انگلیسی به انگلیسی

paper a wall

paper airplane

paper bag job

<hr> معنی : توس <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) غان کاغذی (نوعی درخت غان - به نام betula papyrifera - بومی امریکای شمالی)، توس papyrifera betula

معنی : توس معانی دیگر : (گیاه شناسی) غان کاغذی (نوعی درخت غان - به نام betula papyrifera - بومی امریکای شمالی)، توس papyrifera betula

paper birch

paper block

paper clip

paper cover

<hr> لیوان مقوایی، لیوان کاغذی

لیوان مقوایی، لیوان کاغذی

paper cup

paper cups

<hr> معنی : اسکناس، پول کاغذی <hr> معانی دیگر : money paper اسکناس

معنی : اسکناس، پول کاغذی معانی دیگر : money paper اسکناس

paper currency

paper cutouts

paper cuttings

<hr> کارد پاکت بازکن، کاغذ بر، کارد کاغذبری

کارد پاکت بازکن، کاغذ بر، کارد کاغذبری

paper knife

paper loss

paper mill

<hr> معنی : اسکناس، پول کاغذی <hr> معانی دیگر : اسکناس، پول کاغذی

معنی : اسکناس، پول کاغذی معانی دیگر : اسکناس، پول کاغذی

paper money

paper profit

paper round

paper shop

paper tape

<hr> (شخص یا کشور و غیره که تهدید می کند ولی نیرو و اراده ندارد) ببر کاغذی، پهلوان پنبه

(شخص یا کشور و غیره که تهدید می کند ولی نیرو و اراده ندارد) ببر کاغذی، پهلوان پنبه

paper tiger

paper towel

paper trail

paper war

<hr> معنی : کتاب جلد کاغذی <hr> معانی دیگر : (کتاب و غیره) جلد نازک، جلد کاغذی، (جلد) شمیزی

معنی : کتاب جلد کاغذی معانی دیگر : (کتاب و غیره) جلد نازک، جلد کاغذی، (جلد) شمیزی

paperback

paperbacked

<hr> معنی : مقوا، کاغذ مقوایی <hr> معانی دیگر : تخته ی کاغذی، کاغذ آهاری

معنی : مقوا، کاغذ مقوایی معانی دیگر : تخته ی کاغذی، کاغذ آهاری

paperboard

<hr> (پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان

(پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان

paperboy

paperer

<hr> معنی : کسیکه کاغذ دیواری میچسباند <hr> معانی دیگر : کارگری که کاغذ دیواری می چسباند، کاغذ چسبان، کاغذ بدیوارزن

معنی : کسیکه کاغذ دیواری میچسباند معانی دیگر : کارگری که کاغذ دیواری می چسباند، کاغذ چسبان، کاغذ بدیوارزن

paperhanger

<hr> کاغذ چسبانی بر دیوار

paperhanging

paperless office

papermaking

papers

<hr> وزنه ی کاغذ (وزنه ی زینتی که روی اوراق روی میز و غیره می گذارند تا باد آنها را نراند)، کاغذ نگهدار، وزنه

وزنه ی کاغذ (وزنه ی زینتی که روی اوراق روی میز و غیره می گذارند تا باد آنها را نراند)، کاغذ نگهدار، وزنه

paperweight

<hr> معنی : نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنی <hr> معانی دیگر : کار دفتری، کاغذ بازی و تشریفات اداری، منشی گری، نوشته، کار روی کاغذ، کار نوشتنی، تکالیف درسی

معنی : نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنی معانی دیگر : کار دفتری، کاغذ بازی و تشریفات اداری، منشی گری، نوشته، کار روی کاغذ، کار نوشتنی، تکالیف درسی

paperwork

<hr> کاغذ مانند، کاغذی، نازک، سبک، کم وزن

کاغذ مانند، کاغذی، نازک، سبک، کم وزن

papery

<hr> (زبان اسپانیولی سیاهپوستان جزایر کوراکائو و اروبا که با هلندی و پرتغالی آمیخته است) زبان پاپیامنتو

(زبان اسپانیولی سیاهپوستان جزایر کوراکائو و اروبا که با هلندی و پرتغالی آمیخته است) زبان پاپیامنتو

papiamento

papiamentu

<hr> یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند

یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند

papier

<hr> معنی : کاغذ مچاله <hr> معانی دیگر : خمیر کاغذ

معنی : کاغذ مچاله معانی دیگر : خمیر کاغذ

papier mache

<hr> معنی : نوک پستان، پستانک، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک <hr> معانی دیگر : برجستگی کوچک و پستانک مانند، پستانچه، (نادر) نوک پستان، پاپیل، زائده بافتی ریشه پر و موی سر و بدن و امثال ان

معنی : نوک پستان، پستانک، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک معانی دیگر : برجستگی کوچک و پستانک مانند، پستانچه، (نادر) نوک پستان، پاپیل، زائده بافتی ریشه پر و موی سر و بدن و امثال ان

papilla

papillar

<hr> پستانکی، وابسته به پستانچه (papilla)، پستانچه ای، مانند برامدگی دارای برامدگی

پستانکی، وابسته به پستانچه (papilla)، پستانچه ای، مانند برامدگی دارای برامدگی

واژه های حرف "p" - انگلیسی به انگلیسی