انگلیسی به انگلیسی

rescissory

rescous

<hr> معنی : رساله، حکم، فرمان، دست خط، فتوای پاپ <hr> معانی دیگر : دستور رسمی، (امپراطوران روم و پاپ اعظم) فتوا، نسخه، رونوشت

معنی : رساله، حکم، فرمان، دست خط، فتوای پاپ معانی دیگر : دستور رسمی، (امپراطوران روم و پاپ اعظم) فتوا، نسخه، رونوشت

rescript

rescription

rescuable

<hr> معنی : رهایی، خلاصی، فراغت، نجات، رهایی دادن، خلاص کردن، نجات دادن، رهانیدن <hr> معانی دیگر : بوختن، رهایش، نجات بخشی، (حقوق - شخص یا مال حبس شده را) به زور آزاد کردن، تمرد کردن، تمرد (نسبت به قانون)

معنی : رهایی، خلاصی، فراغت، نجات، رهایی دادن، خلاص کردن، نجات دادن، رهانیدن معانی دیگر : بوختن، رهایش، نجات بخشی، (حقوق - شخص یا مال حبس شده را) به زور آزاد کردن، تمرد کردن، تمرد (نسبت به قانون)

rescue

rescue helicopter

rescue operation

rescue safely

rescue vehicle

rescue work

<hr> معنی : رهادهنده، مستخلص کننده <hr> معانی دیگر : رهادهنده، مستخلص کننده

معنی : رهادهنده، مستخلص کننده معانی دیگر : رهادهنده، مستخلص کننده

rescuer

reseal

resealable

<hr> معنی : کاوش، تحقیق، تفحص، جستجو، تجسس، پژوهش، تتبع، پژوهش کردن، پژوهیدن <hr> معانی دیگر : کندوکاو، کندوکاو کردن، تحقیق کردن، تتبع کردن، بررسی کردن، وابسته به پژوهش، پژوهشی

معنی : کاوش، تحقیق، تفحص، جستجو، تجسس، پژوهش، تتبع، پژوهش کردن، پژوهیدن معانی دیگر : کندوکاو، کندوکاو کردن، تحقیق کردن، تتبع کردن، بررسی کردن، وابسته به پژوهش، پژوهشی

research

research and development

research assistant

research grant

research institute

research laboratory

research library

research report

research work

researchable

<hr> معنی : پژوهشگر <hr> معانی دیگر : پژوهشگر

معنی : پژوهشگر معانی دیگر : پژوهشگر

researcher

<hr> دوباره نشاندن، در جای دیگر نشاندن، صندلی جدید دادن

دوباره نشاندن، در جای دیگر نشاندن، صندلی جدید دادن

reseat

<hr> معنی : بریدن، تراشیدن، اره کردن <hr> معانی دیگر : (جراحی) بخشی از اندام یا استخوان را برداشتن، بخش بری کردن، بخش برداری کردن

معنی : بریدن، تراشیدن، اره کردن معانی دیگر : (جراحی) بخشی از اندام یا استخوان را برداشتن، بخش بری کردن، بخش برداری کردن

resect

resectability

resectable

<hr> معنی : قطع، طرد، برش <hr> معانی دیگر : (جراحی) بخش بری، بخش برداری، تراش

معنی : قطع، طرد، برش معانی دیگر : (جراحی) بخش بری، بخش برداری، تراش

resection

resecure

<hr> دوباره تخم افشاندن، خود رو سبزشدن

دوباره تخم افشاندن، خود رو سبزشدن

reseed

reseeding

reselect

<hr> دوباره فروختن پس ازخرید

دوباره فروختن پس ازخرید

resell

<hr> توزیع کننده، خرده فروش بازرگانى : خرده فروش، توزیع کننده

توزیع کننده، خرده فروش بازرگانى : خرده فروش، توزیع کننده

reseller

<hr> معنی : شباهت، همانندی، تشابه، همشکلی <hr> معانی دیگر : همدیسی، همسانی، مانندگی، میزان همسانی یا همدیسی، (مهجور) ویژگی های ظاهری، مقایسه

معنی : شباهت، همانندی، تشابه، همشکلی معانی دیگر : همدیسی، همسانی، مانندگی، میزان همسانی یا همدیسی، (مهجور) ویژگی های ظاهری، مقایسه

resemblance

<hr> معنی : تشبیه کردن، مانستن، شباهت داشتن، مانند بودن، همانند کردن یا بودن <hr> معانی دیگر : همانند بودن (با)، همدیس بودن

معنی : تشبیه کردن، مانستن، شباهت داشتن، مانند بودن، همانند کردن یا بودن معانی دیگر : همانند بودن (با)، همدیس بودن

resemble

<hr> دوباره فرستادن، بازفرستادن، پس فرستادن

دوباره فرستادن، بازفرستادن، پس فرستادن

resend

resensitize

<hr> معنی : اظهار تنفر کردن از، خشمگین شدن از، رنجیدن از، اظهار رنجش کردن <hr> معانی دیگر : رنجیدن، بد آمدن، خوش نداشتن، دلخور شدن یا بودن، آزرده شدن، منزجر شدن از

معنی : اظهار تنفر کردن از، خشمگین شدن از، رنجیدن از، اظهار رنجش کردن معانی دیگر : رنجیدن، بد آمدن، خوش نداشتن، دلخور شدن یا بودن، آزرده شدن، منزجر شدن از

resent

resentence

<hr> معنی : بی میل <hr> معانی دیگر : رنجیده، دلخور، برزخ، ناخشنود، غیظی

معنی : بی میل معانی دیگر : رنجیده، دلخور، برزخ، ناخشنود، غیظی

resentful

resentfully

resentfulness

<hr> معنی : رنجش، خشم، غیظ، خلم <hr> معانی دیگر : دلخوری، ناخشنودی، خشمارنج

معنی : رنجش، خشم، غیظ، خلم معانی دیگر : دلخوری، ناخشنودی، خشمارنج

واژه های حرف "r" - انگلیسی به انگلیسی