uncertainty avoidance

<hr> (مکانیک - کوانتم) اصل عدم قطعیت

(مکانیک - کوانتم) اصل عدم قطعیت

uncertainty principle

uncertainty theory

uncertian

unchained

unchallengeable

unchallenged

unchangeable

<hr> معنی : عوض نشده <hr> معانی دیگر : عو­ نشده

معنی : عوض نشده معانی دیگر : عو­ نشده

unchanged

unchanging

unchaperoned

uncharacteristic

uncharacteristically

<hr> معنی : خالی، پر نشده، بحساب هزینه نیامده، رسمامتهم نشده <hr> معانی دیگر : (حقوق) رسما مورد اتهام قرار نگرفته، متهم نشده، پر نشده مانند تفنگ و باطری، محسوب نشده

معنی : خالی، پر نشده، بحساب هزینه نیامده، رسمامتهم نشده معانی دیگر : (حقوق) رسما مورد اتهام قرار نگرفته، متهم نشده، پر نشده مانند تفنگ و باطری، محسوب نشده

uncharged

<hr> معنی : نا معلوم، ندانسته، اکتشاف نشده، در نقشه یا جدول وارد نشده <hr> معانی دیگر : روی نقشه مشخص نشده

معنی : نا معلوم، ندانسته، اکتشاف نشده، در نقشه یا جدول وارد نشده معانی دیگر : روی نقشه مشخص نشده

uncharted

uncharted territory

unchartered

unchatty

unchecked

uncherished

unchewed

unchoreographed

unchosen

<hr> زائده قلابی، عضو سرکج یا قلاب مانند

زائده قلابی، عضو سرکج یا قلاب مانند

uncinus

uncitral

<hr> معنی : وحشی، بی ادب، بی تربیت، بی تمدن <hr> معانی دیگر : نامتمدن، بربری

معنی : وحشی، بی ادب، بی تربیت، بی تمدن معانی دیگر : نامتمدن، بربری

uncivil

unclaimed

<hr> معنی : خریدار مال دزدی، عمو، دایی <hr> معانی دیگر : شوهر خاله، شوهر عمه، (قدیمی) رجوع شود به: pawnbroker، (عامیانه - برای صدا زدن شخص سالخورده) عمو!، عموجان !، بابا!

معنی : خریدار مال دزدی، عمو، دایی معانی دیگر : شوهر خاله، شوهر عمه، (قدیمی) رجوع شود به: pawnbroker، (عامیانه - برای صدا زدن شخص سالخورده) عمو!، عموجان !، بابا!

uncle

uncle nice girl

<hr> (امریکا- عامیانه) عمو سام، دولت آمریکا، امریکا (معمولا به شکل مرد لاغر و بلند و ملبس به پرچم امریکا)، لقب دولت ایالات متحده امریکا، عمو سام

(امریکا- عامیانه) عمو سام، دولت آمریکا، امریکا (معمولا به شکل مرد لاغر و بلند و ملبس به پرچم امریکا)، لقب دولت ایالات متحده امریکا، عمو سام

uncle sam

uncle's wife

uncleaned

uncleanness

<hr> معنی : نامساعد، نا پیدا، نا معلوم، نامفهوم، معلق

معنی : نامساعد، نا پیدا، نا معلوم، نامفهوم، معلق

unclear

unclear energy

uncleared person

unclearness

unclearpower

uncleation

<hr> معنی : شل کردن یا شدن، شل شدن <hr> معانی دیگر : (در مورد چیز گاز گرفته شده یا گیرانداخته یا محکم گرفته) باز کردن، رها کردن، ول کردن، از هم گشودن، unclinch شل شدن، سست شدن

معنی : شل کردن یا شدن، شل شدن معانی دیگر : (در مورد چیز گاز گرفته شده یا گیرانداخته یا محکم گرفته) باز کردن، رها کردن، ول کردن، از هم گشودن، unclinch شل شدن، سست شدن

unclench

uncles

unclever

unclog

unclonable

unclouded

unclutter

uncluttered

<hr> معنی : هیجان، شخص غریبه، غیر عادی، بسیار، عجیب، مرموز، خارق العاده، نا شناس، جالب توجه <hr> معانی دیگر : (اسکاتلند)، ناشناخته، بیگانه، عجیب و غریب، ترس آور، آدم یا چیز عجیب و غریب، شگرف، (جمع) خبر (اخبار)، قابل توجه، چشمگیر، اسکاتلند بسیار، غریب، خجالتی، مهیج

معنی : هیجان، شخص غریبه، غیر عادی، بسیار، عجیب، مرموز، خارق العاده، نا شناس، جالب توجه معانی دیگر : (اسکاتلند)، ناشناخته، بیگانه، عجیب و غریب، ترس آور، آدم یا چیز عجیب و غریب، شگرف، (جمع) خبر (اخبار)، قابل توجه، چشمگیر، اسکاتلند بسیار، غریب، خجالتی، مهیج

واژه های حرف "u" - پیشنهاد کاربران