انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : گشاد کردن، مته زدن <hr> معانی دیگر : (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) گشاد کردن، (با برقو) صاف کردن، عیب زدایی کردن، یک بند کاغذ 084 برگی یا 615 برگی، 005 ورق کاغذ، سورا&nbsp; چیزیرا گشاد کردن

معنی : گشاد کردن، مته زدن معانی دیگر : (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) گشاد کردن، (با برقو) صاف کردن، عیب زدایی کردن، یک بند کاغذ 084 برگی یا 615 برگی، 005 ورق کاغذ، سورا چ

ream

reamend

<hr> معنی : برقو، قلاویز، برقوزن <hr> معانی دیگر : (ابزاری که برای گشاد کردن سوراخ به کار می رود) برقو، آب میوه گیری، (برای پاک کردن حقه ی چپق و پیپ) قاشقک، مته زدن

معنی : برقو، قلاویز، برقوزن معانی دیگر : (ابزاری که برای گشاد کردن سوراخ به کار می رود) برقو، آب میوه گیری، (برای پاک کردن حقه ی چپق و پیپ) قاشقک، مته زدن

reamer

reamputation

reams

reanalyse

reanalysis

reanalyze

<hr> احیا کردن، دوباره جان بخشیدن، نوجان کردن

احیا کردن، دوباره جان بخشیدن، نوجان کردن

reanimate

reanimation

reannex

reannexation

reannounce

<hr> معنی : بدست اوردن، جمع اوری کردن، درو کردن <hr> معانی دیگر : درویدن، خسودن، (محصول) برداشت کردن، (مجازی) به دست آوردن، بریدن و جمع کردن، با داس بریدن

معنی : بدست اوردن، جمع اوری کردن، درو کردن معانی دیگر : درویدن، خسودن، (محصول) برداشت کردن، (مجازی) به دست آوردن، بریدن و جمع کردن، با داس بریدن

reap

reap as one has sown

reap as one sows

reap the whirlwind

<hr> معنی : درو گر، ماشین درو <hr> معانی دیگر : دروگر، ماشین درو

معنی : درو گر، ماشین درو معانی دیگر : دروگر، ماشین درو

reaper

reaphook

reaping

reaping machine

reappeal

<hr> دوباره نمودار شدن، دوباره نمایان شدن، برگشتن، عودکردن

دوباره نمودار شدن، دوباره نمایان شدن، برگشتن، عودکردن

reappear

reappearance

reapply

reappoint

reappointment

<hr> دوباره سهمیه یا حصه دادن

دوباره سهمیه یا حصه دادن

reapportion

reapportionment

<hr> معنی : ارزیابی تازه <hr> معانی دیگر : ارزیابی تازه

معنی : ارزیابی تازه معانی دیگر : ارزیابی تازه

reappraisal

<hr> دوباره ارزیابی کردن، دوباره مورد ملاحظه قرار دادن

دوباره ارزیابی کردن، دوباره مورد ملاحظه قرار دادن

reappraise

reappraiser

reapprehend

reappropriate

reappropriation

reapprove

<hr> معنی : عقب، دنبال، پشت، تربیت کردن، پروردن، بلند کردن، افراشتن، نمودار شدن <hr> معانی دیگر : پس -، واپس، (ارتش) پشت جبهه، عقبه(ی سپاه)، دنباله، عقبدار، در عقب، در پشت، (خودمانی) کون و کفل، بقچه بندی، ماتحت، برپا کردن، ساختن، بالابردن، روی دوپا بلند شدن (مانند اسب)

معنی : عقب، دنبال، پشت، تربیت کردن، پروردن، بلند کردن، افراشتن، نمودار شدن معانی دیگر : پس -، واپس، (ارتش) پشت جبهه، عقبه(ی سپاه)، دنباله، عقبدار، در عقب، در پشت، (خودمانی) کون و کفل، بقچه بندی، ماتحت، برپا کردن، ساختن، بالابردن، روی دوپا بلند شدن (مانند اسب)

rear

<hr> (نیروی دریایی) دریادار، سرتیپ دریایی، دریادار دریادار

(نیروی دریایی) دریادار، سرتیپ دریایی، دریادار دریادار

rear admiral

rear area headquarters

rear axle

rear base

rear cover

rear defence stop line

<hr> عقب هرچیز، پشت، از عقب به اتومبیل دیگر زدن

عقب هرچیز، پشت، از عقب به اتومبیل دیگر زدن

rear end

<hr> (ارتش) پس قراول، عقبدار، پسگام (در برابر: پیشگام vanguard)، پس لشگر، عقبه ی سپاه، پس قراول

(ارتش) پس قراول، عقبدار، پسگام (در برابر: پیشگام vanguard)، پس لشگر، عقبه ی سپاه، پس قراول

واژه های حرف "r" - انگلیسی به انگلیسی