انگلیسی به انگلیسی

irangate

<hr> معنی : پارسی <hr> معانی دیگر : ایرانی

معنی : پارسی معانی دیگر : ایرانی

irani

<hr> معنی : پارسی، ایرانی، اهل ایران، وابسته به ایران <hr> معانی دیگر : وابسته به زبان و فرهنگ ایران (persian هم می گویند)

معنی : پارسی، ایرانی، اهل ایران، وابسته به ایران معانی دیگر : وابسته به زبان و فرهنگ ایران (persian هم می گویند)

iranian

iranian citizen

iranian oil pipeline

iranian revolution

<hr> کشور عراق (که در قدیم بین النهرین mesopotamia نامیده می شد - 444439 کیلومتر مربع)

کشور عراق (که در قدیم بین النهرین mesopotamia نامیده می شد - 444439 کیلومتر مربع)

iraq

<hr> معنی : عراقی، وابسته به عراق <hr> معانی دیگر : وابسته به مردم عراق و فرهنگ آنان

معنی : عراقی، وابسته به عراق معانی دیگر : وابسته به مردم عراق و فرهنگ آنان

iraqi

iraqi citizen

<hr> معنی : تند خویی، زود خشمی <hr> معانی دیگر : زود خشمی، تند خویی

معنی : تند خویی، زود خشمی معانی دیگر : زود خشمی، تند خویی

irascibility

<hr> معنی : سودایی، اتشی مزاج، تند طبع، زود خشم، زود غضب <hr> معانی دیگر : تندخو، آتشی مزاج، ارغند، حاکی از خشم، خشم آلود

معنی : سودایی، اتشی مزاج، تند طبع، زود خشم، زود غضب معانی دیگر : تندخو، آتشی مزاج، ارغند، حاکی از خشم، خشم آلود

irascible

irascibleness

irascibly

<hr> معنی : خشمگین، خشمناک <hr> معانی دیگر : خشم آلود، عصبانی، قهرآلود، ارغند، غضبناک، غضب آلود

معنی : خشمگین، خشمناک معانی دیگر : خشم آلود، عصبانی، قهرآلود، ارغند، غضبناک، غضب آلود

irate

irately

irateness

<hr> مخفف: موشک پرتابی میان برد (دارای برد متوسط)

مخفف: موشک پرتابی میان برد (دارای برد متوسط)

irbm

irc operator

ircop

<hr> معنی : خشم، عصبانیت، غضب، از جا در رفتگی <hr> معانی دیگر : غیظ، قهر، ایرلند

معنی : خشم، عصبانیت، غضب، از جا در رفتگی معانی دیگر : غیظ، قهر، ایرلند

<hr> معنی : خشمناک <hr> معانی دیگر : خشمناک

معنی : خشمناک معانی دیگر : خشمناک

ireful

<hr> خشمگینانه، ازروی تندی

irefully

<hr> معنی : ایرلند <hr> معانی دیگر : جزیره ی ایرلند (در باختر جزیره ی بریتانیای کبیر - 84420 کیلومتر مربع)، جزیره ای در باختر جزیره برطانی

معنی : ایرلند معانی دیگر : جزیره ی ایرلند (در باختر جزیره ی بریتانیای کبیر - 84420 کیلومتر مربع)، جزیره ای در باختر جزیره برطانی

ireland

irene

<hr> معنی : ارام، ساکن، مسالمت امیز، صلح جو <hr> معانی دیگر : صلح انگیز، آشتی بخش، آشتیانه، آشتی گر، صلح آور (irenical هم می گویند)، صلح جو <hr> irenic(al) اتشی امیز، صلح امیز، صلح جویانه

معنی : ارام، ساکن، مسالمت امیز، صلح جو معانی دیگر : صلح انگیز، آشتی بخش، آشتیانه، آشتی گر، صلح آور (irenical هم می گویند)، صلح جو irenic(al) اتشی امیز، صلح امیز، صلح جویانه

irenic

iridaceae

<hr> از تیره سوسن یا زنبق، زنبقی

از تیره سوسن یا زنبق، زنبقی

iridaceous

iridectome

iridectomise

iridectomize

<hr> (جراحی - برداشتن بخشی از عنبیه) رنگینه برداری، بریدن یا در اوردن جزئی از عنبیه

(جراحی - برداشتن بخشی از عنبیه) رنگینه برداری، بریدن یا در اوردن جزئی از عنبیه

iridectomy

<hr> معنی : نمایش رنگین کمان، نمایش قوس قزحی <hr> معانی دیگر : iridescency نمایش قوس قزحی

معنی : نمایش رنگین کمان، نمایش قوس قزحی معانی دیگر : iridescency نمایش قوس قزحی

iridescence

<hr> معنی : رنگین کمانی، قوس قزحی <hr> معانی دیگر : (دارای رنگ های رنگین کمان و متغیر بر حسب نور و زاویه ی دید) رنگین کمانی، رنگین کمان سان، قزح سان، رنگ به رنگ شونده، (مجازی) درخشان، مشعشع

معنی : رنگین کمانی، قوس قزحی معانی دیگر : (دارای رنگ های رنگین کمان و متغیر بر حسب نور و زاویه ی دید) رنگین کمانی، رنگین کمان سان، قزح سان، رنگ به رنگ شونده، (مجازی) درخشان، مشعشع

iridescent

iridial

<hr> وابسته به یا دارای ایریدیم iridium، رنگینهای

وابسته به یا دارای ایریدیم iridium، رنگینهای

iridic

iridise

<hr> (شیمی) ایریدیم (عنصر فلزی سپید و سنگین و شکننده که در خاک های کانی پلاتین دار یافت می شود - نشان آن: ir، وزن اتمی: 192/2، شماره ی اتمی: 77، نقطه ی گداز 2410c، نقطه ی جوش : 4130c)، ایریدم، جسم بسیط فلزی سیمین که مانند پلاتین و از ان سخت تر است

(شیمی) ایریدیم (عنصر فلزی سپید و سنگین و شکننده که در خاک های کانی پلاتین دار یافت می شود - نشان آن: ir، وزن اتمی: 192/2، شماره ی اتمی: 77، نقطه ی گداز 2410c، نقطه ی جوش : 4130c)، ایریدم، جسم بسیط فلزی سیمین که مانند پلاتین و از ان سخت تر است

iridium

iridization

iridize

iridocapsulitis

iridochoroiditis

iridocyclitis

iridologist

iridology

<hr> معنی : عنبیه، عنبیه چشم، رنگین کمان <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) رنگینه، (گیاه شناسی) زنبق (نام انواع جنس زنبق iris که برگ های شمشیری و گل های سه گلبرگی و کاسبرگی می دهند)، گل زنبق، زنبقیان (iridaceae از راسته ی liliales - یک لپه ای)، (شعر) رنگین کمان، قوس و قزح، اسم خاص مونث، جنس زنبق و سوسن

معنی : عنبیه، عنبیه چشم، رنگین کمان معانی دیگر : (کالبدشناسی) رنگینه، (گیاه شناسی) زنبق (نام انواع جنس زنبق iris که برگ های شمشیری و گل های سه گلبرگی و کاسبرگی می دهند)، گل زنبق، زنبقیان (iridaceae از راسته ی liliales - یک لپه ای)، (شعر) رنگین کمان، قوس و قزح، اسم خاص مونث، جنس زنبق و سوسن

iris

iris family

<hr> معنی : ایرلندی، ایرلندی <hr> معانی دیگر : (وابسته به ایرلند و مردم و فرهنگ آن) ایرلندی، رجوع شود به: irish gaelic، گویش ایرلندی (از زبان انگلیسی)

معنی : ایرلندی، ایرلندی معانی دیگر : (وابسته به ایرلند و مردم و فرهنگ آن) ایرلندی، رجوع شود به: irish gaelic، گویش ایرلندی (از زبان انگلیسی)

واژه های حرف "i" - انگلیسی به انگلیسی