unless and until

unless health is stuck

unless stated otherwise

unlever

unlevered

unlicensed

unlikable

<hr> معنی : غیر، بی شباهت، برعکس، برعکس، برخلاف <hr> معانی دیگر : ناهمانند، نامشابه، متفاوت، ناروال، غیر عادی، غیر معمول، (محلی) غیر محتمل

معنی : غیر، بی شباهت، برعکس، برعکس، برخلاف معانی دیگر : ناهمانند، نامشابه، متفاوت، ناروال، غیر عادی، غیر معمول، (محلی) غیر محتمل

unlike

unlike charges

unlike everybody else

unlike him

unlike you

<hr> معنی : قابل اعتراض، بعید، غیر جذاب، غیر محتمل <hr> معانی دیگر : ناشاید، ناشوند، باور نکردنی، ناخوشایند، قابل اعترا­

معنی : قابل اعتراض، بعید، غیر جذاب، غیر محتمل معانی دیگر : ناشاید، ناشوند، باور نکردنی، ناخوشایند، قابل اعترا­

unlikely

<hr> معنی : مطلق، نا محدود، نا معین، نا معلوم، بی حد، نا مشخص <hr> معانی دیگر : بی کران، بی حد و حصر، بی مرز

معنی : مطلق، نا محدود، نا معین، نا معلوم، بی حد، نا مشخص معانی دیگر : بی کران، بی حد و حصر، بی مرز

unlimited

unlimited liability

unlimited money

unlined chipboard

unlined paper

unlinkable

unlit

unlived

<hr> معنی : خالی کردن، بار خالی کردن، خالی کردن - تخلیه کردن <hr> معانی دیگر : باراندازی کردن، (بار را) تخلیه کردن، (گلوله ی سلاح گرم را) در آوردن، تهی کردن، (از شر چیزی) خلاص شدن، قالب کردن، (اندوه یا مشکلات و غیره را) بروز دادن، سر کسی خالی کردن، بیرون ریختن

معنی : خالی کردن، بار خالی کردن، خالی کردن - تخلیه کردن معانی دیگر : باراندازی کردن، (بار را) تخلیه کردن، (گلوله ی سلاح گرم را) در آوردن، تهی کردن، (از شر چیزی) خلاص شدن، قالب کردن، (اندوه یا مشکلات و غیره را) بروز دادن، سر کسی خالی کردن، بیرون ریختن

unload

unloaded

unloaded line

unloading

<hr> معنی : گشودن <hr> معانی دیگر : (قفل در و غیره را) باز کردن، از هم جدا کردن، بروز دادن، آشکار کردن، باز شدن، گشودن قفل، بازکردن

معنی : گشودن معانی دیگر : (قفل در و غیره را) باز کردن، از هم جدا کردن، بروز دادن، آشکار کردن، باز شدن، گشودن قفل، بازکردن

unlock

unlock 5 skins

unlockable

unlocked

unlocking

unlooker

unlooted

unloud

unlovability

unlovable

unlove

unloved

unloving

unluckiest

unluckily

<hr> معنی : شوم، سیاه، ناموفق، بد بخت، بدشگون، نحس، سیاه بخت، تیره بخت، بدیمن، بخت برگشته <hr> معانی دیگر : بدبیار، بدشانس، نگون بخت، منحوس، بد اختر، گجسته، نافرخنده، تاسف انگیز، اسف انگیز

معنی : شوم، سیاه، ناموفق، بد بخت، بدشگون، نحس، سیاه بخت، تیره بخت، بدیمن، بخت برگشته معانی دیگر : بدبیار، بدشانس، نگون بخت، منحوس، بد اختر، گجسته، نافرخنده، تاسف انگیز، اسف انگیز

واژه های حرف "u" - پیشنهاد کاربران