انگلیسی به انگلیسی

vichy regime

<hr> water soda : نزدیکی، مجاورت، همسایگی، اهل محل

water soda : نزدیکی، مجاورت، همسایگی، اهل محل

vichy water

<hr> سوپ ویشی (دارای سیب زمینی و تره و خامه که سرد خورده می شود)

سوپ ویشی (دارای سیب زمینی و تره و خامه که سرد خورده می شود)

vichyssoise

vicia

<hr> معنی : مجاورت، نزدیکی، اهل محل، همسایگی <hr> معانی دیگر : همسایگی، مجاورت، نزدیکی، اهل محل

معنی : مجاورت، نزدیکی، اهل محل، همسایگی معانی دیگر : همسایگی، مجاورت، نزدیکی، اهل محل

vicinage

<hr> معنی : نزدیک، مجاور، همسایه، پیوسته، اهل محل، در همسایگی <hr> معانی دیگر : در نزدیکی

معنی : نزدیک، مجاور، همسایه، پیوسته، اهل محل، در همسایگی معانی دیگر : در نزدیکی

vicinal

<hr> معنی : مجاورت، نزدیکی، بستگی، حومه، همسایگی <hr> معانی دیگر : گردگیر، هم محلگی

معنی : مجاورت، نزدیکی، بستگی، حومه، همسایگی معانی دیگر : گردگیر، هم محلگی

vicinity

<hr> معنی : فاسد، نا درست، شریر، بدکار، معیوب، بدطینت، بدسگال، تباهکار <hr> معانی دیگر : خبیث، بدجنس، بدنهاد، شرور، بی رحم، شریرانه، شرارت آمیز، بدجنسانه، خباثت آمیز، بدخواهانه، بدخیم، خطرناک، ناقص، ناپسند، شدید، ستهم، سخت، جانانه، جانفرسا

معنی : فاسد، نا درست، شریر، بدکار، معیوب، بدطینت، بدسگال، تباهکار معانی دیگر : خبیث، بدجنس، بدنهاد، شرور، بی رحم، شریرانه، شرارت آمیز، بدجنسانه، خباثت آمیز، بدخواهانه، بدخیم، خطرناک، ناقص، ناپسند، شدید، ستهم، سخت، جانانه، جانفرسا

vicious

vicious attack

<hr> دایره ی خبیثه، بدپرهون، دوروتسلسل

دایره ی خبیثه، بدپرهون، دوروتسلسل

vicious circle

vicious rumor

<hr> بطورفاسد، شریرانه، تباه کارانه، ازروی بدی یابدخواهی

بطورفاسد، شریرانه، تباه کارانه، ازروی بدی یابدخواهی

viciously

<hr> تباه کاری، تباهی، شرارت، بدی، بدخواهی، عیب

تباه کاری، تباهی، شرارت، بدی، بدخواهی، عیب

viciousness

<hr> معنی : تغییر، دگرگونی، تحول، فراز و نشیب زندگی <hr> معانی دیگر : بی ثباتی، تغییرپذیری، دگرسان پذیری، اطمینان ناپذیری، (جمع) فراز و نشیب، پستی و بلندی، تغییر و تبدیل، تواتر

معنی : تغییر، دگرگونی، تحول، فراز و نشیب زندگی معانی دیگر : بی ثباتی، تغییرپذیری، دگرسان پذیری، اطمینان ناپذیری، (جمع) فراز و نشیب، پستی و بلندی، تغییر و تبدیل، تواتر

vicissitude

vicissitudes

vicissitudes of fate

vicky

vicontiel

<hr> معنی : هدف، شکار، قربانی، دستخوش، برخی <hr> معانی دیگر : طعمه، فریسه، تلفات

معنی : هدف، شکار، قربانی، دستخوش، برخی معانی دیگر : طعمه، فریسه، تلفات

victim

victim of abuse

victim of an attack

victim of circumstances

victimisation

victimise

victimiser

victimization

<hr> معنی : قربانی کردن، دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن <hr> معانی دیگر : طعمه کردن

معنی : قربانی کردن، دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن معانی دیگر : طعمه کردن

victimize

victimizer

victimless

<hr> تبهکاری بدون صدمه ی جانی یا زیان شخصی (مانند فحشا)، تبهکاری بی آزار

تبهکاری بدون صدمه ی جانی یا زیان شخصی (مانند فحشا)، تبهکاری بی آزار

victimless crime

victims of hostilities

<hr> معنی : چیره، قهرمان، فاتح، پیروز، برنده مسابقه <hr> معانی دیگر : پیروزمند، برنده، چیر، پیروزگر، مظفر، اسم خاص مذکر

معنی : چیره، قهرمان، فاتح، پیروز، برنده مسابقه معانی دیگر : پیروزمند، برنده، چیر، پیروزگر، مظفر، اسم خاص مذکر

victor

victor hugo

<hr> معنی : ویکتوریا <hr> معانی دیگر : اسم خاص مونث (مخفف: vicki و vickie و vicky)، ویکتوریا (ملکه ی انگلستان - 1819-1901)، (اواخر قرن 19) درشگه، (قدیمی) اتومبیل کروکی، ایالت ویکتوریا (در استرالیا)، ویکتوریا ملکه انگلستان، اسم خاص مونک

معنی : ویکتوریا معانی دیگر : اسم خاص مونث (مخفف: vicki و vickie و vicky)، ویکتوریا (ملکه ی انگلستان - 1819-1901)، (اواخر قرن 19) درشگه، (قدیمی) اتومبیل کروکی، ایالت ویکتوریا (در استرالیا)، ویکتوریا ملکه انگلستان، اسم خاص مونک

victoria

<hr> (مدال نظامی کشورهای مشترک المنافع بریتانیا) صلیب ویکتوریا، صلیب ویکتوریا

(مدال نظامی کشورهای مشترک المنافع بریتانیا) صلیب ویکتوریا، صلیب ویکتوریا

victoria cross

<hr> آبشار ویکتوریا (در شرق افریقا)

آبشار ویکتوریا (در شرق افریقا)

victoria falls

victoria plum

victoria's secret

<hr> وابسته به سلطنت ملکه ویکتوریا (1837-1901)، (دارای مشخصات تمدن و زندگی انگلیس در دوران ملکه ویکتوریا) محافظه کار، امل، محافظه کارانه، (معماری و غیره) سبک دوران ویکتوریا، مربوط به زمان سلطنت ملکه ویکتوریا

وابسته به سلطنت ملکه ویکتوریا (1837-1901)، (دارای مشخصات تمدن و زندگی انگلیس در دوران ملکه ویکتوریا) محافظه کار، امل، محافظه کارانه، (معماری و غیره) سبک دوران ویکتوریا، مربوط به زمان سلطنت ملکه ویکتوریا

victorian

<hr> (مبل و ظروف و معماری و غیره) وابسته به دوران ملکه ویکتوریا، ویکتوریایی، اشیای ویکتوریایی

(مبل و ظروف و معماری و غیره) وابسته به دوران ملکه ویکتوریا، ویکتوریایی، اشیای ویکتوریایی

victoriana

<hr> سبک نویسندگی و شعر و طرز تفکر زمان ملکه ویکتوریا

سبک نویسندگی و شعر و طرز تفکر زمان ملکه ویکتوریا

victorianism

<hr> معنی : چیره، فاتح، پیروز، فیروز، مظفر، ظفرنشان، ظفرامیز <hr> معانی دیگر : پیروزمند، برنده

معنی : چیره، فاتح، پیروز، فیروز، مظفر، ظفرنشان، ظفرامیز معانی دیگر : پیروزمند، برنده

victorious

<hr> معنی : غالبانه <hr> معانی دیگر : با پیروزی، مظفرانه

معنی : غالبانه معانی دیگر : با پیروزی، مظفرانه

victoriously

victoriousness

<hr> معنی : پیروزی، چیرگی، غلبه، فتح، فتح و ظفر، نصرت، ظفر، فیروزی <hr> معانی دیگر : پیروزی، ظفر، فتح، فیروزی، نصرت، فتح و ظفر، غلبه

معنی : پیروزی، چیرگی، غلبه، فتح، فتح و ظفر، نصرت، ظفر، فیروزی معانی دیگر : پیروزی، ظفر، فتح، فیروزی، نصرت، فتح و ظفر، غلبه

واژه های حرف "v" - انگلیسی به انگلیسی