انگلیسی به انگلیسی

take one's part

take one's temperature

<hr> باتانی کار کردن، وقت کافی صرف کردن

باتانی کار کردن، وقت کافی صرف کردن

take one's time

take one's word

take ones breath away

take ones time

take orders

<hr> 1- کسر کردن، کاستن 2- درآوردن، کشیدن (بیرون) 3- (با پر کردن درخواست و غیره وام و غیره) گرفتن، به دست آوردن 4-(عامیانه) همراهی کردن، (به محلی) بردن، عمل در آوردن یا بیرون آوردن، بردنی

1- کسر کردن، کاستن 2- درآوردن، کشیدن (بیرون) 3- (با پر کردن درخواست و غیره وام و غیره) گرفتن، به دست آوردن 4-(عامیانه) همراهی کردن، (به محلی) بردن، عمل در آوردن یا بیرون آوردن، بردنی

take out

take out the stitches

<hr> به عهده گرفتن، تصدی چیزی را قبول کردن، به عهده گیری، تصدی، در دست گیری، غصب قدرت، تصاحب، به زور گرفتن مقام یا قدرت و غیره

به عهده گرفتن، تصدی چیزی را قبول کردن، به عهده گیری، تصدی، در دست گیری، غصب قدرت، تصاحب، به زور گرفتن مقام یا قدرت و غیره

take over

take pains

<hr> معنی : اشتراک داشتن، شرکت کردن، مشارکت کردن

معنی : اشتراک داشتن، شرکت کردن، مشارکت کردن

take part

take part in

take pepper in the nose

take personal time off

take pity on

<hr> معنی : صورت گرفتن <hr> معانی دیگر : روی دادن، به وقوع پیوستن، تشکیل شدن، رخ دادن، اتفاق افتادن

معنی : صورت گرفتن معانی دیگر : روی دادن، به وقوع پیوستن، تشکیل شدن، رخ دادن، اتفاق افتادن

take place

take possession of

take potluck

take priority over

take proceedings against

take responsibility for

<hr> ریشه گرفتن، مستقر شدن

take root

take scalps

take shape

take shelter

take shelter from rain

take ship

<hr> از یک طرف هواداری کردن، بی طرف نبودن، یک طرف را تایید یا حمایت کردن، طرفداری کردن، یک طرف را گرفتن، سوگیری کردن

از یک طرف هواداری کردن، بی طرف نبودن، یک طرف را تایید یا حمایت کردن، طرفداری کردن، یک طرف را گرفتن، سوگیری کردن

take sides

take silk

take someone down a peg

take someone for a fool

take someone's word for it

take something in stride

take something personally

take soundings

<hr> 1- راه رفتن، گام برداشتن 2- اقدام کردن

1- راه رفتن، گام برداشتن 2- اقدام کردن

take steps

<hr> 1- صورت موجودی را تهیه کردن، (از موجودی انبار یا مغازه و غیره) فهرست تهیه کردن 2- ارزیابی کردن، برآورد کردن

1- صورت موجودی را تهیه کردن، (از موجودی انبار یا مغازه و غیره) فهرست تهیه کردن 2- ارزیابی کردن، برآورد کردن

take stock

take stock of

take the bread out of someone's mouth

take the bull by his horns

<hr> خطر کردن، با مشکلات و مخاطرات مقابله کردن، از خطر نترسیدن

خطر کردن، با مشکلات و مخاطرات مقابله کردن، از خطر نترسیدن

take the bull by the horns

take the cake

take the chair

<hr> نتیجه ی عمل خود را چشیدن، گرفتار پیامد عمل خود شدن

نتیجه ی عمل خود را چشیدن، گرفتار پیامد عمل خود شدن

واژه های حرف "t" - انگلیسی به انگلیسی