان معانی دیگر : زن ازدواج نکرده، زن مجرد، (زننده) کلفت، کارمند زن، (خودمانی) زن

girl

<hr> منشی ارشد، دستیار زن، معاون زن، زن کار امد و لایق

منشی ارشد، دستیار زن، معاون زن، زن کار امد و لایق

girl friday

<hr> (انگلیس و کانادا) سازمانی مشابه سازمان پیشاهنگی دختران، انگلیس عضو پیشاهنگی دختران، دختر پیشاهنگ

(انگلیس و کانادا) سازمانی مشابه سازمان پیشاهنگی دختران، انگلیس عضو پیشاهنگی دختران، دختر پیشاهنگ

girl guide

girl next door

<hr> (آمریکا) پیشاهنگ دختر، عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا (در سال 1912 تاسیس گردید)

(آمریکا) پیشاهنگ دختر، عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا (در سال 1912 تاسیس گردید)

girl scout

girl talk

<hr> معنی : رفیقه، دلبر <hr> معانی دیگر : دوست دختر، معشوقه

معنی : رفیقه، دلبر معانی دیگر : دوست دختر، معشوقه

girlfriend

<hr> معنی : دختری <hr> معانی دیگر : دختر بودن، دوران دختری، دختران

معنی : دختری معانی دیگر : دختر بودن، دوران دختری، دختران

girlhood

<hr> معنی : دختر، دخترانه، دختر وار <hr> معانی دیگر : girly دختر، غیربالغ، خام وبچگانه

معنی : دختر، دخترانه، دختر وار معانی دیگر : girly دختر، غیربالغ، خام وبچگانه

girlie

<hr> معنی : دختر وار <hr> معانی دیگر : (ناخوشایند) دخترانه، مثل دخترها، دارای رفتار دخترمابانه

معنی : دختر وار معانی دیگر : (ناخوشایند) دخترانه، مثل دخترها، دارای رفتار دخترمابانه

girlish

girlishly

<hr> حالات دخترانه، حالت دختری

حالات دخترانه، حالت دختری

girlishness

girls

<hr> معنی : دخترانه، دختر وار، غیر بالغ <hr> معانی دیگر : girlie دختر، خام وبچه گانه

معنی : دخترانه، دختر وار، غیر بالغ معانی دیگر : girlie دختر، خام وبچه گانه

girly

girly magazine

<hr> جیرو، خدمات بانکى اداره پست بازرگانى : روشى جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر

جیرو، خدمات بانکى اداره پست بازرگانى : روشى جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر

giro

girofle

<hr> حزب ژیروندیست فرانسه (1791-93 - هوادار اصول جمهوری بود)

حزب ژیروندیست فرانسه (1791-93 - هوادار اصول جمهوری بود)

girondist

<hr> معنی : محاصره کردن، با تنگ محکم کردن <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: grid، رجوع شود به: gird و girdle، تنگ بستن

معنی : محاصره کردن، با تنگ محکم کردن معانی دیگر : رجوع شود به: grid، رجوع شود به: gird و girdle، تنگ بستن

واژه های حرف "g" - انگلیسی به انگلیسی