<hr> معنی : اذیت، طنازی کردن، ازار دادن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، پوشدادن مو، اذیت کردن <hr> معانی دیگر : دست انداختن، پاپی کسی شدن، مسخره کردن، گال دادن، سر به سر کسی گذاشتن، به بازی گرفتن، (با کوشش) به دست آوردن، رسیدن (به)، آشکار کردن، (پرز پارچه یا الیاف پشم یا موی سر و غیره را با شانه زدن) وز کرده کردن، وزاندن، خار کردن، (گیسو) پوش دادن (teasel هم می گویند)، اهل شوخی و سر به سر گذاری، اذیت کن، رجوع شود به: tantalize، (از نظر جنسی) تحریک کردن (ولی اقناع نکردن)، عشوه گری کردن، شهوت انگیزی کردن، سر به سر گذاری، تمسخر، teaze ازاردادن

معنی : اذیت، طنازی کردن، ازار دادن، کسی را دست انداختن، سخنان نیشدارگفتن، پوشدادن مو، اذیت کردن معانی دیگر : دست انداختن، پاپی کسی شدن، مسخره کردن، گال دادن، سر به سر کسی گذاشتن، به بازی گرفتن، (با کوشش) به دست آوردن، رسیدن (به)، آشکار کردن، (پرز پارچه یا الیاف پشم یا موی سر و غیره را با شانه زدن) و

tease

<hr> معنی : خار، شانه چوپان، بوتهخار، ماشین خارزنی، شانه زدن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) خارخسک، خواجه باشی، طوسک (جنس dipsacus به ویژه fuller's teasel یا dipsacus fullonum)، خار این گیاه (که گرز شکل یا استوانه ای شکل و سیخول دار است و برای پرزدار کردن پشم و پارچه و غیره به کار می رود)، وسیله ی خارزنی، پرز انگیز، وابسته به گیاهان تیره ی dipsacales راسته ی dipsacaceae که دولپه ای هستند، طوسک (جنس dipsacus به ویژه fullers teasel یا dipsacus fullonum)، خارخسک، خارزدن، شانه زدن به پرز پارچه وغیره

معنی : خار، شانه چوپان، بوتهخار، ماشین خارزنی، شانه زدن معانی دیگر : (گیاه شناسی) خارخسک، خواجه باشی، طوسک (جنس dipsacus به ویژه fuller's teasel یا dipsacus fullonum)، خار این گیاه (که گرز شکل یا استوانه ای شکل و سیخول دار است و برای پرزدار کردن پشم و پارچه و غیره به کار می رود)، وسیله ی خارزنی، پرز

teasel

<hr> معنی : ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، اذیت کننده، شانه کننده پشم <hr> معانی دیگر : (شخص یا چیز) سر به سر گذار

معنی : ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، ستیز جو، اذیت کننده، شانه کننده پشم معانی دیگر : (شخص یا چیز) سر به سر گذار

teaser

<hr> معنی : رستوران، قهوه خانه <hr> معانی دیگر : رستوران، نهارخوری، قهوه خانه

معنی : رستوران، قهوه خانه معانی دیگر : رستوران، نهارخوری، قهوه خانه

teashop

<hr> معنی : قاشق چای خوری <hr> معانی دیگر : (آشپزی) پیمانه برابر با یک سوم قاشق غذاخوری

معنی : قاشق چای خوری معانی دیگر : (آشپزی) پیمانه برابر با یک سوم قاشق غذاخوری

teaspoon

<hr> معنی : نوک پستان، ممه، پستانک، شبیه نوک پستان <hr> معانی دیگر : نوک پستان (nipple هم می گویند)

معنی : نوک پستان، ممه، پستانک، شبیه نوک پستان معانی دیگر : نوک پستان (nipple هم می گویند)

teat

<hr> معنی : شانه چوپان، بوتهخار، شانه زدن <hr> معانی دیگر : teazle گ، خارخسک، ماشین خارزنی، خارزدن، شانه زدن به پرزپارچه وغیره

معنی : شانه چوپان، بوتهخار، شانه زدن معانی دیگر : teazle گ، خارخسک، ماشین خارزنی، خارزدن، شانه زدن به پرزپارچه وغیره

teazel

<hr> معنی : خار، شانه چوپان، بوتهخار، ماشین خارزنی، شانه زدن <hr> معانی دیگر : teazel گ، خارخسک، خارزدن، شانه زدن به پرزپارچه وغیره

معنی : خار، شانه چوپان، بوتهخار، ماشین خارزنی، شانه زدن معانی دیگر : teazel گ، خارخسک، خارزدن، شانه زدن به پرزپارچه وغیره

teazle

<hr> معنی : تکنتیوم <hr> معانی دیگر : (شیمی) تکنسیم (عنصر فلزی و خاکستری رنگ و رادیواکتیو نشان: tc، وزن اتمی: 98/906، شماره ی اتمی: 43، چگالی: 11/5، نقطه ی گداز: 2172 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 4877 درجه سانتیگراد)، تکنتیوم عنصر فلزی

معنی : تکنتیوم معانی دیگر : (شیمی) تکنسیم (عنصر فلزی و خاکستری رنگ و رادیواکتیو نشان: tc، وزن اتمی: 98/906، شماره ی اتمی: 43، چگالی: 11/5، نقطه ی گداز: 2172 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 4877 درجه سانتیگراد)، تکنتیوم عنصر فلزی

technetium

<hr> معنی : فنی <hr> معانی دیگر : فن آورانه، فن ورانه، تروندی، تروندین، (بازار سهام) وابسته به ملاحظات فنی، (مخفف) رجوع شود به: technical foul

معنی : فنی معانی دیگر : فن آورانه، فن ورانه، تروندی، تروندین، (بازار سهام) وابسته به ملاحظات فنی، (مخفف) رجوع شود به: technical foul

technical

<hr> معنی : نکته فنی، اصطلاحات فنی، رموز فنی <hr> معانی دیگر : جنبه ی فنی، نکته ی فنی، ریزه کاری فنی، (جمع) جزئیات فنی، اصطلاح فنی، تروند واژه، واژه ی فنی

معنی : نکته فنی، اصطلاحات فنی، رموز فنی معانی دیگر : جنبه ی فنی، نکته ی فنی، ریزه کاری فنی، (جمع) جزئیات فنی، اصطلاح فنی، تروند واژه، واژه ی فنی

technicality

<hr> معنی : کاردان، متخصص فنی، کارشناس فنی، اهل فن، شگردگر، ذیفن <hr> معانی دیگر : کاردان فنی، تکنیسین، تروندگر، فنگر، فن ورز، استاد، تروند شناس

معنی : کاردان، متخصص فنی، کارشناس فنی، اهل فن، شگردگر، ذیفن معانی دیگر : کاردان فنی، تکنیسین، تروندگر، فنگر، فن ورز، استاد، تروند شناس

technician

<hr> معنی : رنگارنگ <hr> معانی دیگر : (نام بازرگانی)، روش فیلمبرداری تکنی کلر، در مورد فیلم رنگی رنگارنگ

معنی : رنگارنگ معانی دیگر : (نام بازرگانی)، روش فیلمبرداری تکنی کلر، در مورد فیلم رنگی رنگارنگ

technicolor

<hr> معنی : فن، شیوه، تکنیک، روش فنی، شگرد فن، اصول مهارت <hr> معانی دیگر : روش، تروند، صناعت، اسلوب، شگرد، کاردانی، مهارت، تروند گری

معنی : فن، شیوه، تکنیک، روش فنی، شگرد فن، اصول مهارت معانی دیگر : روش، تروند، صناعت، اسلوب، شگرد، کاردانی، مهارت، تروند گری

technique

<hr> معنی : شگرد سالاری، حکومت اربابان فن، حکومت کارشناسان فنی <hr> معانی دیگر : (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم) فن سالاری، تروند سالاری

معنی : شگرد سالاری، حکومت اربابان فن، حکومت کارشناسان فنی معانی دیگر : (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم) فن سالاری، تروند سالاری

technocracy

<hr> معنی : فنی، تکنولوژیکی، اصول فنی، مربوط به فن شناسی، شگردی <hr> معانی دیگر : وابسته به فن آوری، فن ورانه، تروندی، فن شناسانه، تروند شناسانه، فن شناختی (technologic هم می گویند)، فنونی

معنی : فنی، تکنولوژیکی، اصول فنی، مربوط به فن شناسی، شگردی معانی دیگر : وابسته به فن آوری، فن ورانه، تروندی، فن شناسانه، تروند شناسانه، فن شناختی (technologic هم می گویند)، فنونی

technological

<hr> معنی : فن شناس <hr> معانی دیگر : فن شناس

معنی : فن شناس معانی دیگر : فن شناس

technologist

<hr> معنی : تکنولوژی، فن شناسی، اشنایی باصول فنی، شگرد شناسی <hr> معانی دیگر : فن، شگرد، تروند، علم کار بسته، تروندگان، فنوری، تروند شناسی، فن آوری، ورزه شناسی، واژه های فنی، تروند واژگان، اصطلاحات فنی، زبان فنی، روش فنی، تروند روش، روال فنی، فنون

معنی : تکنولوژی، فن شناسی، اشنایی باصول فنی، شگرد شناسی معانی دیگر : فن، شگرد، تروند، علم کار بسته، تروندگان، فنوری، تروند شناسی، فن آوری، ورزه شناسی، واژه های فنی، تروند واژگان، اصطلاحات فنی، زبان فنی، روش فنی، تروند روش، روال فنی، فنون

technology

<hr> معنی : کج خلق، حساس، زود رنج <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: tetchy

معنی : کج خلق، حساس، زود رنج معانی دیگر : رجوع شود به: tetchy

techy

<hr> معنی : ساختمان شناسی، مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی <hr> معانی دیگر : (با فعل مفرد)، (زمین شناسی) زمین ساز شناسی، مبحک ساختمان طبقات زمین شناسی

معنی : ساختمان شناسی، مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی معانی دیگر : (با فعل مفرد)، (زمین شناسی) زمین ساز شناسی، مبحک ساختمان طبقات زمین شناسی

tectonics

<hr> معنی : پخش کردن، ولو کردن، برگردان کردن <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد علف بریده شده) ولوکردن (برای این که بهتر خشک و تبدیل به کاه شود)، گستردن، مخفف اسامی خاص: edward و teddy) theodore هم می گویند)

معنی : پخش کردن، ولو کردن، برگردان کردن معانی دیگر : (به ویژه در مورد علف بریده شده) ولوکردن (برای این که بهتر خشک و تبدیل به کاه شود)، گستردن، مخفف اسامی خاص: edward و teddy) theodore هم می گویند)

<hr> معنی : کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی <hr> معانی دیگر : ملال انگیز، ملالت اور

معنی : کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی معانی دیگر : ملال انگیز، ملالت اور

tedious

<hr> معنی : بیزاری، دل تنگی، خستگی، ملالت، یکنواختی <hr> معانی دیگر : طاقت فرسایی

معنی : بیزاری، دل تنگی، خستگی، ملالت، یکنواختی معانی دیگر : طاقت فرسایی

tedium

<hr> معنی : هر چیزی بشکل ت، گوه زیر توپ، توپ را روی گوه قرار دادن <hr> معانی دیگر : حرف t، هر چیز به شکل t، (در بازی میخ و حلقه و بازی هایی از این قبیل) هدف، (بازی گلف)، آغاز گاه، (چوب t شکل که در آغاز گوی را روی آن قرار می دهند و با چوگان می زنند) تی، (فوتبال امریکایی - هنگام با پازدن توپ در آغاز مسابقه) تی، (توپ یا گوی را) روی تی قرار دادن، هر چیزی بشکل t، در بازی گلف گوه زیر توپ

معنی : هر چیزی بشکل ت، گوه زیر توپ، توپ را روی گوه قرار دادن معانی دیگر : حرف t، هر چیز به شکل t، (در بازی میخ و حلقه و بازی هایی از این قبیل) هدف، (بازی گلف)، آغاز گاه، (چوب t شکل که در آغاز گوی را روی آن قرار می دهند و با چوگان می زنند) تی، (فوتبال امریکایی - هنگام با پازدن توپ در آغاز مسابقه) تی،

<hr> معنی : محکم زدن، شروع کردن، اغاز کردن <hr> معانی دیگر : 1- (بازی گلف) گوی را از روی تی زدن 2- آغاز کردن، شروع کردن 3- (امریکا - خودمانی) خشمگین کردن، منزجر کردن، برزخ کردن، محکم زدن با on

معنی : محکم زدن، شروع کردن، اغاز کردن معانی دیگر : 1- (بازی گلف) گوی را از روی تی زدن 2- آغاز کردن، شروع کردن 3- (امریکا - خودمانی) خشمگین کردن، منزجر کردن، برزخ کردن، محکم زدن با on

tee off

<hr> معنی : توپ را روی گوه قرار دادن

معنی : توپ را روی گوه قرار دادن

tee up

<hr> معنی : فراوان بودن، زاییدن، بارور بودن <hr> معانی دیگر : پر بودن (از)، مملو بودن، غوغا کردن، غلغله به پا کردن، (در اصل) بچه آوردن، کر کردن، ریختن، شرشر کردن

معنی : فراوان بودن، زاییدن، بارور بودن معانی دیگر : پر بودن (از)، مملو بودن، غوغا کردن، غلغله به پا کردن، (در اصل) بچه آوردن، کر کردن، ریختن، شرشر کردن

teem

<hr> معنی : تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی <hr> معانی دیگر : (جمع - سن انسان) میان سیزده و نوزده سالگی، نوجوانی، شماره های سیزده تا نوزده، رجوع شود به: teenager، (محلی)، صدمه، آسیب، غضب، سنین 31الی 91سالگی <hr> teen_ پسوند: ده و -، - ده

معنی : تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی معانی دیگر : (جمع - سن انسان) میان سیزده و نوزده سالگی، نوجوانی، شماره های سیزده تا نوزده، رجوع شود به: teenager، (محلی)، صدمه، آسیب، غضب، سنین 31الی 91سالگی teen_ پسوند: ده و -، - ده

teen

<hr> معنی : نوجوان <hr> معانی دیگر : میان سیزده و نوزده سالگی، age teen نوجوان از ده تا 91 ساله

معنی : نوجوان معانی دیگر : میان سیزده و نوزده سالگی، age teen نوجوان از ده تا 91 ساله

teenager

<hr> معنی : نوجوان <hr> معانی دیگر : age teen نوجوان از ده تا 91 ساله

معنی : نوجوان معانی دیگر : age teen نوجوان از ده تا 91 ساله

teener

<hr> معنی : سنین 13 تا 19، ده تا نوزده سالگی، نوجوان ده تا 19 ساله <hr> معانی دیگر : سنین 31 تا 91، نوجوان ده تا 91 ساله

معنی : سنین 13 تا 19، ده تا نوزده سالگی، نوجوان ده تا 19 ساله معانی دیگر : سنین 31 تا 91، نوجوان ده تا 91 ساله

teens

<hr> معنی : ریز، کوچک، ریزه، ناچیز <hr> معانی دیگر : (عامیانه) رجوع شود به: teensy) tiny هم می گویند)، tiny ریز

معنی : ریز، کوچک، ریزه، ناچیز معانی دیگر : (عامیانه) رجوع شود به: teensy) tiny هم می گویند)، tiny ریز

teeny

<hr> معنی : خیمه مخروطی سرخ پوستان، چادر یا خیمه سرخپوستان <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: tepee، tepee چادر یاخیمه سر&nbsp;پوستان

معنی : خیمه مخروطی سرخ پوستان، چادر یا خیمه سرخپوستان معانی دیگر : رجوع شود به: tepee، tepee چادر یاخیمه سر پوستان

teepee

<hr> معنی : تلو تلو خوردن، بالا و پایین رفتن، الله کلنگ بازی کردن، پس و پیش رفتن <hr> معانی دیگر : نوسان کردن، (مخفف) teeter - totter

معنی : تلو تلو خوردن، بالا و پایین رفتن، الله کلنگ بازی کردن، پس و پیش رفتن معانی دیگر : نوسان کردن، (مخفف) teeter - totter

teeter

<hr> معنی : دندانها <hr> معانی دیگر : (جمع واژه ی: tooth) دندان ها، دندانه ها، تضاریس، صورت جمع کلمه tooth

معنی : دندانها معانی دیگر : (جمع واژه ی: tooth) دندان ها، دندانه ها، تضاریس، صورت جمع کلمه tooth

teeth

<hr> معنی : دندان در اوردن <hr> معانی دیگر : دندان در آوردن

معنی : دندان در اوردن معانی دیگر : دندان در آوردن

teethe

<hr> معنی : تماما، کاملا، کلا <hr> معانی دیگر : کاملا، کلا، تماما

معنی : تماما، کاملا، کلا معانی دیگر : کاملا، کلا، تماما

teetotally

<hr> معنی : یویو <hr> معانی دیگر : (به ویژه در بخت آزمایی) فرفره، گردونه

معنی : یویو معانی دیگر : (به ویژه در بخت آزمایی) فرفره، گردونه

teetotum

<hr> معنی : غشاء پوششی، پوست، پوشش طبیعی، پوسته داخلی تخم، پوست طبیعی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) پوش، زیر پوشه، (برخی حشرات) سخت بال

معنی : غشاء پوششی، پوست، پوشش طبیعی، پوسته داخلی تخم، پوست طبیعی معانی دیگر : (گیاه شناسی) پوش، زیر پوشه، (برخی حشرات) سخت بال

tegmen

<hr> معنی : سفالی، پولک دار، اجری <hr> معانی دیگر : وابسته به یا مانند آجر کاشی

معنی : سفالی، پولک دار، اجری معانی دیگر : وابسته به یا مانند آجر کاشی

tegular

<hr> معنی : جلد، پوست، پوشش طبیعی پوست، پوشش اندام <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: integument

معنی : جلد، پوست، پوشش طبیعی پوست، پوشش اندام معانی دیگر : رجوع شود به: integument

tegument

<hr> معنی : برنامه تلویزیونی، برنامه تلزیویونی پخش کردن <hr> معانی دیگر : (توسط تلویزیون) بخش کردن، برنامه ی تلویزیونی، پخش تلویزیونی

معنی : برنامه تلویزیونی، برنامه تلزیویونی پخش کردن معانی دیگر : (توسط تلویزیون) بخش کردن، برنامه ی تلویزیونی، پخش تلویزیونی

telecast

<hr> معنی : ارتباط دور برد <hr> معانی دیگر : آگه بری دور برد، مخابره از راه دور، دور رسانی، ارتباط از راه دور، مخابرات، مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور، ارتباط دور برد

معنی : ارتباط دور برد معانی دیگر : آگه بری دور برد، مخابره از راه دور، دور رسانی، ارتباط از راه دور، مخابرات، مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور، ارتباط دور برد

telecommunication

<hr> معنی : تلگرام، تلگراف، تلگراف کردن <hr> معانی دیگر : دور نگاشت

معنی : تلگرام، تلگراف، تلگراف کردن معانی دیگر : دور نگاشت

telegram

<hr> معنی : تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار <hr> معانی دیگر : با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

معنی : تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار معانی دیگر : با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

telegraph

<hr> معنی : تلگرافچی <hr> معانی دیگر : تلگرافچی

معنی : تلگرافچی معانی دیگر : تلگرافچی

telegrapher

<hr> معنی : مختصر، موجز، تلگرافی، از راه دور نگاری <hr> معانی دیگر : به وسیله ی تلگراف

معنی : مختصر، موجز، تلگرافی، از راه دور نگاری معانی دیگر : به وسیله ی تلگراف

واژه های حرف "t" - مترادف و متضاد