telecommiunication

telecommuni

<hr> معنی : ارتباط دور برد <hr> معانی دیگر : آگه بری دور برد، مخابره از راه دور، دور رسانی، ارتباط از راه دور، مخابرات، مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور، ارتباط دور برد

معنی : ارتباط دور برد معانی دیگر : آگه بری دور برد، مخابره از راه دور، دور رسانی، ارتباط از راه دور، مخابرات، مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور، ارتباط دور برد

telecommunication

telecommunication device for the deaf

telecommunication tower

telecommunications

telecommunications tower

telecommunity

telecommute

telecommuter

<hr> (کار در منزل توسط کامپیوتر و غیره به جای کار در اداره) آگه رسانی، دور کاری

(کار در منزل توسط کامپیوتر و غیره به جای کار در اداره) آگه رسانی، دور کاری

telecommuting

<hr> (گردهمایی چند نفر از راه تلویزیون و غیره) کنفرانس از راه دور، هم نشست دور برد

(گردهمایی چند نفر از راه تلویزیون و غیره) کنفرانس از راه دور، هم نشست دور برد

teleconference

teleconnections

teleconsultation

telediagnosis

telefilm

<hr> معنی : تلگرام، تلگراف، تلگراف کردن <hr> معانی دیگر : دور نگاشت

معنی : تلگرام، تلگراف، تلگراف کردن معانی دیگر : دور نگاشت

telegram

telegram x

<hr> معنی : تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار <hr> معانی دیگر : با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

معنی : تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار معانی دیگر : با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

telegraph

<hr> معنی : مختصر، موجز، تلگرافی، از راه دور نگاری <hr> معانی دیگر : به وسیله ی تلگراف

معنی : مختصر، موجز، تلگرافی، از راه دور نگاری معانی دیگر : به وسیله ی تلگراف

telegraphic

telegraphic speech

telehealth

teleiophilic

telekenisis

<hr> معنی : حرکت اجسام بوسیله ارواح <hr> معانی دیگر : (پیرا روان شناسی) دور جنبانی، حرکت دادن از راه دور

معنی : حرکت اجسام بوسیله ارواح معانی دیگر : (پیرا روان شناسی) دور جنبانی، حرکت دادن از راه دور

telekinesis

telemagmatic ore deposit

telemanipulation

telemark skiing

telemarketer

telemarketers

<hr> (کاربرد تلفن در بازاریابی و فروش) بازاریابی از راه دور، داد و ستد تلفنی

(کاربرد تلفن در بازاریابی و فروش) بازاریابی از راه دور، داد و ستد تلفنی

telemarketing

telematic

telematics

telemecanique

telemedicine

telemesages

<hr> معنی : مسافت سنج، دور سنج، چندی سنج <hr> معانی دیگر : (دستگاه یافتن فاصله های دور) دوریاب، بامسافت سنج سنجیدن

معنی : مسافت سنج، دور سنج، چندی سنج معانی دیگر : (دستگاه یافتن فاصله های دور) دوریاب، بامسافت سنج سنجیدن

telemeter

<hr> معنی : اندازه گیری از دور، دور سنجی، مسافت سنجی، چندی سنجی از راه دور <hr> معانی دیگر : دور سنجی، اندازه گیری از دور

معنی : اندازه گیری از دور، دور سنجی، مسافت سنجی، چندی سنجی از راه دور معانی دیگر : دور سنجی، اندازه گیری از دور

telemetry

telemonitoring

<hr> (جلوترین بخش مغز) پایانه مغز، پیش مغز، قسمت جلویی مغز جنین

(جلوترین بخش مغز) پایانه مغز، پیش مغز، قسمت جلویی مغز جنین

telencephalon

<hr> وابسته به پایان شناسی

teleologic

teleological

<hr> معنی : حکمت علل غایی، پایان شناسی، مطالعه حکمت غایی <hr> معانی دیگر : غایت شناسی، فرجام گرایی، فرجام شناسی

معنی : حکمت علل غایی، پایان شناسی، مطالعه حکمت غایی معانی دیگر : غایت شناسی، فرجام گرایی، فرجام شناسی

teleology

teleomatic

teleoperation

telepathically

telepathist

<hr> معنی : ارتباط افکار با یکدیگر، دوهم اندیشی <hr> معانی دیگر : (پیرا روان شناسی) دور آگاهی، دور همدردی، اندیشه خوانی، ارتباط ذهنی

معنی : ارتباط افکار با یکدیگر، دوهم اندیشی معانی دیگر : (پیرا روان شناسی) دور آگاهی، دور همدردی، اندیشه خوانی، ارتباط ذهنی

واژه های حرف "t" - پیشنهاد کاربران