پیشنهاد کاربران

morning suit

morning surprise

morning swim

morning wood or blue balls

morning work

morningperson

<hr> (امریکا) هر بامداد، هر روز صبح، صبح ها، هر بامداد، هر صبح

(امریکا) هر بامداد، هر روز صبح، صبح ها، هر بامداد، هر صبح

mornings

morning’s post

moroi

<hr> (آدمی که هوش او برابر با 8 تا 12 ساله ها باشد - قدیمی) کودن، ادم سبک مغز وکم عقل، ادم احمق وابله

(آدمی که هوش او برابر با 8 تا 12 ساله ها باشد - قدیمی) کودن، ادم سبک مغز وکم عقل، ادم احمق وابله

moron

moronic

mororway

<hr> معنی : ترشرو، کج خلق، عبوس، وسواسی <hr> معانی دیگر : بدخلق، پژمرده دل، دلمرده، بدعنق، حزن انگیز، دلگیر

معنی : ترشرو، کج خلق، عبوس، وسواسی معانی دیگر : بدخلق، پژمرده دل، دلمرده، بدعنق، حزن انگیز، دلگیر

morose

<hr> (زبان شناسی) رجوع شود به: allomorph، گونه ی تکواژ، نشانه ی وجود تکواژ، مخفف: ریخت شناسی، واج زنجیره مخفف: ریخت شناسی <hr> morph _ پسوند (اسم ساز): دارای شکل بخصوص، - دیس [pseudomorph]

(زبان شناسی) رجوع شود به: allomorph، گونه ی تکواژ، نشانه ی وجود تکواژ، مخفف: ریخت شناسی، واج زنجیره مخفف: ریخت شناسی morph _ پسوند (اسم ساز): دارای شکل بخصوص، - دیس [pseudomorph]

morph

morph into

morphea like basal cell carcinoma

<hr> معنی : واژک، کوچکترین واحد، واحد معنیدار لغوی، بسیط کلمه <hr> معانی دیگر : (زبان شناسی) تکواژ، تکواژه (کوچک ترین واحد معنی دار در هر زبان مثلا: un- در واژه ی undo یا -er در واژه ی doer یا do در واژه ی undo)

معنی : واژک، کوچکترین واحد، واحد معنیدار لغوی، بسیط کلمه معانی دیگر : (زبان شناسی) تکواژ، تکواژه (کوچک ترین واحد معنی دار در هر زبان مثلا: un- در واژه ی undo یا -er در واژه ی doer یا do در واژه ی undo)

morpheme

morphemes

morphemic

morphing

<hr> پیشوند: تکواژ [morphophonemics]

پیشوند: تکواژ [morphophonemics]

morpho

<hr> (جانورشناسی) ریخت زایی

morphogenesis

morphogenic

morphognosia

morpholine

<hr> روانشناسى : ریخت شناختى

روانشناسى : ریخت شناختى

morphological

morphological analysis

morphological box

morphological type

morphologically

morphologies

<hr> معنی : ریخت شناسی، تاریخ تحولات لغوی <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) ریخت شناسی، (زبان شناسی) ساخت شناسی واژگانی، تاری&nbsp; تحولات لغوی

معنی : ریخت شناسی، تاریخ تحولات لغوی معانی دیگر : (زیست شناسی) ریخت شناسی، (زبان شناسی) ساخت شناسی واژگانی، تاری تحولات لغوی

morphology

morphometry

morphophoneme

morphophonemic

morphophonemicspelling

morphophonology

morphophonology rules

morphosis

morphospecies

morphosyntactic

morphosyntax

morphotactics

<hr> معنی : نوعی رقص شش نفری <hr> معانی دیگر : رقص موریس (از رقص های محلی انگلیس)، اسم خاص مذکر (مخفف: morry و morrie)

معنی : نوعی رقص شش نفری معانی دیگر : رقص موریس (از رقص های محلی انگلیس)، اسم خاص مذکر (مخفف: morry و morrie)

morris

<hr> معنی : فردا، روز بعد <hr> معانی دیگر : (قدیمی)، بامداد، صبح، بامدادان، هنگام پس از هر رویداد

معنی : فردا، روز بعد معانی دیگر : (قدیمی)، بامداد، صبح، بامدادان، هنگام پس از هر رویداد

morrow

<hr> علائم رمز تلگرافی مرس

morse code

<hr> معنی : تکه، لقمه، یک لقمه غذا، لقمه کردن <hr> معانی دیگر : (خوراک) به قدر یک گاز، یک دهان پر، یک تکه، (به طور کلی) مقدار کم، کمی، قطعه ی کوچک، یک ذره، خوراک لذیذ، مقدار کم

معنی : تکه، لقمه، یک لقمه غذا، لقمه کردن معانی دیگر : (خوراک) به قدر یک گاز، یک دهان پر، یک تکه، (به طور کلی) مقدار کم، کمی، قطعه ی کوچک، یک ذره، خوراک لذیذ، مقدار کم

morsel

<hr> (مهجور) مرگ، (محلی) شمار زیاد، مقدار زیاد، کشتار، جنس مونک، پیه خوک

(مهجور) مرگ، (محلی) شمار زیاد، مقدار زیاد، کشتار، جنس مونک، پیه خوک

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران