انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : مرهم، ضماد، مرهم تسکین دهنده، ضماد گذاشتن، تسکین دادن <hr> معانی دیگر : هر چیز التیام بخش، مایه ی تسکین، آرامبخش، آرام کردن، خواباندن، التیام دادن، (داروسازی) مرهم، (قدیمی) مرهم گذاشتن (روی سوختگی یا زخم و غیره)، رجوع شود به: salvage، داروی تسکین دهنده

معنی : مرهم، ضماد، مرهم تسکین دهنده، ضماد گذاشتن، تسکین دادن معانی دیگر : هر چیز التیام بخش، مایه ی تسکین، آرامبخش، آرام کردن، خواباندن، التیام دادن، (داروسازی) مرهم، (قدیمی) مرهم گذاشتن (روی سوختگی یا زخم و غیره)، رجوع شود به: salvage، داروی تسکین دهنده

salve

salve his conscience

<hr> معنی : التیام دهنده، شفاء دهنده، سینی، سینی پایه دار <hr> معانی دیگر : سینی (به ویژه سینی که با آن خوراک یا نامه یا کارت ویزیت تقدیم کسی می کنند)، شیشه ای، شفا دهنده، مرهم گذار

معنی : التیام دهنده، شفاء دهنده، سینی، سینی پایه دار معانی دیگر : سینی (به ویژه سینی که با آن خوراک یا نامه یا کارت ویزیت تقدیم کسی می کنند)، شیشه ای، شفا دهنده، مرهم گذار

salver

<hr> معنی : مریم گلی، سلوی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: sage، مریمی

معنی : مریم گلی، سلوی معانی دیگر : رجوع شود به: sage، مریمی

salvia

salvia dominica

salvia fruticosa

salvia officinalis

<hr> معنی : عنوان، بهانه، مورد، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک توپ برای ادای احترام، شلیک کردن <hr> معانی دیگر : (نبردهای دریایی یا هنگام ادای احترام نظامی و غیره) رگبار، تیرباری، آتش رگبار، شلیک هماهنگ، شلیک چند توپ (یا تفنگ و غیره) باهم، گلوله باران، (کف زدن یا هورا کشیدن یا فریاد و غیره) غریو، هیاهوی ناگهانی، فروریزی چند بمب باهم، پرتاب چندین موشک باهم، عذر بدتر از گناه، دستاویز

معنی : عنوان، بهانه، مورد، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک توپ برای ادای احترام، شلیک کردن معانی دیگر : (نبردهای دریایی یا هنگام ادای احترام نظامی و غیره) رگبار، تیرباری، آتش رگبار، شلیک هماهنگ، شلیک چند توپ (یا تفنگ و غیره) باهم، گلوله باران، (کف زدن یا هورا کشیدن یا فریاد و غیره) غریو، هیا

salvo

salvo fire

salvo of katyusha

<hr> (کشتی یا شخصی که در نجات کشتی دیگر یا محمولات آن شرکت می کند) بازیاریگر، رهاگر، رهاننده کشتی از خطر خواه شخص باشدخواه کشتی

(کشتی یا شخصی که در نجات کشتی دیگر یا محمولات آن شرکت می کند) بازیاریگر، رهاگر، رهاننده کشتی از خطر خواه شخص باشدخواه کشتی

salvor

salwar

<hr> مخفف: موشک سام، موشک زمین به هوا، مخفف: (انجیل) ساموئل

مخفف: موشک سام، موشک زمین به هوا، مخفف: (انجیل) ساموئل

sam browne

<hr> (نظامی) کمربند حمایل دار

(نظامی) کمربند حمایل دار

sam browne belt

sam wilson

samantha

<hr> (گیاه شناسی) نارونی بر، بالتخم، فندقه بالدار

(گیاه شناسی) نارونی بر، بالتخم، فندقه بالدار

samara

<hr> (عهد باستان) اسرائیل، سامریه در فلسطین قدیم، پودر زرد کمرنگی بفرمول o3 sm2

(عهد باستان) اسرائیل، سامریه در فلسطین قدیم، پودر زرد کمرنگی بفرمول o3 sm2

samaria

<hr> معنی : نیکوکار، سامره فلسطین، خیریه، سامری <hr> معانی دیگر : اهل سرزمین باستانی سامره، سامره ای

معنی : نیکوکار، سامره فلسطین، خیریه، سامری معانی دیگر : اهل سرزمین باستانی سامره، سامره ای

samaritan

<hr> (شیمی) سامریم (عنصر شیمیایی از نوع فلزات خاکی کمیاب - نشان: sm، وزن اتمی: 150/4، شماره اتمی: 62، چگالی: 7/52، نقطه ی جوش: 1077c، نقطه ی گداز: 1791c)

(شیمی) سامریم (عنصر شیمیایی از نوع فلزات خاکی کمیاب - نشان: sm، وزن اتمی: 150/4، شماره اتمی: 62، چگالی: 7/52، نقطه ی جوش: 1077c، نقطه ی گداز: 1791c)

samarium

<hr> (شیمی) سامارسکیت (ماده ی معدنی سیاه دارای اکسید آهن و اورانیم و توریم و غیره)

(شیمی) سامارسکیت (ماده ی معدنی سیاه دارای اکسید آهن و اورانیم و توریم و غیره)

samarskite

<hr> معنی : رقص برزیلی سامبا <hr> معانی دیگر : (نوعی رقص شاد و تند برزیلی) سامبا

معنی : رقص برزیلی سامبا معانی دیگر : (نوعی رقص شاد و تند برزیلی) سامبا

samba

samba party

<hr> سیاه افریقایی، شخص دو رگ که زاده سیاه افریقایی و، باشد

سیاه افریقایی، شخص دو رگ که زاده سیاه افریقایی و، باشد

sambo

<hr> معنی : یکسان، شبیه، همان، یک نواخت، همان کار، همان چیز، همان جور، عینا مثل هم، بهمان اندازه <hr> معانی دیگر : همین، همان قدر، هم -، همان طور، همان گونه، یک جور، همانند، به یک درجه، به یک میزان

معنی : یکسان، شبیه، همان، یک نواخت، همان کار، همان چیز، همان جور، عینا مثل هم، بهمان اندازه معانی دیگر : همین، همان قدر، هم -، همان طور، همان گونه، یک جور، همانند، به یک درجه، به یک میزان

same

same as

same pattern

same thing

<hr> معنی : عینیت <hr> معانی دیگر : همانی، همان بودن، یکجوری، همانندی، مطابقت، یکسانی، یک نواختی

معنی : عینیت معانی دیگر : همانی، همان بودن، یکجوری، همانندی، مطابقت، یکسانی، یک نواختی

sameness

samey

sami

samiel

samir

<hr> (قرون وسطی) پارچه ی ضخیم ابریشمی، پارچه زربفت ابریشمی سنگین، پارچه زری، جامه زربفت

(قرون وسطی) پارچه ی ضخیم ابریشمی، پارچه زربفت ابریشمی سنگین، پارچه زری، جامه زربفت

samite

<hr> ماهی آزاد کوچک، بچه ی ماهی آزاد

ماهی آزاد کوچک، بچه ی ماهی آزاد

samlet

sammy

sammy davis jr

sammy sosa

<hr> (نام آبخست گروه یا مجمع الجزایری در جنوب اقیانوس آرام) ساموآ

(نام آبخست گروه یا مجمع الجزایری در جنوب اقیانوس آرام) ساموآ

samoa

samoa american

samoa western

<hr> اهل ساموآ، وابسته به ساموآ، وابسته به یا اهل جزیره ساموا واقع در پلینزی

اهل ساموآ، وابسته به ساموآ، وابسته به یا اهل جزیره ساموا واقع در پلینزی

samoan

<hr> (خوراکپزی هندوستان) ساموسا (نان که وسط آن گوشت و سبزی و لوبیا و ادویه ی زیاد گذاشته اند)

(خوراکپزی هندوستان) ساموسا (نان که وسط آن گوشت و سبزی و لوبیا و ادویه ی زیاد گذاشته اند)

samosa

<hr> معنی : سماور <hr> معانی دیگر : (روسی) سماور، روسی است سماور

معنی : سماور معانی دیگر : (روسی) سماور، روسی است سماور

samovar

<hr> آرد ذرت (سرند نشده)، سمپ

آرد ذرت (سرند نشده)، سمپ

samp

<hr> معنی : قایق سقف حصیری و بادبانی <hr> معانی دیگر : (چینی) قایق، سمپن

معنی : قایق سقف حصیری و بادبانی معانی دیگر : (چینی) قایق، سمپن

واژه های حرف "s" - انگلیسی به انگلیسی