<hr> معنی : گل اخری، خاک سرخ، با گل اخری رنگ کردن <hr> معانی دیگر : اخرا، گل اخرا، ochre خاک سر

معنی : گل اخری، خاک سرخ، با گل اخری رنگ کردن معانی دیگر : اخرا، گل اخرا، ochre خاک سر

ocher

<hr> معنی : حکومت توده خلق <hr> معانی دیگر : اوباش سالاری، غوغا سالاری

معنی : حکومت توده خلق معانی دیگر : اوباش سالاری، غوغا سالاری

ochlocracy

<hr> معنی : خاک سرخ، با گل اخری رنگ کردن <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: ocher، ocher خاک سر، گل اخری

معنی : خاک سرخ، با گل اخری رنگ کردن معانی دیگر : رجوع شود به: ocher، ocher خاک سر، گل اخری

ochre

<hr> معنی : هشت وجهی، هشت گونه، چیز هشت گوشه <hr> معانی دیگر : (هندسه) هشت گوشه، هشت ضلعی

معنی : هشت وجهی، هشت گونه، چیز هشت گوشه معانی دیگر : (هندسه) هشت گوشه، هشت ضلعی

octagon

<hr> معنی : جسم هشت سطحی <hr> معانی دیگر : (هندسه) جسم هشت وجهی، هشت بر

معنی : جسم هشت سطحی معانی دیگر : (هندسه) جسم هشت وجهی، هشت بر

octahedron

<hr> معنی : هشت هشتی <hr> معانی دیگر : هشت تایی، بر پایه ی عدد هشت

معنی : هشت هشتی معانی دیگر : هشت تایی، بر پایه ی عدد هشت

octal

<hr> معنی : هشت عضوی، هشتگانه، هشت عددی <hr> معانی دیگر : (در مورد گل) هشت پر

معنی : هشت عضوی، هشتگانه، هشت عددی معانی دیگر : (در مورد گل) هشت پر

octamerous

<hr> معنی : هشت وتدی، دارای هشت وتد یا وزن <hr> معانی دیگر : (شعر) هشت گامی، بدیع دارای هشت وتد یا وزن

معنی : هشت وتدی، دارای هشت وتد یا وزن معانی دیگر : (شعر) هشت گامی، بدیع دارای هشت وتد یا وزن

octameter

<hr> معنی : سوخت ماشینی <hr> معانی دیگر : (شیمی) اکتان (الکان روغنی به فرمول c8h18)، هیدروکربن های مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول c8h18

معنی : سوخت ماشینی معانی دیگر : (شیمی) اکتان (الکان روغنی به فرمول c8h18)، هیدروکربن های مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول c8h18

octane

<hr> معنی : یک هشتم <hr> معانی دیگر : یک هشتم دایره، زاویه ی 45 درجه، نیم قائمه، (ابزار اندازه گیری زاویه) گوشه سنج، زاویه سنج، (نجوم -جای یک جرم سماوی هنگامی که 45 درجه با جرم سماوی دیگر فاصله داشته باشد) یک هشتم گاه، اوکتانت، هشتگاه

معنی : یک هشتم معانی دیگر : یک هشتم دایره، زاویه ی 45 درجه، نیم قائمه، (ابزار اندازه گیری زاویه) گوشه سنج، زاویه سنج، (نجوم -جای یک جرم سماوی هنگامی که 45 درجه با جرم سماوی دیگر فاصله داشته باشد) یک هشتم گاه، اوکتانت، هشتگاه

octant

<hr> معنی : نت های هشتگانه موسیقی، شعر هشت هجایی <hr> معانی دیگر : هشتمین روز جشنواره ی کلیسایی، دوره ی هشت روزه ی جشنواره ی کلیسایی، (شعر) قطعه ی هشت سطری، (غزل پترارکی یا ایتالیایی) هشت سطر اول غزل، گروه هشت تایی، دسته ی هشتگانه، هشتگان، (موسیقی) اوکتاو، هشته

معنی : نت های هشتگانه موسیقی، شعر هشت هجایی معانی دیگر : هشتمین روز جشنواره ی کلیسایی، دوره ی هشت روزه ی جشنواره ی کلیسایی، (شعر) قطعه ی هشت سطری، (غزل پترارکی یا ایتالیایی) هشت سطر اول غزل، گروه هشت تایی، دسته ی هشتگانه، هشتگان، (موسیقی) اوکتاو، هشته

octave

<hr> معنی : ورق بزرگ کاغذ هشت برگی <hr> معانی دیگر : (کاغذ و چاپ) قطع نیم وزیری، کتاب قطع نیم وزیری، وابسته به قطع نیم وزیری

معنی : ورق بزرگ کاغذ هشت برگی معانی دیگر : (کاغذ و چاپ) قطع نیم وزیری، کتاب قطع نیم وزیری، وابسته به قطع نیم وزیری

octavo

<hr> معنی : هشتگانه، هشتایی، اهنگ یا نوت اکتاو <hr> معانی دیگر : دسته خوانندگان یا نوازندگان هشت نفری

معنی : هشتگانه، هشتایی، اهنگ یا نوت اکتاو معانی دیگر : دسته خوانندگان یا نوازندگان هشت نفری

octet

<hr> معنی : اکتبر، ماه اکتبر <hr> معانی دیگر : (دهمین ماه سال فرنگی) اکتبر (مخفف آن: oct یا o)

معنی : اکتبر، ماه اکتبر معانی دیگر : (دهمین ماه سال فرنگی) اکتبر (مخفف آن: oct یا o)

october

<hr> معنی : هشتاد ساله، وابسته به ادم 80 ساله <hr> معانی دیگر : (شخص) هشتاد تا نود ساله، آدم هشتاد ساله، وابسته به ادم 08 ساله

معنی : هشتاد ساله، وابسته به ادم 80 ساله معانی دیگر : (شخص) هشتاد تا نود ساله، آدم هشتاد ساله، وابسته به ادم 08 ساله

octogenarian

<hr> معنی : هشت لا، هشتگانه <hr> معانی دیگر : هشت لا، هشت گانه

معنی : هشت لا، هشتگانه معانی دیگر : هشت لا، هشت گانه

octoploid

<hr> معنی : چرتنه، هشت پا، هشت پایک، روده پای، اختپوس <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) اختاپوس

معنی : چرتنه، هشت پا، هشت پایک، روده پای، اختپوس معانی دیگر : (جانور شناسی) اختاپوس

octopus

<hr> معنی : هشت هجایی، دارای هشت هجا <hr> معانی دیگر : هشت هجایی، دارای هشت هجا

معنی : هشت هجایی، دارای هشت هجا معانی دیگر : هشت هجایی، دارای هشت هجا

octosyllabic

<hr> معنی : چشمی، بصری، باصرهای، وابسته به دید چشم <hr> معانی دیگر : از راه چشم، عینی، دیداری، نظری، وابسته به یا همانند چشم، برای چشم ها، چشم مانند، چشم سان، فطری

معنی : چشمی، بصری، باصرهای، وابسته به دید چشم معانی دیگر : از راه چشم، عینی، دیداری، نظری، وابسته به یا همانند چشم، برای چشم ها، چشم مانند، چشم سان، فطری

ocular

<hr> معنی : چشم پزشک، عینک ساز <hr> معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: opathalmologist

معنی : چشم پزشک، عینک ساز معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: opathalmologist

oculist

<hr> معنی : فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک <hr> معانی دیگر : تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: جفت)، منفرد، خرد، خرده، پول خرد، پول سیاه، اندی، خرده ای، کمی، چندی، گهگاهی، اتفاقی، نا معین، گاه و بیگاه، جور واجور، متفرقه، نا بهنجار، بیواره، دور افتاده، خارج از دسترس، رجوع شود به: odds، (قدیمی - ندا به نشان شگفتی) خدایا!، ای خدا!، interj :سوگند ملایم، بخدا، adj : طاق، نخاله

معنی : فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک معانی دیگر : تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: جفت)، منفرد، خرد، خرده، پول خرد، پول سیاه، اندی، خرده ای، کمی، چندی، گهگاهی، اتفاقی، نا معین، گاه و ب

<hr> معنی : سر خر <hr> معانی دیگر : (این بازی: با شیر یا خط کردن و غیره افراد را حذف می کنند) بازی حذفی، شخص حذف شده (در این بازی)

معنی : سر خر معانی دیگر : (این بازی: با شیر یا خط کردن و غیره افراد را حذف می کنند) بازی حذفی، شخص حذف شده (در این بازی)

odd man out

<hr> معنی : طاق <hr> معانی دیگر : عدد طاق، شماره فرد

معنی : طاق معانی دیگر : عدد طاق، شماره فرد

odd number

<hr> معنی : عجیب و غریب <hr> معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم غیر عادی، خل وضع

معنی : عجیب و غریب معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم غیر عادی، خل وضع

oddball

<hr> معنی : چیز عجیب و غریب <hr> معانی دیگر : عجیب و غریبی، غرابت، بیوارگی، نابهنجاری، شخص یا چیز غیر عادی یا عجیب و غریب

معنی : چیز عجیب و غریب معانی دیگر : عجیب و غریبی، غرابت، بیوارگی، نابهنجاری، شخص یا چیز غیر عادی یا عجیب و غریب

oddity

<hr> معنی : تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده <hr> معانی دیگر : خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت

معنی : تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده معانی دیگر : خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت

oddment

<hr> معنی : چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده <hr> معانی دیگر : مواد گوناگون

معنی : چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده معانی دیگر : مواد گوناگون

oddments

<hr> معنی : طاقی <hr> معانی دیگر : غرابت

معنی : طاقی معانی دیگر : غرابت

oddness

<hr> معنی : فرصت، شانس، فرق، عدم توافق، نا برابری، احتمالات، احتمال و وقوع، تمایل بیک سو <hr> معانی دیگر : مزیت، برتری، امتیاز، (در شرط بندی و مسابقه و غیره) احتمال، شانس برد، نسبت شرط بندی (مثلا" برنده ی پنج به یک پولش پنج برابر میشود)، فرجه، شرایط سخت (رجوع شود به: odd)، (قدیمی) نا برابری ها، عدم تساوی ها، توفیرها، (نادر) تفاوت، میزان تفاوت، میزان اختلاف، مغایرت

معنی : فرصت، شانس، فرق، عدم توافق، نا برابری، احتمالات، احتمال و وقوع، تمایل بیک سو معانی دیگر : مزیت، برتری، امتیاز، (در شرط بندی و مسابقه و غیره) احتمال، شانس برد، نسبت شرط بندی (مثلا" برنده ی پنج به یک پولش پنج برابر میشود)، فرجه، شرایط سخت (رجوع شود به: odd)، (قدیمی) نا برابری ها، عدم تساوی ها، 

odds

<hr> معنی : چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره <hr> معانی دیگر : خرده ریزها، (کالا) باقیمانده، فروش نرفته، ته مانده، اشیای متفرقه، هنزر و پنزر

معنی : چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره معانی دیگر : خرده ریزها، (کالا) باقیمانده، فروش نرفته، ته مانده، اشیای متفرقه، هنزر و پنزر

odds and ends

<hr> معنی : قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی <hr> معانی دیگر : (در اصل) شعری که برای آواز خوانی نوشته شده است، شعر غنایی، شعر بزمی، قصیده <hr> ode _ پسوند: گذر، گذرگاه، مسیر [electrode]، پسوند: همانند، شبیه [nematode]

معنی : قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی معانی دیگر : (در اصل) شعری که برای آواز خوانی نوشته شده است، شعر غنایی، شعر بزمی، قصیده ode _ پسوند: گذر، گذرگاه، مسیر [electrode]، پسوند: همانند، شبیه [nematode]

<hr> معنی : خدای خدایان، خدای روز چهارشنبه <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی نورس) اودین (خدای هنر و فرهنگ و جنگ و مردگان)، افسانه اسکاندیناوی خدای خدایان

معنی : خدای خدایان، خدای روز چهارشنبه معانی دیگر : (اسطوره ی نورس) اودین (خدای هنر و فرهنگ و جنگ و مردگان)، افسانه اسکاندیناوی خدای خدایان

odin

<hr> معنی : نفرت انگیز، بدصفت، کراهت اور <hr> معانی دیگر : تنفر انگیز، متنفر کننده، بیزار کننده، آریغ انگیز

معنی : نفرت انگیز، بدصفت، کراهت اور معانی دیگر : تنفر انگیز، متنفر کننده، بیزار کننده، آریغ انگیز

odious

<hr> معنی : نفرت، زشتی، دشمنی، عداوت، رسوایی، بد نامی <hr> معانی دیگر : بیزاری، تنفر، انزجار، آریغ، ننگ، بی آبرویی، (در اثر اعمال نفرت انگیز)

معنی : نفرت، زشتی، دشمنی، عداوت، رسوایی، بد نامی معانی دیگر : بیزاری، تنفر، انزجار، آریغ، ننگ، بی آبرویی، (در اثر اعمال نفرت انگیز)

odium

<hr> معنی : کیلومتر شمار اتومبیل و غیره <hr> معانی دیگر : (در اتومبیل و غیره) دوری سنج، کیلومتر شمار

معنی : کیلومتر شمار اتومبیل و غیره معانی دیگر : (در اتومبیل و غیره) دوری سنج، کیلومتر شمار

odometer

<hr> معنی : سنجش برحسب میل <hr> معانی دیگر : مسافت پیمایی

معنی : سنجش برحسب میل معانی دیگر : مسافت پیمایی

odometry

<hr> معنی : مانند دندان، وابسته به زائده دندانی <hr> معانی دیگر : دندان مانند، دندان سان، دندانی، دندان گونه، دندان وار

معنی : مانند دندان، وابسته به زائده دندانی معانی دیگر : دندان مانند، دندان سان، دندانی، دندان گونه، دندان وار

odontoid

<hr> معنی : دندان پزشکی، دندان شناسی، مبحی دندان <hr> معانی دیگر : مبحک دندان

معنی : دندان پزشکی، دندان شناسی، مبحی دندان معانی دیگر : مبحک دندان

odontology

<hr> معنی : عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی <hr> معانی دیگر : بو (از smell قوی تر است: بوی تند)، خنجیر (odour هم می نویسند)، حالت کلی، محیط، پر گیر، (قدیمی) عطر

معنی : عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی معانی دیگر : بو (از smell قوی تر است: بوی تند)، خنجیر (odour هم می نویسند)، حالت کلی، محیط، پر گیر، (قدیمی) عطر

odor

<hr> معنی : چیز خوشبو، چیز خوشبو، معطر <hr> معانی دیگر : بوی زا، بوی آفرین، بوی آور

معنی : چیز خوشبو، چیز خوشبو، معطر معانی دیگر : بوی زا، بوی آفرین، بوی آور

odorant

<hr> معنی : زننده، بودار، بد بو، دارای بو <hr> معانی دیگر : پر بوی (معمولا بوی بد)، تند بوی، شماگند

معنی : زننده، بودار، بد بو، دارای بو معانی دیگر : پر بوی (معمولا بوی بد)، تند بوی، شماگند

odoriferous

<hr> معنی : بیبو <hr> معانی دیگر : بی بو

معنی : بیبو معانی دیگر : بی بو

odorless

<hr> معنی : بودار، متعفن <hr> معانی دیگر : تند بوی، تیز بوی، بوی دهنده، بدبو

معنی : بودار، متعفن معانی دیگر : تند بوی، تیز بوی، بوی دهنده، بدبو

odorous

<hr> معنی : عطر و بوی <hr> معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: odor، odor بو، رایحه، عطر، طعم، شهرت

معنی : عطر و بوی معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: odor، odor بو، رایحه، عطر، طعم، شهرت

odour

<hr> (نام شعر حماسی اثر هومر) اودیسه، قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه 'ادیسه '

(نام شعر حماسی اثر هومر) اودیسه، قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه 'ادیسه '

odyssey

<hr> معنی : بوم شناسی <hr> معانی دیگر : علم عادات طرز زندگی موجودات آلی و نسبت آنهابا محیط

معنی : بوم شناسی معانی دیگر : علم عادات طرز زندگی موجودات آلی و نسبت آنهابا محیط

oecology

<hr> معنی : افسانه یونان <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) ادیپوس (سرنوشت او این بود که ندانسته پدر خود را بکشد و با مادر خود ازدواج کند)، افسانه یونان 'ادیپوس '

معنی : افسانه یونان معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) ادیپوس (سرنوشت او این بود که ندانسته پدر خود را بکشد و با مادر خود ازدواج کند)، افسانه یونان 'ادیپوس '

oedipus

<hr> معنی : از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی <hr> معانی دیگر : علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وابسته به، مال، از آن، (در دادن تاریخ یا زمان)، (در نشان دادن رابطه)، (نشان دادن عمل نسبت به چیزی یا کسی)، (آثار هنری و ادبی و غیره) توسط کسی، مربوط یا پیوسته به چیزی یا کسی، با، از محل بخصوصی، اهل، از راه، به دلیل، به علت، (همراه صفت و of - در داوری رفتار)، بسبب

معنی : از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی معانی دیگر : علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وابسته به، مال، از آن، (در دادن تاریخ یا زمان)، (در نشان دادن رابطه)، (نشان دادن عمل نسبت به چیزی یا کسی

واژه های حرف "o" - مترادف و متضاد