پیشنهاد کاربران

unarguably

unarmed alone unafraid

unarticulated

unascertained goods

<hr> معنی : نامرد، عاری از شرم

معنی : نامرد، عاری از شرم

unashamed

unashamedly

<hr> معنی : بی تردید، غیر قابل بحث، یورش ناپذیر، غیرقابل حمله <hr> معانی دیگر : غیر قابل انکار، انکار ناپذیر، ارندان ناپذیر، تک ناپذیر، ایمن، غیر قابل بحک

معنی : بی تردید، غیر قابل بحث، یورش ناپذیر، غیرقابل حمله معانی دیگر : غیر قابل انکار، انکار ناپذیر، ارندان ناپذیر، تک ناپذیر، ایمن، غیر قابل بحک

unassailable

unassailably

unassembled

unassessed

unassignable

unassimilable

unassimilated

unassisted

unassociated

<hr> معنی : ساده، افتاده، بی تکلف، بی ادعا، بی تصنع <hr> معانی دیگر : نامغرور، فروتن، متواضع

معنی : ساده، افتاده، بی تکلف، بی ادعا، بی تصنع معانی دیگر : نامغرور، فروتن، متواضع

unassuming

unathletic

unattach

<hr> معنی : ازاد، اعزام نشده، ناوابسته، توفیق نشده، منتظردستور <hr> معانی دیگر : باز، بسته نشده، گیر انداخته نشده، چفت یا زنجیر نشده، غیر متصل، مستقل، نا سر سپرده، نامزد نشده، ازدواج نکرده، مجرد

معنی : ازاد، اعزام نشده، ناوابسته، توفیق نشده، منتظردستور معانی دیگر : باز، بسته نشده، گیر انداخته نشده، چفت یا زنجیر نشده، غیر متصل، مستقل، نا سر سپرده، نامزد نشده، ازدواج نکرده، مجرد

unattached

unattainable

unattend

<hr> معنی : بی مراقبت <hr> معانی دیگر : بی همراه، فاقد مشایع یا ملازم، تنها، مورد بی توجهی یا بی اعتنایی

معنی : بی مراقبت معانی دیگر : بی همراه، فاقد مشایع یا ملازم، تنها، مورد بی توجهی یا بی اعتنایی

unattended

unattended aerial vehicle

unattended operation

unattested

unattractive

unattractiveness

unattributable

unattuned

unauthentic

unauthorised

unauthorized

unauthorized speeding and overtaking

unavailability

<hr> نیروی عاطل و باطل، نیروی خارج از دسترس

نیروی عاطل و باطل، نیروی خارج از دسترس

unavailable energy

<hr> بیهوده، بی فایده، به درد نخور، بی نتیجه

بیهوده، بی فایده، به درد نخور، بی نتیجه

unavailing

unavoidability

<hr> معنی : چاره نا پذیر، غیر قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر <hr> معانی دیگر : غیر قابل احتراز، حذر نکردنی، دوری نکردنی

معنی : چاره نا پذیر، غیر قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر معانی دیگر : غیر قابل احتراز، حذر نکردنی، دوری نکردنی

unavoidable

unavoidably

unawakened

<hr> معنی : بی خبر، ناگهان، غافل، ناخود اگاه، بی اطلاع <hr> معانی دیگر : ناآگاه، (نادر) ناهشیار، بی دقت، غفلتا، سراسیمه، ناخود اگاهانه

معنی : بی خبر، ناگهان، غافل، ناخود اگاه، بی اطلاع معانی دیگر : ناآگاه، (نادر) ناهشیار، بی دقت، غفلتا، سراسیمه، ناخود اگاهانه

unaware

unawareness

unbadged

unbalance current

<hr> معنی : نامتوازن، نامتعادل <hr> معانی دیگر : ناهمسنگ، نابرابر، (حساب یا اعتبار و غیره) دارای کمبود

معنی : نامتوازن، نامتعادل معانی دیگر : ناهمسنگ، نابرابر، (حساب یا اعتبار و غیره) دارای کمبود

واژه های حرف "u" - پیشنهاد کاربران