دیکشنری تخصصی

<hr> درهرحال، بهروسیله که باشد

درهرحال، بهروسیله که باشد

at all events

at any n

at bar

at bus

at call

at cimmand set

at countable

<hr> در همه ی حالات، در کلیه ی آزمایش ها، دائما، همیشه

در همه ی حالات، در کلیه ی آزمایش ها، دائما، همیشه

at fault

at grade intersection

at grade junction

<hr> معنی : مهیا <hr> معانی دیگر : 1- نزدیک، 2- در دسترس فوری، آماده ی تحویل، نزدیک، دم دست

معنی : مهیا معانی دیگر : 1- نزدیک، 2- در دسترس فوری، آماده ی تحویل، نزدیک، دم دست

at hand

at issue

<hr> 1- آزاد، غیر زندانی، فراری، 2- به طور کامل، با تمام جزئیات، 3- به طور کلی، همه، سرتاسر، 4- (امریکا) وابسته به یا نماینده ی همه ی یک ایالت یا ناحیه (و نه فقط بخشی از آن)

1- آزاد، غیر زندانی، فراری، 2- به طور کامل، با تمام جزئیات، 3- به طور کلی، همه، سرتاسر، 4- (امریکا) وابسته به یا نماینده ی همه ی یک ایالت یا ناحیه (و نه فقط بخشی از آن)

at large

<hr> 1- دست کم، لااقل، 2- به هر حال، در هر صورت، اقلا، دست کم، هیچنباشد

1- دست کم، لااقل، 2- به هر حال، در هر صورت، اقلا، دست کم، هیچنباشد

at least

<hr> حداکثر، حداعلی، منتها، خیلی باشد

حداکثر، حداعلی، منتها، خیلی باشد

at most

at most countable set

at most countably infinite

<hr> معنی : یکسره، فورا، یک بارهای <hr> معانی دیگر : بیدرنگ، باخم، باهم، یک دفعه

معنی : یکسره، فورا، یک بارهای معانی دیگر : بیدرنگ، باخم، باهم، یک دفعه

at once

at or astatine or astatine

at or grade intersection

at or grade junction

<hr> به بهای اسمی، به همان قیمتی که روی سهم یا ورقه ی بهادار ذکر شده

به بهای اسمی، به همان قیمتی که روی سهم یا ورقه ی بهادار ذکر شده

at par

<hr> بطور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب، بی گزین، بختی، بختینی، همین طوری، بختانه، به تصادف

بطور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب، بی گزین، بختی، بختینی، همین طوری، بختانه، به تصادف

at random

<hr> 1- خواب 2- ساکن 3- در حال استراحت 4- آسوده خاطر 5- مرده

1- خواب 2- ساکن 3- در حال استراحت 4- آسوده خاطر 5- مرده

at rest

at rest earth pressure

<hr> 1- به مجرد دیدن، فورا 2- (بازرگانی) دیداری

1- به مجرد دیدن، فورا 2- (بازرگانی) دیداری

at sight

at sign

at some point

at the boid

at the most

at time of cash collections

at time of sale

at which

at wt

atacamite or paratacamite or paratacamite

atactic

atactic polymer

atacticity

atama

atapi

<hr> نام نوعى از کامپیوترهاى شخصى و وسائل جانبى مشهور که توسط شرکت atari تولید مى شود کامپیوتر : یک شرکت تولیدکننده بزرگ کامپیوترهاى شخصى

نام نوعى از کامپیوترهاى شخصى و وسائل جانبى مشهور که توسط شرکت atari تولید مى شود کامپیوتر : یک شرکت تولیدکننده بزرگ کامپیوترهاى شخصى

atari

<hr> معنی : شباهت به نیاکان، نیاکان گرایی، برگشت بخوی نیاکان <hr> معانی دیگر : (ظهور مشخصات نیاکان در اعقاب آنان ولی نه در فرزندان و نواده ها) نیاکان گرایی، تبار گرایی، هر یک از این ویژگی ها

معنی : شباهت به نیاکان، نیاکان گرایی، برگشت بخوی نیاکان معانی دیگر : (ظهور مشخصات نیاکان در اعقاب آنان ولی نه در فرزندان و نواده ها) نیاکان گرایی، تبار گرایی، هر یک از این ویژگی ها

atavism

<hr> ناتوانی کامل یا نسبی در هماهنگ سازی حرکات ماهیچه ها، ناهماهنگی عضلات، بی نظمی، بیقراری

ناتوانی کامل یا نسبی در هماهنگ سازی حرکات ماهیچه ها، ناهماهنگی عضلات، بی نظمی، بیقراری

ataxia

atcrbs

atcut crystal

<hr> کامپیوتر : asychronous time-division multiplexingتسهیم زمانى ناهمگام

کامپیوتر : asychronous time-division multiplexingتسهیم زمانى ناهمگام

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی