انگلیسی به انگلیسی

<hr> (گیاه شناسی) بلوط ویرجینیا (انواع بلوط های آمریکایی به ویژه quercus virginiana و quercus agrifolia)، بلوط ویرجینیا

(گیاه شناسی) بلوط ویرجینیا (انواع بلوط های آمریکایی به ویژه quercus virginiana و quercus agrifolia)، بلوط ویرجینیا

live oak

live on

live one's life

<hr> تا آخر (چیزی) دوام آوردن، تا پایان چیزی زنده بودن

تا آخر (چیزی) دوام آوردن، تا پایان چیزی زنده بودن

live out

live out in the boonies

live precariously

live show

live together

live under an alias

live under the protection of

<hr> طبق انتظار (یا شهرت یا آرمان خود) زندگی کردن، اجرا کردن، عمل کردن به، جنب و جوشی پیدا کردن، روحی پیدا کردن

طبق انتظار (یا شهرت یا آرمان خود) زندگی کردن، اجرا کردن، عمل کردن به، جنب و جوشی پیدا کردن، روحی پیدا کردن

live up to

live up to one's principles

live weight

<hr> 1- در رفاه و تجمل زندگی کردن 2- پارساوار زیستن

1- در رفاه و تجمل زندگی کردن 2- پارساوار زیستن

live well

<hr> سیم برق دار، سیم زنده

live wire

<hr> 1- با کسی زندگی کردن، در خانه ی کسی زندگی کردن، هم خانه بودن 2- هم خوابگی کردن با 3- تحمل کردن، ساختن با، تاب آوردن

1- با کسی زندگی کردن، در خانه ی کسی زندگی کردن، هم خانه بودن 2- هم خوابگی کردن با 3- تحمل کردن، ساختن با، تاب آوردن

live with

live within income

live within one's income

live within one's means

liveability

<hr> معنی : قابل معاشرت، قابل زندگی، قابل زیستن <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: livable، livable قابل زیستن

معنی : قابل معاشرت، قابل زندگی، قابل زیستن معانی دیگر : رجوع شود به: livable، livable قابل زیستن

liveable

liveborn infant

<hr> lived _ پسوند: دارای نوع بخصوصی زندگی، - زی [long-lived]

lived _ پسوند: دارای نوع بخصوصی زندگی، - زی [long-lived]

lived

lived beyond his means

lived from day to day

lived from hand to mouth

lived frugally

lived happily

lived his life

lived long

lived on

lived up to his principles

livedo

<hr> معنی : وسیله معاش، معیشت، معاش، اعاشه <hr> معانی دیگر : گذران، وسیله ی امرار معاش

معنی : وسیله معاش، معیشت، معاش، اعاشه معانی دیگر : گذران، وسیله ی امرار معاش

livelihood

<hr> معنی : سر زندگی <hr> معانی دیگر : روح، چابکی، فعالیت، زنده دلی، روشنی

معنی : سر زندگی معانی دیگر : روح، چابکی، فعالیت، زنده دلی، روشنی

liveliness

<hr> معنی : پایدار، همه، تمامی <hr> معانی دیگر : دراز، طولانی، تمام، طولانی وخسته کننده

معنی : پایدار، همه، تمامی معانی دیگر : دراز، طولانی، تمام، طولانی وخسته کننده

livelong

<hr> معنی : با روح، زنده، سرزنده، سبک، جالب توجه، با سرور وشعف، از روی نشاط <hr> معانی دیگر : پرجوش و خروش، پرتلاش، فعال، پرکنش، با سرزندگی، شنگول، ملنگ، شوخ، شاداب، سبکدل، هیجان انگیز، پرهیجان، داغ، شورانگیز، شادی انگیز، خوشحال کننده، دلگشا، (رقص و غیره) تند و شاد، (باد یا نسیم و غیره) تند، پر زور، (رنگ) تند، (گوی و توپ و غیره) جهنده، جهشمند، جهمند

معنی : با روح، زنده، سرزنده، سبک، جالب توجه، با سرور وشعف، از روی نشاط معانی دیگر : پرجوش و خروش، پرتلاش، فعال، پرکنش، با سرزندگی، شنگول، ملنگ، شوخ، شاداب، سبکدل، هیجان انگیز، پرهیجان، داغ، شورانگیز، شادی انگیز، خوشحال کننده، دلگشا، (رقص و غیره) تند و شاد، (باد یا نسیم و غیره) تند، پر زور، (رنگ) تند

lively

lively colors

<hr> شرح روشن یا واقع نما، شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد

شرح روشن یا واقع نما، شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد

lively description

lively person

<hr> معنی : زنده شدن، چابک شدن، با روح شدن <hr> معانی دیگر : (بیشتر با: up) شاد کردن یا شدن، شادی بخش کردن یا شدن، نشاط بخشیدن

معنی : زنده شدن، چابک شدن، با روح شدن معانی دیگر : (بیشتر با: up) شاد کردن یا شدن، شادی بخش کردن یا شدن، نشاط بخشیدن

liven

livener

livening

<hr> معنی : کبد، جگر، جگر سیاه، زندگی کننده <hr> معانی دیگر : (قصابی) جگر، (کالبد شناسی) کبد، (رنگ) جگری، قرمز جگری، کسی که به طرز بخصوصی زندگی می کند، مر­ کبد، ناخوشی جگر

معنی : کبد، جگر، جگر سیاه، زندگی کننده معانی دیگر : (قصابی) جگر، (کالبد شناسی) کبد، (رنگ) جگری، قرمز جگری، کسی که به طرز بخصوصی زندگی می کند، مر­ کبد، ناخوشی جگر

واژه های حرف "l" - انگلیسی به انگلیسی