انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : عشقبیاز <hr> معانی دیگر : رنگ سبز مایل به خاکستری، رنگ سبزبیدی

معنی : عشقبیاز معانی دیگر : رنگ سبز مایل به خاکستری، رنگ سبزبیدی

celadon

celadon green

<hr> (گیاه شناسی)، مامیران (chelidonium majus از خانواده ی خشخاش)

(گیاه شناسی)، مامیران (chelidonium majus از خانواده ی خشخاش)

celandine

celeb

celebes

<hr> معنی : برگذار کننده <hr> معانی دیگر : (در مراسم مذهبی) برگزار کننده، پیشنماز

معنی : برگذار کننده معانی دیگر : (در مراسم مذهبی) برگزار کننده، پیشنماز

celebrant

<hr> معنی : علم کردن، تقدیس کردن، جشن گرفتن، تجلیل کردن، عیدگرفتن، ایین نگاهداشتن <hr> معانی دیگر : (رسما مراسمی را) برگزار کردن، بزم گرفتن، سور برپا کردن، بزرگداشتن، بزرگداشت کردن، ایین جشن یاعیدی را نگاه داشتن

معنی : علم کردن، تقدیس کردن، جشن گرفتن، تجلیل کردن، عیدگرفتن، ایین نگاهداشتن معانی دیگر : (رسما مراسمی را) برگزار کردن، بزم گرفتن، سور برپا کردن، بزرگداشتن، بزرگداشت کردن، ایین جشن یاعیدی را نگاه داشتن

celebrate

celebrate the occasion

<hr> معنی : ستوده، مشهور <hr> معانی دیگر : نامدار، سر زبان ها، نامور، نام آور، نامی

معنی : ستوده، مشهور معانی دیگر : نامدار، سر زبان ها، نامور، نام آور، نامی

celebrated

celebrated his birthday

celebrated his victory

<hr> معنی : جشن، تجلیل، برگزاری جشن <hr> معانی دیگر : بزرگداشت، بزم، برگزاری، عید، برگزاشت، شادیانه

معنی : جشن، تجلیل، برگزاری جشن معانی دیگر : بزرگداشت، بزم، برگزاری، عید، برگزاشت، شادیانه

celebration

celebration of the law

<hr> مشهور کننده، نگاه دارنده جشن و عید

مشهور کننده، نگاه دارنده جشن و عید

celebrator

celebratory

<hr> معنی : شهرت، شخص نامدار، عضو صنوف ممتازه اجتماع، سر بلندی، ستاره یا شخصیت برجسته جماعت <hr> معانی دیگر : ناموری، نیکنامی، آوازه، آدم مشهور، آدم نامدار

معنی : شهرت، شخص نامدار، عضو صنوف ممتازه اجتماع، سر بلندی، ستاره یا شخصیت برجسته جماعت معانی دیگر : ناموری، نیکنامی، آوازه، آدم مشهور، آدم نامدار

celebrity

<hr> (گیاه شناسی) کرفس بیابانی (apium graveolens از گونه ی rapaceum ـ ریشه ی شلغم مانند و خوراکی دارد)

(گیاه شناسی) کرفس بیابانی (apium graveolens از گونه ی rapaceum ـ ریشه ی شلغم مانند و خوراکی دارد)

celeriac

<hr> معنی : سرعت، تندی، چابکی <hr> معانی دیگر : چستی، چالاکی، جلدی، فرزی

معنی : سرعت، تندی، چابکی معانی دیگر : چستی، چالاکی، جلدی، فرزی

celerity

celeron

<hr> معنی : کرفس <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کرفس (apium graveolens ـ از گونه ی dulce از خانواده ی umbel)

معنی : کرفس معانی دیگر : (گیاه شناسی) کرفس (apium graveolens ـ از گونه ی dulce از خانواده ی umbel)

celery

celery leaves

celery stalks

<hr> (آلت موسیقی سنتور مانند که به جای تار پولک های فلزی دارد) سلستا، نوعی الت موسیقی شبیه پیانو

(آلت موسیقی سنتور مانند که به جای تار پولک های فلزی دارد) سلستا، نوعی الت موسیقی شبیه پیانو

celesta

<hr> رجوع شود به: celesta، اسم خاص مونث (celestine هم می گویند)، ابی اسمانی

رجوع شود به: celesta، اسم خاص مونث (celestine هم می گویند)، ابی اسمانی

celeste

<hr> معنی : علوی، آسمانی، سماوی، الهی، فلکی <hr> معانی دیگر : وابسته به آسمان، افلاکی، گردون مانند، واقع در آسمان، کیهانی، قدوسی، ملکوتی، عرشی

معنی : علوی، آسمانی، سماوی، الهی، فلکی معانی دیگر : وابسته به آسمان، افلاکی، گردون مانند، واقع در آسمان، کیهانی، قدوسی، ملکوتی، عرشی

celestial

celestial body

<hr> امپراطوری چین (نام سابق چین)، لقب کشورچین

امپراطوری چین (نام سابق چین)، لقب کشورچین

celestial empire

celestial equator

celestial map

<hr> (دریا نوردی و هوا نوردی و فضا نوردی) هدایت از طریق مشاهده ی موقعیت خورشید و ماه و ستارگان (به جای استفاده از ابزاری مانند قطب نما و غیره)

(دریا نوردی و هوا نوردی و فضا نوردی) هدایت از طریق مشاهده ی موقعیت خورشید و ماه و ستارگان (به جای استفاده از ابزاری مانند قطب نما و غیره)

celestial navigation

<hr> (نجوم - جغرافی) قطب سماوی

(نجوم - جغرافی) قطب سماوی

celestial pole

<hr> کره ی خیالی (که مرکز آن خود شخص است و حدود آن بی نهایت و بر روی آن تمام ستارگان و غیره نقش شده اند)، کره ی سماوی

کره ی خیالی (که مرکز آن خود شخص است و حدود آن بی نهایت و بر روی آن تمام ستارگان و غیره نقش شده اند)، کره ی سماوی

celestial sphere

celestially

<hr> (پزشکی) وابسته به حفره ی شکم، شکمی، بطنی

(پزشکی) وابسته به حفره ی شکم، شکمی، بطنی

celiac

<hr> (پزشکی - بیشتر در کودکان - بیماری دستگاه گوارش در اثر جذب ناقص خوراک در روده ها که نشانه ی آن اسهال و سو تغذیه است) بیماری سلیاک

(پزشکی - بیشتر در کودکان - بیماری دستگاه گوارش در اثر جذب ناقص خوراک در روده ها که نشانه ی آن اسهال و سو تغذیه است) بیماری سلیاک

celiac disease

<hr> معنی : تجرد، امتناع از ازدواج، بی شوهری، بی زنی <hr> معانی دیگر : عزبی، عزوبت

معنی : تجرد، امتناع از ازدواج، بی شوهری، بی زنی معانی دیگر : عزبی، عزوبت

celibacy

<hr> (شخص )عزب یاتجرد دوست

celibatarian

<hr> معنی : عزب، شخص بی جفت، مجرد، عزب، بی جفت <hr> معانی دیگر : آدم مجرد (به ویژه به خاطر ملاحظات مذهبی مثلا کشیش بودن)، بی زن، بی شوهر

معنی : عزب، شخص بی جفت، مجرد، عزب، بی جفت معانی دیگر : آدم مجرد (به ویژه به خاطر ملاحظات مذهبی مثلا کشیش بودن)، بی زن، بی شوهر

celibate

celine

celine dion

celioscopy

celiotomy

<hr> معنی : باطری، پیل، خانه، حفره، سلول، یاخته، حجره، زندان تکی، سلول یکنفری <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) یاخته، (در زندان) اتاقچه، سلول زندان، زندان یک نفری، (در حزب و غیره) کوچکترین واحد سازمانی، ریز یکان، خانقاه کوچکی که به دیر بزرگی وابسته باشد، حجره ی راهب، اتاقک شخصی تارک دنیا، کلبه ی شخص معتکف، حفره (مثلا هر یک از حفره های شانه ی عسل و یا خلل و فرج استخوان)، کیسه، تخمدان، فرورفتگی در اندام گیاهی یا حیوانی

معنی : باطری، پیل، خانه، حفره، سلول، یاخته، حجره، زندان تکی، سلول یکنفری معانی دیگر : (زیست شناسی) یاخته، (در زندان) اتاقچه، سلول زندان، زندان یک نفری، (در حزب و غیره) کوچکترین واحد سازمانی، ریز یکان، خانقاه کوچکی که به دیر بزرگی وابسته باشد، حجره ی راهب، اتاقک شخصی تارک دنیا، کلبه ی شخص معتکف، حفره

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی