انگلیسی به فارسی

insultable

insultant

insultation

insulter

<hr> توهین امیز، فحش امیز

insulting

insultingly

insultment

insultproof

insults

insuper

<hr> معنی : شکست ناپذیر، فائق نیامدنی، از میان برنداشتنی، مغلوب نشدنی، برطرف نکردنی <hr> معانی دیگر : فایق نیامدنی، (آنچه که نمی شود بر آن چیره شد) چیرگی ناپذیر، گذرناپذیر، غیرقابل عبور، برطرف نشدنی

معنی : شکست ناپذیر، فائق نیامدنی، از میان برنداشتنی، مغلوب نشدنی، برطرف نکردنی معانی دیگر : فایق نیامدنی، (آنچه که نمی شود بر آن چیره شد) چیرگی ناپذیر، گذرناپذیر، غیرقابل عبور، برطرف نشدنی

insuperable

insuperableness

insuperably

<hr> معنی : سخت، دشوار، طاقت فرسا، غیر قابل مقاومت، تحمل ناپذیر <hr> معانی دیگر : غیرقابل تحمل، توان فرسا، تاب نیاوردنی، بی تاب کننده، بی تابگر، اثبات نشدنی (یا نکردنی)، بی اساس

معنی : سخت، دشوار، طاقت فرسا، غیر قابل مقاومت، تحمل ناپذیر معانی دیگر : غیرقابل تحمل، توان فرسا، تاب نیاوردنی، بی تاب کننده، بی تابگر، اثبات نشدنی (یا نکردنی)، بی اساس

insupportable

insupportableness

insupportably

insuppressibility

<hr> معنی : غیر قابل کنترل، فرو ننشاندنی، نخواباندنی <hr> معانی دیگر : سرکوب نکردنی

معنی : غیر قابل کنترل، فرو ننشاندنی، نخواباندنی معانی دیگر : سرکوب نکردنی

insuppressible

insuppressibly

insuppressive

insurability

<hr> بیمه شدنی، بیمه کردنی، قابل بیمه

بیمه شدنی، بیمه کردنی، قابل بیمه

insurable

insurable interest

<hr> معنی : بیمه، حق بیمه، پول بیمه <hr> معانی دیگر : بیمه نامه (نام کامل آن: an insurance policy)، حق بیمه (نام کامل آن: insurance premium)، مبلغ بیمه، خسارت، بیمه گری، بیمه گزاری

معنی : بیمه، حق بیمه، پول بیمه معانی دیگر : بیمه نامه (نام کامل آن: an insurance policy)، حق بیمه (نام کامل آن: insurance premium)، مبلغ بیمه، خسارت، بیمه گری، بیمه گزاری

insurance

insurance agent

insurance broker

insurance claim

insurance coverage

insurance firm

insurance underwriter

insurant

insurants

<hr> معنی : بیمه کردن، ضمانت کردن، بیمه بدست اوردن <hr> معانی دیگر : بیمه کردن، بیمه بدست اوردن، ضمانت کردن

معنی : بیمه کردن، ضمانت کردن، بیمه بدست اوردن معانی دیگر : بیمه کردن، بیمه بدست اوردن، ضمانت کردن

insure

<hr> معنی : بیمه شده، بیمه شونده <hr> معانی دیگر : (معمولا با: the) بیمه گزار، کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد

معنی : بیمه شده، بیمه شونده معانی دیگر : (معمولا با: the) بیمه گزار، کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد

insured

insured person

<hr> معنی : بیمه گر <hr> معانی دیگر : (شرکت بیمه) بیمه گر

معنی : بیمه گر معانی دیگر : (شرکت بیمه) بیمه گر

insurer

insurers

insures

insurge

<hr> معنی : یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام <hr> معانی دیگر : گردنکشی، insurgency تمرد

معنی : یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام معانی دیگر : گردنکشی، insurgency تمرد

insurgence

insurgences

<hr> معنی : یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام <hr> معانی دیگر : حالت یا وضع شورش آمیز، insurgence تمرد

معنی : یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام معانی دیگر : حالت یا وضع شورش آمیز، insurgence تمرد

insurgency

<hr> معنی : متمرد، شورشی <hr> معانی دیگر : گردنکش، یاغی، آدم شورشگر، آدم گردنکش

معنی : متمرد، شورشی معانی دیگر : گردنکش، یاغی، آدم شورشگر، آدم گردنکش

insurgent

insurgently

insurgents

insurgescence

insuring

<hr> معنی : غیر قابل عبور، فائق نیامدنی، غیر قابل تفوق، بر طرف نشدنی <hr> معانی دیگر : فایق نیامدنی، (آنچه نتوان بر آن چیره شد) چیرگی ناپذیر، تفوق ناپذیر

معنی : غیر قابل عبور، فائق نیامدنی، غیر قابل تفوق، بر طرف نشدنی معانی دیگر : فایق نیامدنی، (آنچه نتوان بر آن چیره شد) چیرگی ناپذیر، تفوق ناپذیر

واژه های حرف "i" - انگلیسی به فارسی