انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : گلوکز <hr> معانی دیگر : (شیمی آلی) گلوکز (ماده ای متبلور و شیرین که در میوه ها و عسل و خون به طور طبیعی یافت می شود)، o7 h12 c6

معنی : گلوکز معانی دیگر : (شیمی آلی) گلوکز (ماده ای متبلور و شیرین که در میوه ها و عسل و خون به طور طبیعی یافت می شود)، o7 h12 c6

glucose

<hr> رجوع شود به: glycoside، گلوکزید

رجوع شود به: glycoside، گلوکزید

glucoside

glucosidic

glucosidically

<hr> قندپیشاب، وجودقند درادرار

قندپیشاب، وجودقند درادرار

glucosuria

glucuronic acid

glucuronide

<hr> معنی : غرا، سریشم، سریش، چیز چسبناک، چسب، چسباندن، چسبیدن <hr> معانی دیگر : سریش زدن به، چسب زدن به، انگم

معنی : غرا، سریشم، سریش، چیز چسبناک، چسب، چسباندن، چسبیدن معانی دیگر : سریش زدن به، چسب زدن به، انگم

glue

<hr> (آمریکا) بو کردن برخی از انواع چسب (که گیجی و لذت می دهد ولی می تواند به مغز و کلیه ها صدمه بزند)

(آمریکا) بو کردن برخی از انواع چسب (که گیجی و لذت می دهد ولی می تواند به مغز و کلیه ها صدمه بزند)

glue sniffing

glued

gluelike

<hr> معنی : چسبی <hr> معانی دیگر : چسب زده، دارای چسب، سریشی، چسبناک، چسبان، چسب مانند، سریشمی، چسب دار

معنی : چسبی معانی دیگر : چسب زده، دارای چسب، سریشی، چسبناک، چسبان، چسب مانند، سریشمی، چسب دار

gluey

<hr> قل قل (مثل صدای آب که از بطری سرازیر بیرون می آید)، قل قل کردن، شر شر کردن، قورت قورت نوشیدن، (آبگونه ای را) با عجله خوردن، شر شر کردن قورت قورت نوشیدن

قل قل (مثل صدای آب که از بطری سرازیر بیرون می آید)، قل قل کردن، شر شر کردن، قورت قورت نوشیدن، (آبگونه ای را) با عجله خوردن، شر شر کردن قورت قورت نوشیدن

glug

gluing

<hr> معنی : اوقات تلخ، رنجیده، افسرده، کدر، ملول، عبوس <hr> معانی دیگر : غمگین، محزون، دلخور، ترشرو، دژم، دژکام، اوقات تل

معنی : اوقات تلخ، رنجیده، افسرده، کدر، ملول، عبوس معانی دیگر : غمگین، محزون، دلخور، ترشرو، دژم، دژکام، اوقات تل

glum

<hr> معنی : پوشینه، غلاف، پوست <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) سبوس

معنی : پوشینه، غلاف، پوست معانی دیگر : (گیاه شناسی) سبوس

glume

<hr> بطورافسرده، بطورکدر

glumly

<hr> افسردگی، رنجیدگی، اوقات تلخی، خاموشی ای که ازروی افسردگی باشد

افسردگی، رنجیدگی، اوقات تلخی، خاموشی ای که ازروی افسردگی باشد

glumness

gluon

<hr> معنی : پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون، اشباع کردن، اشباء کردن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن، پر کردن، سیر کردن <hr> معانی دیگر : (اقتصاد) بازار را از محصولی اشباع کردن، عرضه را از تقاضا بیشتر کردن، پر خوری کردن، زیاده روی کردن، شکم چرانی کردن، تا خرخره خوردن

معنی : پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون، اشباع کردن، اشباء کردن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن، پر کردن، سیر کردن معانی دیگر : (اقتصاد) بازار را از محصولی اشباع کردن، عرضه را از تقاضا بیشتر کردن، پر خوری کردن، زیاده روی کردن، شکم چرانی کردن، تا خرخره خوردن

glut

glut one's appetite

glut the market

<hr> معنی : نمک اسید گلوتامیک <hr> معانی دیگر : (شیمی) نمک اسید گلوتامیک

معنی : نمک اسید گلوتامیک معانی دیگر : (شیمی) نمک اسید گلوتامیک

glutamate

<hr> (شیمی) اسید گلوتامیک (اسید آمینه به فرمول cooh(ch2)2ch(nh2)cooh)، اسید گلوتامیک، no4 h9 c5

(شیمی) اسید گلوتامیک (اسید آمینه به فرمول cooh(ch2)2ch(nh2)cooh)، اسید گلوتامیک، no4 h9 c5

glutamic acid

<hr> (شیمی) گلوتامین (اسید آمینه به فرمول h2nc(o)(ch2)2ch(nh2)cooh)، گلوتامین، o3 n2 h10 c5

(شیمی) گلوتامین (اسید آمینه به فرمول h2nc(o)(ch2)2ch(nh2)cooh)، گلوتامین، o3 n2 h10 c5

glutamine

glutaminic

glutathione

glute

<hr> (کالبد شناسی) سرینی، نزدیک به یا وابسته به عضلات کپل، کفلی، سرینی

(کالبد شناسی) سرینی، نزدیک به یا وابسته به عضلات کپل، کفلی، سرینی

gluteal

glutelin

<hr> معنی : چسب، موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، ماده لزج <hr> معانی دیگر : (ماده ی چسبناک و کشایند موجود در آرد گندم و برخی غلات دیگر) گلوتن، سریشمی که ازشا&nbsp; واستخوان بدست میاید

معنی : چسب، موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، ماده لزج معانی دیگر : (ماده ی چسبناک و کشایند موجود در آرد گندم و برخی غلات دیگر) گلوتن، سریشمی که ازشا واستخوان بدست میاید

gluten

glutethimide

<hr> معنی : کفل، سرین، ماهیچه سرین <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی - هر یک از سه ماهیچه ی سرینی که تشکیل کپل را داده و کارشان چرخاندن و عقب کشیدن ران پا می باشد) عضله ی سرینی، یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود

معنی : کفل، سرین، ماهیچه سرین معانی دیگر : (کالبد شناسی - هر یک از سه ماهیچه ی سرینی که تشکیل کپل را داده و کارشان چرخاندن و عقب کشیدن ران پا می باشد) عضله ی سرینی، یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود

gluteus

<hr> چسبناک و کشایند، چسبان، چسبنده، لزج، سریشمی

چسبناک و کشایند، چسبان، چسبنده، لزج، سریشمی

glutinous

glutinous rice

glutinously

glutose

<hr> معنی : شکم پرست، دله، ادم پر خور <hr> معانی دیگر : آدم پر خور، شکمو، شکمباره، دارای علاقه یا ظرفیت زیاد برای کاری

معنی : شکم پرست، دله، ادم پر خور معانی دیگر : آدم پر خور، شکمو، شکمباره، دارای علاقه یا ظرفیت زیاد برای کاری

glutton

gluttonise

<hr> پر خوردن، شکم پرستی کردن

پر خوردن، شکم پرستی کردن

gluttonize

<hr> معنی : پر خور <hr> معانی دیگر : شکم پرست، حریص

معنی : پر خور معانی دیگر : شکم پرست، حریص

gluttonous

<hr> ازروی پرخوری، پرخورانه، بدلگی، حریصانه

ازروی پرخوری، پرخورانه، بدلگی، حریصانه

gluttonously

gluttonousness

<hr> معنی : شکم پرستی <hr> معانی دیگر : پرخوری، شکمویی، حرص، شکمبارگی

معنی : شکم پرستی معانی دیگر : پرخوری، شکمویی، حرص، شکمبارگی

gluttony

glycaemia

glycemia

glycemic

<hr> (شیمی) گلیسر آلدئید (ساده ترین آلدئید شکر: c3h6o3 که در بدن انسان از طریق اکسیده شدن شکر به دست می آید)

(شیمی) گلیسر آلدئید (ساده ترین آلدئید شکر: c3h6o3 که در بدن انسان از طریق اکسیده شدن شکر به دست می آید)

واژه های حرف "g" - انگلیسی به انگلیسی