<hr> معنی : مطبوع، خوش مزه، با مزه <hr> معانی دیگر : خوش طعم

معنی : مطبوع، خوش مزه، با مزه معانی دیگر : خوش طعم

sapid

<hr> معنی : خوش مزگی، خوش طعمی <hr> معانی دیگر : خوش ذائقگی

معنی : خوش مزگی، خوش طعمی معانی دیگر : خوش ذائقگی

sapidity

<hr> معنی : عقل، دانایی <hr> معانی دیگر : wisdom عقل، معرفت

معنی : عقل، دانایی معانی دیگر : wisdom عقل، معرفت

sapience

<hr> معنی : عاقل، دانشمند، خردمند، دانا <hr> معانی دیگر : با عقل و درایت، فهمیده، اهل تمیز

معنی : عاقل، دانشمند، خردمند، دانا معانی دیگر : با عقل و درایت، فهمیده، اهل تمیز

sapient

<hr> معنی : عاقل <hr> معانی دیگر : خردمند، حکمتی، کتابهای حکمتی عتیق

معنی : عاقل معانی دیگر : خردمند، حکمتی، کتابهای حکمتی عتیق

sapiential

<hr> معنی : بی مزه، بی شیره، بی نیرو <hr> معانی دیگر : بی شیره، بی نیرو، بیمزه

معنی : بی مزه، بی شیره، بی نیرو معانی دیگر : بی شیره، بی نیرو، بیمزه

sapless

<hr> معنی : نهال، قلمه درخت، درخت تازه و جوان <hr> معانی دیگر : قلمه، تژ

معنی : نهال، قلمه درخت، درخت تازه و جوان معانی دیگر : قلمه، تژ

sapling

<hr> معنی : لیز، صابونی، صابون دار <hr> معانی دیگر : صابون مانند، لیز مثل صابون

معنی : لیز، صابونی، صابون دار معانی دیگر : صابون مانند، لیز مثل صابون

saponaceous

<hr> معنی : صابون سازی <hr> معانی دیگر : تبدیل کردن به صابون

معنی : صابون سازی معانی دیگر : تبدیل کردن به صابون

saponification

<hr> معنی : تبدیل بصابون کردن، صابونی شدن <hr> معانی دیگر : صابونی شدن یا کردن، تبدیل به صابون کردن یا شدن

معنی : تبدیل بصابون کردن، صابونی شدن معانی دیگر : صابونی شدن یا کردن، تبدیل به صابون کردن یا شدن

saponify

<hr> معنی : مزه، ذائقه <hr> معانی دیگر : طعم، sapour ذائقه، خوش طعمی

معنی : مزه، ذائقه معانی دیگر : طعم، sapour ذائقه، خوش طعمی

sapor

<hr> معنی : لذیذ <hr> معانی دیگر : خوش طعم

معنی : لذیذ معانی دیگر : خوش طعم

saporous

<hr> معنی : مزه، ذائقه <hr> معانی دیگر : sapor ذائقه، خوش طعمی

معنی : مزه، ذائقه معانی دیگر : sapor ذائقه، خوش طعمی

sapour

<hr> معنی : نقب زن، سرباز کلنگ دار ونقب زن <hr> معانی دیگر : (ارتش) آهونگر، سرباز نقب زن، سرباز کلنگ دار، رخنه کاو، (سرباز) خرابکار پشت جبهه، عصاره گیر

معنی : نقب زن، سرباز کلنگ دار ونقب زن معانی دیگر : (ارتش) آهونگر، سرباز نقب زن، سرباز کلنگ دار، رخنه کاو، (سرباز) خرابکار پشت جبهه، عصاره گیر

sapper

<hr> معنی : وابسته بشاعره یونانی ' سافو' <hr> معانی دیگر : وابسته به سافو (sappho) شاعر یونانی، سافو وار، رجوع شود به: lesbian، (سبک شعر) سافویی، سافو مانند، وابسته بشاعره یونانی ' سافو' sappho

معنی : وابسته بشاعره یونانی ' سافو' معانی دیگر : وابسته به سافو (sappho) شاعر یونانی، سافو وار، رجوع شود به: lesbian، (سبک شعر) سافویی، سافو مانند، وابسته بشاعره یونانی ' سافو' sappho

sapphic

<hr> معنی : یاقوت کبود، رنگ کبود، صفیر کبود <hr> معانی دیگر : (رنگ) آبی سیر

معنی : یاقوت کبود، رنگ کبود، صفیر کبود معانی دیگر : (رنگ) آبی سیر

sapphire

<hr> معنی : یاقوتی رنگ، ساخته شده از یاقوت کبود <hr> معانی دیگر : یاقوت مانند، یاقوتی، رجوع شود به: spinel

معنی : یاقوتی رنگ، ساخته شده از یاقوت کبود معانی دیگر : یاقوت مانند، یاقوتی، رجوع شود به: spinel

sapphirine

<hr> معنی : طبق زنی <hr> معانی دیگر : (زنان) همجنس بازی، طبق زنی lesbianism همجنس خواهی زنان

معنی : طبق زنی معانی دیگر : (زنان) همجنس بازی، طبق زنی lesbianism همجنس خواهی زنان

sapphism

<hr> معنی : ضعیف، شنگول، مرطوب <hr> معانی دیگر : (خودمانی) ابله، احمق، بی شعور، ابدان، پر شهد، خیلی احساساتی، کودن، معتاد به مشروبات

معنی : ضعیف، شنگول، مرطوب معانی دیگر : (خودمانی) ابله، احمق، بی شعور، ابدان، پر شهد، خیلی احساساتی، کودن، معتاد به مشروبات

sappy

<hr> معنی : مولد یامحصول مواد گندیده، ایجاد شده در اثر گندیدن <hr> معانی دیگر : پوده زا، گندزا (saprogenous هم می گویند)

معنی : مولد یامحصول مواد گندیده، ایجاد شده در اثر گندیدن معانی دیگر : پوده زا، گندزا (saprogenous هم می گویند)

saprogenic

<hr> معنی : پوده خوار <hr> معانی دیگر : گند خوار، تغذیه کننده از مواد پوسیده والی

معنی : پوده خوار معانی دیگر : گند خوار، تغذیه کننده از مواد پوسیده والی

saprophagous

saprophile

<hr> معنی : پودهزی، خورنده مواد پوسیده <hr> معانی دیگر : (به ویژه ترکیزه و قارچ) پوده زی، پوده رست، گندخوار، saprophite پوده زی

معنی : پودهزی، خورنده مواد پوسیده معانی دیگر : (به ویژه ترکیزه و قارچ) پوده زی، پوده رست، گندخوار، saprophite پوده زی

saprophyte

<hr> معنی : خورنده مواد پوسیده، پوده گرای، پوده دوست <hr> معانی دیگر : دوست دار مواد گندیده

معنی : خورنده مواد پوسیده، پوده گرای، پوده دوست معانی دیگر : دوست دار مواد گندیده

saprophytic

<hr> معنی : برنچوب نرم وزنده پوست درخت <hr> معانی دیگر : (ساقه ی درخت) برون لایه، شیره گیاهی

معنی : برنچوب نرم وزنده پوست درخت معانی دیگر : (ساقه ی درخت) برون لایه، شیره گیاهی

sapwood

<hr> معنی : عرب، مسلمان، وحشی، کافر <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، (در اصل) عضو قبایل صحرا گرد سوریه و نواحی اطراف آن

معنی : عرب، مسلمان، وحشی، کافر معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، (در اصل) عضو قبایل صحرا گرد سوریه و نواحی اطراف آن

saracen

<hr> معنی : سرزنش، ریشخند، لطیفه، طعنه، زهر خنده، سخن طعنه امیز <hr> معانی دیگر : کنایه، گوشه (و کنایه)، گوشه زنی، لاغ، گلک، گواژه، خریش، متلک

معنی : سرزنش، ریشخند، لطیفه، طعنه، زهر خنده، سخن طعنه امیز معانی دیگر : کنایه، گوشه (و کنایه)، گوشه زنی، لاغ، گلک، گواژه، خریش، متلک

sarcasm

<hr> معنی : طعنه امیز، نیش دار، زهرخندهدار <hr> معانی دیگر : طعنه آمیز، کنایه آمیز (رجوع شود به: sarcasm)، اهل طعنه زنی، کنایه زن

معنی : طعنه امیز، نیش دار، زهرخندهدار معانی دیگر : طعنه آمیز، کنایه آمیز (رجوع شود به: sarcasm)، اهل طعنه زنی، کنایه زن

sarcastic

<hr> معنی : پارچه ابریشمی، پارچه پشمی سنگین <hr> معانی دیگر : پارچه ی ابریشمی نرم، sarsenet پارچه ابریشمی، نرم

معنی : پارچه ابریشمی، پارچه پشمی سنگین معانی دیگر : پارچه ی ابریشمی نرم، sarsenet پارچه ابریشمی، نرم

sarcenet

<hr> معنی : تومور بدخیم بافت پیوندی، تومور بدخیم نسج همبند، تومور سرطانی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) گوشت آمو، چنگار گوشتی، سرطان گوشت یا بافت همبند، سارکوم

معنی : تومور بدخیم بافت پیوندی، تومور بدخیم نسج همبند، تومور سرطانی معانی دیگر : (پزشکی) گوشت آمو، چنگار گوشتی، سرطان گوشت یا بافت همبند، سارکوم

sarcoma

<hr> معنی : تابوت، تابوت سنگ اهکی <hr> معانی دیگر : قبر یا تابوت از سنگ یکپارچه، قبر سنگی، تابوت سنگی، گوشتخوار

معنی : تابوت، تابوت سنگ اهکی معانی دیگر : قبر یا تابوت از سنگ یکپارچه، قبر سنگی، تابوت سنگی، گوشتخوار

sarcophagus

<hr> معنی : گوشتخواری <hr> معانی دیگر : گوشتخواری

معنی : گوشتخواری معانی دیگر : گوشتخواری

sarcophagy

<hr> معنی : نوعی عقیق قرمز سیر <hr> معانی دیگر : عقیق قرمز (متمایل به نارنجی)

معنی : نوعی عقیق قرمز سیر معانی دیگر : عقیق قرمز (متمایل به نارنجی)

sard

<hr> معنی : ماهی ساردین، سردین، ماهیان ریز <hr> معانی دیگر : ساردین، رجوع شود به: sard

معنی : ماهی ساردین، سردین، ماهیان ریز معانی دیگر : ساردین، رجوع شود به: sard

sardine

<hr> معنی : طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده <hr> معانی دیگر : (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز

معنی : طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده معانی دیگر : (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز

sardonic

<hr> معنی : گروهبان <hr> معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی - مخفف) رجوع شود به: sergeant، sergeant : گروهبان

معنی : گروهبان معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی - مخفف) رجوع شود به: sergeant، sergeant : گروهبان

sarge

<hr> معنی : عشبه بیابانی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) عشبه ی بیابانی (انواع تاک های استوایی آمریکایی از جنس smilax از خانواده ی lily)، ریشه ی خشک این گیاهان (که سابقا کاربرد دارویی داشت)، ریشه ی سارساپاریلا، نوشابه ی گازدار ودارای عصاره سارساپاریلا

معنی : عشبه بیابانی معانی دیگر : (گیاه شناسی) عشبه ی بیابانی (انواع تاک های استوایی آمریکایی از جنس smilax از خانواده ی lily)، ریشه ی خشک این گیاهان (که سابقا کاربرد دارویی داشت)، ریشه ی سارساپاریلا، نوشابه ی گازدار ودارای عصاره سارساپاریلا

sarsaparilla

<hr> معنی : پارچه ابریشمی، پارچه پشمی سنگین <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: sarcenet، sarcenet پارچه ابریشمی، نرم

معنی : پارچه ابریشمی، پارچه پشمی سنگین معانی دیگر : رجوع شود به: sarcenet، sarcenet پارچه ابریشمی، نرم

sarsenet

<hr> معنی : مربوط به خیاطی، مربوط بلباس مردانه <hr> معانی دیگر : وابسته به خیاطی

معنی : مربوط به خیاطی، مربوط بلباس مردانه معانی دیگر : وابسته به خیاطی

sartorial

<hr> معنی : عضله خیاطه <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) ماهیچه ی دوزندگی، عضله ی خیاطه

معنی : عضله خیاطه معانی دیگر : (کالبدشناسی) ماهیچه ی دوزندگی، عضله ی خیاطه

sartorius

<hr> معنی : کمربند، ارسی، حمایل نظامی و غیره، پنجره گلخانه، حمایل زدن، پنجره گذاردن <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی) شال کمر، شال حمایل، حمایل، قاب پنجره یا در (که شیشه در آن قرار می گیرد)، پنجره ی شیشه دار، پنجره ی بالا و پایین رو، پنجره ی لغزنده، عمامه، قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میله های چوبی بین شیشه ها نیز میباشد

معنی : کمربند، ارسی، حمایل نظامی و غیره، پنجره گلخانه، حمایل زدن، پنجره گذاردن معانی دیگر : (از ریشه ی عربی) شال کمر، شال حمایل، حمایل، قاب پنجره یا در (که شیشه در آن قرار می گیرد)، پنجره ی شیشه دار، پنجره ی بالا و پایین رو، پنجره ی لغزنده، عمامه، قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میله های چوبی بین شیش

sash

sash window

<hr> معنی : گردش سفر، راه پیمایی تفریحی، اردک وار راه رفتن، تلوتلو خوردن و راه رفتن <hr> معانی دیگر : (در square dancing) گام لغزنده برداشتن، (عامیانه) راحت راه رفتن، با نرمش راه رفتن

معنی : گردش سفر، راه پیمایی تفریحی، اردک وار راه رفتن، تلوتلو خوردن و راه رفتن معانی دیگر : (در square dancing) گام لغزنده برداشتن، (عامیانه) راحت راه رفتن، با نرمش راه رفتن

sashay

<hr> معنی : گستاخانه سخن گفتن با، بیشرمانه گفتگو کردن، با بی احترامی صحبت کردن <hr> معانی دیگر : (محلی) سبزیجات خوراکی، (محلی) میوه ی خوشاب شده، کمپوت، (عامیانه) هرزه درایی، فحاشی، دشنام، بابی احترامی صحبت کردن با

معنی : گستاخانه سخن گفتن با، بیشرمانه گفتگو کردن، با بی احترامی صحبت کردن معانی دیگر : (محلی) سبزیجات خوراکی، (محلی) میوه ی خوشاب شده، کمپوت، (عامیانه) هرزه درایی، فحاشی، دشنام، بابی احترامی صحبت کردن با

sass

<hr> معنی : ساسافراس <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) ساسافراس (sassafras albidum از خانواده ی laurel - درختچه ی بومی خاور آمریکای شمالی)

معنی : ساسافراس معانی دیگر : (گیاه شناسی) ساسافراس (sassafras albidum از خانواده ی laurel - درختچه ی بومی خاور آمریکای شمالی)

sassafras

<hr> (عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان

(عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان

sassy

<hr> معنی : شیطان، ابلیس <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عبری) شیطان، devil شیطان

معنی : شیطان، ابلیس معانی دیگر : (از ریشه ی عبری) شیطان، devil شیطان

satan

<hr> معنی : شیطانی <hr> معانی دیگر : اهریمنی (satanical هم می گویند) <hr> satanic(al) شیطانی، اهریمنی

معنی : شیطانی معانی دیگر : اهریمنی (satanical هم می گویند) satanic(al) شیطانی، اهریمنی

واژه های حرف "s" - مترادف و متضاد