انگلیسی به انگلیسی

identification mark

identification marks

identification of friend and foe

identification tag

identified

identifier

<hr> معنی : تمیز کردن، یکی کردن، تمیز دادن، شناختن، تشخیص هویت دادن <hr> معانی دیگر : (معمولا با: with) همانند پنداشتن، یکی پنداشتن، همسان کردن، همانند کردن، برابر دانستن، شناسایی کردن، تعیین هویت کردن، تشخیص دادن، شناساندن، مشخص کردن، (با: with) تداعی کردن، احساس همدردی کردن با، همخوانی کردن با، (روانکاوی) یکی انگاشتن، همانند ساختن

معنی : تمیز کردن، یکی کردن، تمیز دادن، شناختن، تشخیص هویت دادن معانی دیگر : (معمولا با: with) همانند پنداشتن، یکی پنداشتن، همسان کردن، همانند کردن، برابر دانستن، شناسایی کردن، تعیین هویت کردن، تشخیص دادن، شناساندن، مشخص کردن، (با: with) تداعی کردن، احساس همدردی کردن با، همخوانی کردن با، (روانکاوی) ی

identify

identify lost property

identify with

identifying

identifying number

<hr> (نام بازرگانی)، چهره نگاشت، شناساساز (تصویر انواع بینی ها و چشم ها و غیره که برای شناسایی بزهکار یا راهنمایی شهود و توصیف آنان روی هم سوار می کنند و قیافه ی تقریبی بزهکار را آشکار می سازند)، شناسا سازانه، وابسته به این روش شناسایی، جورواجور

(نام بازرگانی)، چهره نگاشت، شناساساز (تصویر انواع بینی ها و چشم ها و غیره که برای شناسایی بزهکار یا راهنمایی شهود و توصیف آنان روی هم سوار می کنند و قیافه ی تقریبی بزهکار را آشکار می سازند)، شناسا سازانه، وابسته به این روش شناسایی، جورواجور

identikit

<hr> معنی : تطابق، نهاد، شخصیت، شناسایی، عینیت، اصلیت، هویت <hr> معانی دیگر : یگانگی، همانندی، همسانی، همانستی، اینهمانی، کیستی، نام و نشان، (ریاضی) همانی، هوهویه، گسترش یکسان، وسیله ی شناسایی

معنی : تطابق، نهاد، شخصیت، شناسایی، عینیت، اصلیت، هویت معانی دیگر : یگانگی، همانندی، همسانی، همانستی، اینهمانی، کیستی، نام و نشان، (ریاضی) همانی، هوهویه، گسترش یکسان، وسیله ی شناسایی

identity

identity card

<hr> (روان شناسی) بحران هویت، آشفتگی کیستی

(روان شناسی) بحران هویت، آشفتگی کیستی

identity crisis

identity of interests

identity theft

<hr> پیشوند: پندار، انگاشت، انگار [ideology]

پیشوند: پندار، انگاشت، انگار [ideology]

ideo

ideogenetic

<hr> (حرف) اندیشه نگار، چم نگار، اندیش نگار، اندیش نشان، تجسم و نمایش عقاید و افکار و اجسام با تصویر

(حرف) اندیشه نگار، چم نگار، اندیش نگار، اندیش نشان، تجسم و نمایش عقاید و افکار و اجسام با تصویر

ideogram

<hr> معنی : مارک تجارتی، امضاء یا علامت مخصوص شخص <hr> معانی دیگر : امضاء یا علامت مخصوص شخص، مارک تجارتی

معنی : مارک تجارتی، امضاء یا علامت مخصوص شخص معانی دیگر : امضاء یا علامت مخصوص شخص، مارک تجارتی

ideograph

<hr> وابسته به حرف یا نشان اندیشه نگار، چم نگار، اندیش نگارانه (ideographical هم می گویند)

وابسته به حرف یا نشان اندیشه نگار، چم نگار، اندیش نگارانه (ideographical هم می گویند)

ideographic

ideographical

<hr> چم نگاری (کاربرد حروف تصویری و نشان برای رساندن معنی)، اندیش نگاری، پندارنگاری

چم نگاری (کاربرد حروف تصویری و نشان برای رساندن معنی)، اندیش نگاری، پندارنگاری

ideography

ideologic

<hr> ارمانى، مرامى قانون ـ فقه : ایده ئولوژیک روانشناسى : مسلکى

ارمانى، مرامى قانون ـ فقه : ایده ئولوژیک روانشناسى : مسلکى

ideological

ideological circle

ideological motivation

ideologically

<hr> ارمانشناس، ایده ئولوگ، ارمان شناس، متخصص علم تصور قانون ـ فقه : کسى که در مورد افکار و عقاید مطالعه مى کند بازرگانى : ایدئولوگ

ارمانشناس، ایده ئولوگ، ارمان شناس، متخصص علم تصور قانون ـ فقه : کسى که در مورد افکار و عقاید مطالعه مى کند بازرگانى : ایدئولوگ

ideologist

ideologize

<hr> انگارگان شناس، اندیشواره شناس، مسلک شناس، آرمان پرداز

انگارگان شناس، اندیشواره شناس، مسلک شناس، آرمان پرداز

ideologue

<hr> معنی : مرام، طرز تفکر، ایدئولوژی، انگارگان، مبحی افکار و ارزوای باطنی <hr> معانی دیگر : مسلک، مکتب، (مطالعه ی پنداره ها و اندیشه ها و سرچشمه ی آنها) پنداره شناسی، انگاره شناسی، idealogy مبحک افکار و ارزوهای باطنی، خیال

معنی : مرام، طرز تفکر، ایدئولوژی، انگارگان، مبحی افکار و ارزوای باطنی معانی دیگر : مسلک، مکتب، (مطالعه ی پنداره ها و اندیشه ها و سرچشمه ی آنها) پنداره شناسی، انگاره شناسی، idealogy مبحک افکار و ارزوهای باطنی، خیال

ideology

<hr> (روان شناسی) فکری - حرکتی، اندیش جنبی، روانشناسى : فکرى - حرکتى

(روان شناسی) فکری - حرکتی، اندیش جنبی، روانشناسى : فکرى - حرکتى

ideomotor

<hr> (گاهنامه ی روم باستان) روز پانزدهم ماه های مارس و می و جولای و اکتبر و روز سیزدهم سایر ماه ها، عید، در گاهنامه قدیم روم روز پانزدهم مارس و مه و ژوئیه و اکتبر و سیزدهم ماههای رومی

(گاهنامه ی روم باستان) روز پانزدهم ماه های مارس و می و جولای و اکتبر و روز سیزدهم سایر ماه ها، عید، در گاهنامه قدیم روم روز پانزدهم مارس و مه و ژوئیه و اکتبر و سیزدهم ماههای رومی

واژه های حرف "i" - انگلیسی به انگلیسی