dog walkers

dog watch

dog water

dog whip

dog whistle

dog's age

dog's bark

dog's life

<hr> (گیاه شناسی)، انواع گیاهان (مانند gooseberry و mountain ash که سته یا میوه ی توت مانند می دهند)

(گیاه شناسی)، انواع گیاهان (مانند gooseberry و mountain ash که سته یا میوه ی توت مانند می دهند)

dogberry

dogbone

<hr> (مامور شهرداری که کارش گرفتن سگ های ولگرد است) سگ گیر

(مامور شهرداری که کارش گرفتن سگ های ولگرد است) سگ گیر

dogcatcher

<hr> (سابقا در جمهوری های ((ونیز))، ((ژنوا)) و در ایتالیا) دوج، قاضی کل، لقب رئیس جمهوردرجمهوری های باستانی ecinev

(سابقا در جمهوری های ((ونیز))، ((ژنوا)) و در ایتالیا) دوج، قاضی کل، لقب رئیس جمهوردرجمهوری های باستانی ecinev

doge

<hr> جنگ سخت (همانند جنگ دو سگ)، سگ جنگی، جنگ مابین دو یا چند نفر در گوشه تنگی، کتک کاری در گوشه ای

جنگ سخت (همانند جنگ دو سگ)، سگ جنگی، جنگ مابین دو یا چند نفر در گوشه تنگی، کتک کاری در گوشه ای

dogfight

dogfighting

<hr> معنی : ترشرو، یک دنده، سخت، سر سخت، لجوج <hr> معانی دیگر : سرسختانه، لجوجانه، سمج

معنی : ترشرو، یک دنده، سخت، سر سخت، لجوج معانی دیگر : سرسختانه، لجوجانه، سمج

dogged

dogged determination

doggedly

<hr> معنی : خریت <hr> معانی دیگر : سرسختی، خودسری، پستی

معنی : خریت معانی دیگر : سرسختی، خودسری، پستی

doggedness

<hr> چخی، سگ بزبان کودکان، سگ کوچک

چخی، سگ بزبان کودکان، سگ کوچک

doggie

<hr> پاکتی که در رستوران به مشتری می دهند تا خوراک اضافی خود را در آن ریخته به منزل ببرد

پاکتی که در رستوران به مشتری می دهند تا خوراک اضافی خود را در آن ریخته به منزل ببرد

doggie bag

doggone it

doggy bag

doggy paddle

doggy style

<hr> معنی : لانه سگ، سگ دانی <hr> معانی دیگر : خانه ی سگ، لانه ی سگ، گندانه

معنی : لانه سگ، سگ دانی معانی دیگر : خانه ی سگ، لانه ی سگ، گندانه

doghouse

<hr> (جاده یا در زمین گلف و غیره) پیچ تند (دارای زاویه ی تند مثل خمش پای عقب سگ)، خمش پیدا کردن، پیچ تند داشتن، n :چیزی که دارای زاویه تند است، adj : doglegged : پله کان مارپیچ، نوعی نرده چوبی دهقانی

(جاده یا در زمین گلف و غیره) پیچ تند (دارای زاویه ی تند مثل خمش پای عقب سگ)، خمش پیدا کردن، پیچ تند داشتن، n :چیزی که دارای زاویه تند است، adj : doglegged : پله کان مارپیچ، نوعی نرده چوبی دهقانی

dogleg

doglike

<hr> معنی : عقیده دینی، اصول عقاید، عقاید تعصب امیز <hr> معانی دیگر : اصل جزمی، پایزه، حکم، اعتقاد، فریوری، باورداشت، فرازمان، فرداد، اندیش پایه، دگما، عقاید، اندیش پایگان، اصول جزمی، (هر عقیده ای که کورکورانه پیروی وتحمیل شود) خشک اندیشه، عقیده ی بی برو برگرد، تعصب

معنی : عقیده دینی، اصول عقاید، عقاید تعصب امیز معانی دیگر : اصل جزمی، پایزه، حکم، اعتقاد، فریوری، باورداشت، فرازمان، فرداد، اندیش پایه، دگما، عقاید، اندیش پایگان، اصول جزمی، (هر عقیده ای که کورکورانه پیروی وتحمیل شود) خشک اندیشه، عقیده ی بی برو برگرد، تعصب

dogma

dogmas

<hr> معنی : متعصب، جزمی، کوته فکر <hr> معانی دیگر : (وابسته به دگما) اندیش پایه ای، جزم اندیش، فریور، آیینی، فرازمانی، فردادی، (ادعا شده بدون اثبات) خشک اندیشانه، خشک اندیش، (نظری و غیرتجربی) قیاسی (dogmatical هم می گویند)

معنی : متعصب، جزمی، کوته فکر معانی دیگر : (وابسته به دگما) اندیش پایه ای، جزم اندیش، فریور، آیینی، فرازمانی، فردادی، (ادعا شده بدون اثبات) خشک اندیشانه، خشک اندیش، (نظری و غیرتجربی) قیاسی (dogmatical هم می گویند)

dogmatic

<hr> معنی : تعصب مذهبی، اظهار عقیده بدون دلیل <hr> معانی دیگر : (بیان اطمینان آمیز و تحکم آمیز عقیده بدون اثبات یا توجیه آن) خشک اندیشی، تعصب، جزمیت

معنی : تعصب مذهبی، اظهار عقیده بدون دلیل معانی دیگر : (بیان اطمینان آمیز و تحکم آمیز عقیده بدون اثبات یا توجیه آن) خشک اندیشی، تعصب، جزمیت

dogmatism

dogmeh

<hr> (امریکا) سگ دزدی کردن (به ویژه برای فروش به آزمایشگاه ها و غیره)

(امریکا) سگ دزدی کردن (به ویژه برای فروش به آزمایشگاه ها و غیره)

dognap

dogon

dogs

<hr> (انگلیس - عامیانه - کسی که برای انجام کارهای بدنی و خر کاری اجیر شده است) خرکار، خرحمال

(انگلیس - عامیانه - کسی که برای انجام کارهای بدنی و خر کاری اجیر شده است) خرکار، خرحمال

dogsbody

<hr> ورزش : مسابقه سورتمه با سگ، سورتمه ای که توسط سگ کشیده می شود

ورزش : مسابقه سورتمه با سگ، سورتمه ای که توسط سگ کشیده می شود

dogsled

dogwood trees

dogwoof

dogy

dogymnastics

dog’s coat

dog’s life

<hr> معنی : نوعی پارچه ابریشمی، دستمال کوچک سر سفره <hr> معانی دیگر : دستمال سفره ی کوچک

معنی : نوعی پارچه ابریشمی، دستمال کوچک سر سفره معانی دیگر : دستمال سفره ی کوچک

doily

<hr> معنی : عمل، فاعل <hr> معانی دیگر : (اغلب جمع) عمل (اعمال)، کرده (کرده ها)، کار، (محلی - جمع) فعالیت های اجتماعی، جلسات، جلسات we went to the doings at the school house saturday night شب شنبه در مدرسه برنامه داشتیم

معنی : عمل، فاعل معانی دیگر : (اغلب جمع) عمل (اعمال)، کرده (کرده ها)، کار، (محلی - جمع) فعالیت های اجتماعی، جلسات، جلسات we went to the doings at the school house saturday night شب شنبه در مدرسه برنامه داشتیم

واژه های حرف "d" - پیشنهاد کاربران