انگلیسی به انگلیسی

rest assured

rest day

<hr> معنی : اسایشگاه <hr> معانی دیگر : آسایشگاه (به ویژه برای سالمندان)

معنی : اسایشگاه معانی دیگر : آسایشگاه (به ویژه برای سالمندان)

rest home

rest mass

<hr> به دستاوردها و پیروزی های قبلی خود قناعت کردن، غره شدن، به افتخارات گذشته تکیه ی بیجا کردن

به دستاوردها و پیروزی های قبلی خود قناعت کردن، غره شدن، به افتخارات گذشته تکیه ی بیجا کردن

rest on one's laurels

<hr> برای استراحت توقف کردن

برای استراحت توقف کردن

rest on one's oars

rest one's case

restage

restamp

<hr> باز اغازی، شروع دوباره، باز اغازیدن

باز اغازی، شروع دوباره، باز اغازیدن

restart

restartable

<hr> معنی : تصریح کردن، باز گفتن، مجددا بیان کردن <hr> معانی دیگر : دوباره ذکر کردن، به شکل دیگر گفتن، تکرار کردن

معنی : تصریح کردن، باز گفتن، مجددا بیان کردن معانی دیگر : دوباره ذکر کردن، به شکل دیگر گفتن، تکرار کردن

restate

<hr> معنی : باز گویی، بیان مجدد <hr> معانی دیگر : بیان مجدد، باز گویی

معنی : باز گویی، بیان مجدد معانی دیگر : بیان مجدد، باز گویی

restatement

<hr> معنی : بار، میخانه، رستوران، کافه <hr> معانی دیگر : رستوران، کافه

معنی : بار، میخانه، رستوران، کافه معانی دیگر : رستوران، کافه

restaurant

restaurant business

restaurant car

restaurant chain

restaurant review

restaurant reviewer

<hr> معنی : مهمانخانه دار، صاحب رستوران <hr> معانی دیگر : مدیر رستوران، صاحب رستوران (restauranteur هم می گویند)

معنی : مهمانخانه دار، صاحب رستوران معانی دیگر : مدیر رستوران، صاحب رستوران (restauranteur هم می گویند)

restaurateur

rested

rested on his laurels

rester

<hr> معنی : پراسایش <hr> معانی دیگر : آرامبخش، راحت، آسوده

معنی : پراسایش معانی دیگر : آرامبخش، راحت، آسوده

restful

restfully

restfulness

<hr> طناب مانند، نخسان، طنابی، پیچیده

طناب مانند، نخسان، طنابی، پیچیده

restiform

restimulate

restimulating

restimulation

<hr> معنی : خوابیده، ساکن، راکد، ایستا <hr> معانی دیگر : در آرامش، آرمیده، در حال استراحت، آرام، در سکون

معنی : خوابیده، ساکن، راکد، ایستا معانی دیگر : در آرامش، آرمیده، در حال استراحت، آرام، در سکون

resting

<hr> معنی : قرار گاه <hr> معانی دیگر : استراحتگاه

معنی : قرار گاه معانی دیگر : استراحتگاه

resting place

resting upon

<hr> معنی : غرامت دادن، پس دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن <hr> معانی دیگر : پس دادن، بحال اول برگرداندن، اعاده کردن

معنی : غرامت دادن، پس دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن معانی دیگر : پس دادن، بحال اول برگرداندن، اعاده کردن

restitute

restitutio in integrum

<hr> معنی : جبران، تلافی، غرامت، اعاده، باز گردانی، ارتجاع <hr> معانی دیگر : استرداد، پسداد، بازدهی، (حقوق) خسارت، تاوان، جبران خسارت، بازپرداخت

معنی : جبران، تلافی، غرامت، اعاده، باز گردانی، ارتجاع معانی دیگر : استرداد، پسداد، بازدهی، (حقوق) خسارت، تاوان، جبران خسارت، بازپرداخت

restitution

restitution claim

restitution payment

restitutions agreement

restitutive

restitutory

<hr> معنی : بی قرار، سرکش، کله شق، چموش، رام نشو <hr> معانی دیگر : (مثلا اسب) رموک، ناتو، بدلگام، نارام، ناآرام

معنی : بی قرار، سرکش، کله شق، چموش، رام نشو معانی دیگر : (مثلا اسب) رموک، ناتو، بدلگام، نارام، ناآرام

restive

<hr> بطور گهگیر، گردن کشانه

بطور گهگیر، گردن کشانه

restively

restiveness

<hr> معنی : مضطرب، بی قرار، بی آرام <hr> معانی دیگر : پر تکان، ناراحت، پرالتهاب، ناآرام، بی تاب، بی شکیب، پویا، ماجراجو، لگام شکن، فعال، اهل عمل، ناراضی، تغییر طلب

معنی : مضطرب، بی قرار، بی آرام معانی دیگر : پر تکان، ناراحت، پرالتهاب، ناآرام، بی تاب، بی شکیب، پویا، ماجراجو، لگام شکن، فعال، اهل عمل، ناراضی، تغییر طلب

restless

<hr> معنی : بی آرام <hr> معانی دیگر : از روی بی تابی یا بیقراری

معنی : بی آرام معانی دیگر : از روی بی تابی یا بیقراری

restlessly

<hr> معنی : خارشک <hr> معانی دیگر : بیقراری، بی تابی

معنی : خارشک معانی دیگر : بیقراری، بی تابی

واژه های حرف "r" - انگلیسی به انگلیسی