send back soup

send chills down sbs spine

<hr> معنی : اخراج کردن <hr> معانی دیگر : (انگلیس) از مدرسه (یا دانشگاه و غیره) اخراج کردن، دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن

معنی : اخراج کردن معانی دیگر : (انگلیس) از مدرسه (یا دانشگاه و غیره) اخراج کردن، دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن

send down

send email

<hr> 1- با شتاب گسیل کردن، با عجله روانه کردن 2- (مثلا با ضربه ی مشت) گیج کردن، پس افکندن، فروکوفتن، تارومار کردن

1- با شتاب گسیل کردن، با عجله روانه کردن 2- (مثلا با ضربه ی مشت) گیج کردن، پس افکندن، فروکوفتن، تارومار کردن

send flying

<hr> بیرون دادن، متصاعد کردن، (صدا یا دود و غیره) دادن، (داد) زدن یا کشیدن

بیرون دادن، متصاعد کردن، (صدا یا دود و غیره) دادن، (داد) زدن یا کشیدن

send forth

<hr> معنی : فرستا دن، رهسپار کردن <hr> معانی دیگر : 1- فرستادن، دادن 2- (در حین مسابقه بازیکنی را) وارد مسابقه کردن، وارد تیم کردن

معنی : فرستا دن، رهسپار کردن معانی دیگر : 1- فرستادن، دادن 2- (در حین مسابقه بازیکنی را) وارد مسابقه کردن، وارد تیم کردن

send in

send it

send masage

send message

send messages

send my love

send my love to

<hr> 1- فرستادن، ارسال کردن، پست کردن، 2- روانه کردن 3- مرخص کردن 4- مشایعت کردن، بدرود گفتن (با دادن هدیه یا مهمانی و غیره)، (عامیانه)، مراسم بدرود (برای کسی که سفر می رود)، مشایعت، مشایعت کردن، همراهی، ایین بدرود ودعای خیر

1- فرستادن، ارسال کردن، پست کردن، 2- روانه کردن 3- مرخص کردن 4- مشایعت کردن، بدرود گفتن (با دادن هدیه یا مهمانی و غیره)، (عامیانه)، مراسم بدرود (برای کسی که سفر می رود)، مشایعت، مشایعت کردن، همراهی، ایین بدرود ودعای خیر

send off

send off for sth

send on

<hr> معنی : خارج کردن، فرستا دن، اعزام کردن، صادر کردن <hr> معانی دیگر : 1- منتشر کردن، پراکندن، (به ویژه نامه های پستی را) توزیع کردن، پخش کردن 2- رجوع شود به: 3 send forth- گسیل داشتن، به ماموریت فرستادن، مامور کردن

معنی : خارج کردن، فرستا دن، اعزام کردن، صادر کردن معانی دیگر : 1- منتشر کردن، پراکندن، (به ویژه نامه های پستی را) توزیع کردن، پخش کردن 2- رجوع شود به: 3 send forth- گسیل داشتن، به ماموریت فرستادن، مامور کردن

send out

send out an announcement

send out for

send out invitation

send over

<hr> (ناگهان) اخراج یا مرخص کردن، گسیل کردن

(ناگهان) اخراج یا مرخص کردن، گسیل کردن

send packing

send shivers down somebody's spine

send somebody to an early grave

send someone on fool's errand

send someone on the goose chase

send someone over the edge

send someone round the bend

send someone to sleep

send through

send to

<hr> معنی : زندانی کردن، بزندان فرستادن <hr> معانی دیگر : 1- بالافرستادن، متصاعد کردن، فرازاندن، هوا کردن 2- (امریکا - خودمانی) محکوم به زندان کردن، به زندان فرستادن 3- (انگلیس -خودمانی) مسخره کردن، ادای کسی را درآوردن، (انگلیس - عامیانه) ادای کسی را درآوردن، تونخ کسی رفتن، تقلید درآوری

معنی : زندانی کردن، بزندان فرستادن معانی دیگر : 1- بالافرستادن، متصاعد کردن، فرازاندن، هوا کردن 2- (امریکا - خودمانی) محکوم به زندان کردن، به زندان فرستادن 3- (انگلیس -خودمانی) مسخره کردن، ادای کسی را درآوردن، (انگلیس - عامیانه) ادای کسی را درآوردن، تونخ کسی رفتن، تقلید درآوری

send up

send word

sendee

senden

sendentary

<hr> معنی : فرستنده <hr> معانی دیگر : فرستنده

معنی : فرستنده معانی دیگر : فرستنده

sender

sender anonymity

sender deniable encryption

senders

sending

sending end impedance

sending out

sending state

sending up

sends

senegalensis

<hr> معنی : پیری، سالخوردگی <hr> معانی دیگر : پیری

معنی : پیری، سالخوردگی معانی دیگر : پیری

واژه های حرف "s" - پیشنهاد کاربران