انگلیسی به انگلیسی

over financing

over flying

over here

<hr> هرگز (اجازه نخواهم داد)، کاملا مخالفم

هرگز (اجازه نخواهم داد)، کاملا مخالفم

over my dead body

over pious

over piousness

over polite

over righteous

over righteousness

over simplified

over strictness

<hr> 1- (دارو) قابل خریدن بدون نسخه ی پزشک، 2- (بازار سهام - سهامی که در بورس خرید و فروش نمی شود) برپیشخوان، خارج از بورس فروخته شده

1- (دارو) قابل خریدن بدون نسخه ی پزشک، 2- (بازار سهام - سهامی که در بورس خرید و فروش نمی شود) برپیشخوان، خارج از بورس فروخته شده

over the counter

over the counter purchase

over the counter sale

<hr> (عامیانه) 1- روبه زوال 2- (ارتش) غیبت بدون اجازه، نهستی، غیرمجاز

(عامیانه) 1- روبه زوال 2- (ارتش) غیبت بدون اجازه، نهستی، غیرمجاز

over the hill

over the hump

over the left shoulder

over the shoulder

over the telephone

<hr> 1- بیش از سهمیه یا بودجه یا برآورد (و غیره 2- (ارتش - مثلا در حمله) از فراز خندق، از روی حصار

1- بیش از سهمیه یا بودجه یا برآورد (و غیره 2- (ارتش - مثلا در حمله) از فراز خندق، از روی حصار

over the top

over the years

over there

<hr> بیش از اندازه فراوان بودن

بیش از اندازه فراوان بودن

overabound

<hr> وفور بیش از حد، بیش فراوانی، بیش زیادی، بیش زیادی an overabundance of lazy workers فراوانی بیش از حد کارگران تنبل

وفور بیش از حد، بیش فراوانی، بیش زیادی، بیش زیادی an overabundance of lazy workers فراوانی بیش از حد کارگران تنبل

overabundance

<hr> معنی : بسیار فراوان <hr> معانی دیگر : بسیارفراوان

معنی : بسیار فراوان معانی دیگر : بسیارفراوان

overabundant

overabundantly

<hr> (به ویژه آموزش) از حد انتظار بهتر بودن یا نمره ی بهتر گرفتن، پیش آموزی کردن

(به ویژه آموزش) از حد انتظار بهتر بودن یا نمره ی بهتر گرفتن، پیش آموزی کردن

overachieve

overachiever

<hr> معنی : در ایفای نقش خود افراط کردن <hr> معانی دیگر : (تئاتر و غیره) به طور غلو آمیز نقش ایفا کردن

معنی : در ایفای نقش خود افراط کردن معانی دیگر : (تئاتر و غیره) به طور غلو آمیز نقش ایفا کردن

overact

overactive

overactiveness

overactivity

overadorned

overaggressive

<hr> معنی : بالا پوش، لباس کار، شامل همه چیز، سراسر، سرتاسر، روی هم رفته، همه جا <hr> معانی دیگر : به طور کلی، کلا، از یک طرف به طرف دیگر، 1- روی هم رفته، به طور کلی، کلا 2- سر تا سر، یک سر 3- همه جانبه، کلی، روی همرفته، شامل همه چیز، مجموع، فراگیرنده

معنی : بالا پوش، لباس کار، شامل همه چیز، سراسر، سرتاسر، روی هم رفته، همه جا معانی دیگر : به طور کلی، کلا، از یک طرف به طرف دیگر، 1- روی هم رفته، به طور کلی، کلا 2- سر تا سر، یک سر 3- همه جانبه، کلی، روی همرفته، شامل همه چیز، مجموع، فراگیرنده

overall

overall concept

overall majority

overall performance ratio

overall picture

<hr> شلوار کار، کار جامه، شلوار رکابی، شمد، بالا پوش

شلوار کار، کار جامه، شلوار رکابی، شمد، بالا پوش

واژه های حرف "o" - انگلیسی به انگلیسی