انگلیسی به فارسی

demoralisation

demoralise

demoralised

demoraliser

demoralising

<hr> معنی : تضعیف روحیه <hr> معانی دیگر : تضعیف روحیه

معنی : تضعیف روحیه معانی دیگر : تضعیف روحیه

demoralization

<hr> معنی : تضعیف کردن، تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن <hr> معانی دیگر : (روحیه را) خراب کردن یا تضعیف کردن، دژ روان کردن، درمانده کردن، (نادر) اخلاق (کسی را) فاسد کردن، گمراه کردن

معنی : تضعیف کردن، تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن معانی دیگر : (روحیه را) خراب کردن یا تضعیف کردن، دژ روان کردن، درمانده کردن، (نادر) اخلاق (کسی را) فاسد کردن، گمراه کردن

demoralize

<hr> (verb transitive) تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن

(verb transitive) تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن

demoralized

demoralizer

demoralizers

demoralizes

demoralizing

demoralizingly

demorgans law

demorphinization

demorphism

<hr> معنی : توده مردم، قاطبه مردم، جمهور <hr> معانی دیگر : (یونان باستان) مردم محل، اهل ناحیه، استان نشینان، قاطبه

معنی : توده مردم، قاطبه مردم، جمهور معانی دیگر : (یونان باستان) مردم محل، اهل ناحیه، استان نشینان، قاطبه

demos

demoses

demospongiae

<hr> دموستن (دولتمرد و سخنور یونانی)

دموستن (دولتمرد و سخنور یونانی)

demosthenes

demosthenic

demot

<hr> معنی : تنزل رتبه دادن، کسر مقام یافتن، مقام کسی را پایین بردن <hr> معانی دیگر : تنزل درجه (یا رتبه یا مقام) دادن، فروزینه کردن، واترقیدن

معنی : تنزل رتبه دادن، کسر مقام یافتن، مقام کسی را پایین بردن معانی دیگر : تنزل درجه (یا رتبه یا مقام) دادن، فروزینه کردن، واترقیدن

demote

demoted

demotes

demothball

<hr> معنی : وابسته بحروف جدید هیروگلیفی <hr> معانی دیگر : همگانی، عمومی، مردمگانی، مردمی، وابسته به مردم، (زبان شناسی) عامیانه، محاوره ای (در مقابل ادبی یا رسمی)، (زبان شناسی) حروف دماتیک (الفبای ساده شده ی مصر باستان که با الفبای کاهنان یا الفبای hieratic فرق داشت)، معروف، متداول

معنی : وابسته بحروف جدید هیروگلیفی معانی دیگر : همگانی، عمومی، مردمگانی، مردمی، وابسته به مردم، (زبان شناسی) عامیانه، محاوره ای (در مقابل ادبی یا رسمی)، (زبان شناسی) حروف دماتیک (الفبای ساده شده ی مصر باستان که با الفبای کاهنان یا الفبای hieratic فرق داشت)، معروف، متداول

demotic

demotics

demoting

<hr> معنی : تنزل رتبه <hr> معانی دیگر : تنزل رتبه

معنی : تنزل رتبه معانی دیگر : تنزل رتبه

demotion

demotions

demotists

<hr> (ماشین آلات و غیره) پیاده کردن، ناسوار کردن

(ماشین آلات و غیره) پیاده کردن، ناسوار کردن

demount

demountability

<hr> قابل برداشتن معمارى : قابل انتقال

قابل برداشتن معمارى : قابل انتقال

demountable

demounted

demounting

demounts

demove

dempne

demulceate

<hr> معنی : تسکین دهنده <hr> معانی دیگر : مرهم آسا، آرامبخش

معنی : تسکین دهنده معانی دیگر : مرهم آسا، آرامبخش

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی