مترادف و متضاد

<hr> معنی : دوک بزرگ <hr> معانی دیگر : شاهزاده ی خودمختار، دوک اعظم، (در امپراطوری سابق اتریش) دوک بزرگ (که ناحیه ای را تحت حکومت تقریبا مستقل خود داشت)، دوک بزرگ لقب شاهزادگان اتریش

معنی : دوک بزرگ معانی دیگر : شاهزاده ی خودمختار، دوک اعظم، (در امپراطوری سابق اتریش) دوک بزرگ (که ناحیه ای را تحت حکومت تقریبا مستقل خود داشت)، دوک بزرگ لقب شاهزادگان اتریش

archduke

<hr> معنی : طاقی، طاقدار <hr> معانی دیگر : دارای تاق ضربی، قوسدار، قوسی، هلالی، منحنی، کمانی، نیم دایره، خم، مقوس

معنی : طاقی، طاقدار معانی دیگر : دارای تاق ضربی، قوسدار، قوسی، هلالی، منحنی، کمانی، نیم دایره، خم، مقوس

arched

<hr> معنی : دشمن بزرگ <hr> معانی دیگر : دشمن اصلی، دشمن بزرگ، شیطان، ابلیس

معنی : دشمن بزرگ معانی دیگر : دشمن اصلی، دشمن بزرگ، شیطان، ابلیس

archenemy

<hr> معنی : وابسته به باستان شناسی <hr> معانی دیگر : وابسته به باستان شناسی

معنی : وابسته به باستان شناسی معانی دیگر : وابسته به باستان شناسی

archeological

<hr> معنی : باستان شناس <hr> معانی دیگر : باستان شناس

معنی : باستان شناس معانی دیگر : باستان شناس

archeologist

<hr> معنی : باستان شناسی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: archaeology

معنی : باستان شناسی معانی دیگر : رجوع شود به: archaeology

archeology

<hr> معنی : قوس، کماندار، تیرانداز، کمانگیر، کمان کش، صورت فلکی قوس <hr> معانی دیگر : تیرانداز (با تیروکمان)

معنی : قوس، کماندار، تیرانداز، کمانگیر، کمان کش، صورت فلکی قوس معانی دیگر : تیرانداز (با تیروکمان)

archer

<hr> معنی : تیر اندازی، کمانداری <hr> معانی دیگر : کمانگیری، تیراندازی با تیروکمان، کمانگری، کمانکشی، ابزار کمانگیری (تیر و کمان و زه و غیره)

معنی : تیر اندازی، کمانداری معانی دیگر : کمانگیری، تیراندازی با تیروکمان، کمانگری، کمانکشی، ابزار کمانگیری (تیر و کمان و زه و غیره)

archery

<hr> معنی : نمونه اولیه، مربوط یا شبیه طرح اصلی <hr> معانی دیگر : مربوط یا شبیه طرح اصلی، نمونه اولیه

معنی : نمونه اولیه، مربوط یا شبیه طرح اصلی معانی دیگر : مربوط یا شبیه طرح اصلی، نمونه اولیه

archetypal

<hr> معنی : نمونه اولیه، طرح یا الگوی اصلی <hr> معانی دیگر : نمونه یا الگوی اصلی (هر چیز)، پیش الگو، نمونه ی کامل نوع یا گروه بخصوصی، الگوی راستین، نمونه ی آرمانی

معنی : نمونه اولیه، طرح یا الگوی اصلی معانی دیگر : نمونه یا الگوی اصلی (هر چیز)، پیش الگو، نمونه ی کامل نوع یا گروه بخصوصی، الگوی راستین، نمونه ی آرمانی

archetype

<hr> معنی : شیطان، دیو بزرگ <hr> معانی دیگر : ابلیس بزرگ، عفریت اعظم، دیوبزرگ، شیطان

معنی : شیطان، دیو بزرگ معانی دیگر : ابلیس بزرگ، عفریت اعظم، دیوبزرگ، شیطان

archfiend

archie

<hr> معنی : مجمعالجزایر <hr> معانی دیگر : دریای پر جزیره، آبخست دریا، آبخستگان، آبخست گروه، (جغرافی)

معنی : مجمعالجزایر معانی دیگر : دریای پر جزیره، آبخست دریا، آبخستگان، آبخست گروه، (جغرافی)

archipelago

<hr> معنی : معمار، طراح، مهراز، معماری کردن <hr> معانی دیگر : بانی، سازنده، بنیان گزار، آرشیتکت، مهندس ساختمان، بنیادگر، والادگر

معنی : معمار، طراح، مهراز، معماری کردن معانی دیگر : بانی، سازنده، بنیان گزار، آرشیتکت، مهندس ساختمان، بنیادگر، والادگر

architect

<hr> معنی : ساختمانی <hr> معانی دیگر : وابسته به مهرازی (معماری)، مانند معماری، مربوط به فن معماری یا ساختمان اثر ادبی

معنی : ساختمانی معانی دیگر : وابسته به مهرازی (معماری)، مانند معماری، مربوط به فن معماری یا ساختمان اثر ادبی

architectonic

<hr> معنی : ساختمان اثر ادبی، فن معماری، طراحی <hr> معانی دیگر : طرح ساختمانی (هر چیز)، بنیاد پردازی، طرح پردازی، مهرازی

معنی : ساختمان اثر ادبی، فن معماری، طراحی معانی دیگر : طرح ساختمانی (هر چیز)، بنیاد پردازی، طرح پردازی، مهرازی

architectonics

<hr> معنی : معماری، وابسته به معماری <hr> معانی دیگر : وابسته به معماری (مهرازی)، ساختمانی، دارای ویژگی های معماری، مهرازواره

معنی : معماری، وابسته به معماری معانی دیگر : وابسته به معماری (مهرازی)، ساختمانی، دارای ویژگی های معماری، مهرازواره

architectural

<hr> معنی : فن معماری، معماری، سبک معماری، مهرازی <hr> معانی دیگر : مهندسی ساختمان، بنیادگری، طرح ساختمان، ساختار، ساختمان یا ساختمان ها، بنا، عمارت

معنی : فن معماری، معماری، سبک معماری، مهرازی معانی دیگر : مهندسی ساختمان، بنیادگری، طرح ساختمان، ساختار، ساختمان یا ساختمان ها، بنا، عمارت

architecture

<hr> معنی : مربوط به بایگانی، بایگانی شدنی <hr> معانی دیگر : وابسته به بایگانی (آرشیو)، بایگانی کردن

معنی : مربوط به بایگانی، بایگانی شدنی معانی دیگر : وابسته به بایگانی (آرشیو)، بایگانی کردن

archival

<hr> معنی : بایگانی، ضبط اسناد و اوراق بایگانی <hr> معانی دیگر : (اوراق و پرونده های) بایگانی شده، بایگانی کردن، (معمولا جمع) بایگانی، اتاق (یا اداره ی) بایگانی، مرکز اسناد و پرونده ها، آرشیو

معنی : بایگانی، ضبط اسناد و اوراق بایگانی معانی دیگر : (اوراق و پرونده های) بایگانی شده، بایگانی کردن، (معمولا جمع) بایگانی، اتاق (یا اداره ی) بایگانی، مرکز اسناد و پرونده ها، آرشیو

archivist

<hr> معنی : از روی شیطنت، موذیانه، مکارانه <hr> معانی دیگر : با شوخ چشمی، شیطنت آمیز، باپررویی و مزاح

معنی : از روی شیطنت، موذیانه، مکارانه معانی دیگر : با شوخ چشمی، شیطنت آمیز، باپررویی و مزاح

archly

<hr> معنی : شیطنت، موذی گری <hr> معانی دیگر : پررویی و شوخ چشمی

معنی : شیطنت، موذی گری معانی دیگر : پررویی و شوخ چشمی

archness

<hr> معنی : گذرگاه طاقدار، گذر سرپوشیده، دروازهء طاقدار <hr> معانی دیگر : راهرو یا گذر (دارای تاق ضربی)

معنی : گذرگاه طاقدار، گذر سرپوشیده، دروازهء طاقدار معانی دیگر : راهرو یا گذر (دارای تاق ضربی)

archway

<hr> معنی : سرد، شمالی <hr> معانی دیگر : وابسته به قطب شمال و بخش های اطراف آن، شمالگان، شمالگانی، قطبی، بسیار سرد، منجمد، یخزده، وابسته بقطب شمال

معنی : سرد، شمالی معانی دیگر : وابسته به قطب شمال و بخش های اطراف آن، شمالگان، شمالگانی، قطبی، بسیار سرد، منجمد، یخزده، وابسته بقطب شمال

arctic

arctic penguin

<hr> معنی : کمانی، قوسی <hr> معانی دیگر : (تاق) ضربی

معنی : کمانی، قوسی معانی دیگر : (تاق) ضربی

arcuate

<hr> معنی : شوق، شور و حرارت <hr> معانی دیگر : شوق، شور و حرارت

معنی : شوق، شور و حرارت معانی دیگر : شوق، شور و حرارت

ardency

<hr> معنی : سوزان، تند و تیز، گرم <hr> معانی دیگر : (احساسات) سوزان، پرتب و تاب، آتشین، دوآتشه، پروپاقرص، وفادار، تفسان، داغ

معنی : سوزان، تند و تیز، گرم معانی دیگر : (احساسات) سوزان، پرتب و تاب، آتشین، دوآتشه، پروپاقرص، وفادار، تفسان، داغ

ardent

ardent spirits

<hr> معنی : شوق، تب و تاب، غیرت، حرارت، گرمی، خونگرمی <hr> معانی دیگر : (در مورد احساسات) گرمی، سوز، اشتیاق، تندوتیزی، جانفشانی، آتش، گرما، حرارت شدید

معنی : شوق، تب و تاب، غیرت، حرارت، گرمی، خونگرمی معانی دیگر : (در مورد احساسات) گرمی، سوز، اشتیاق، تندوتیزی، جانفشانی، آتش، گرما، حرارت شدید

ardor

<hr> معنی : سخت، دشوار، پر زحمت، صعب الصعود <hr> معانی دیگر : مشقت بار، صعب، طاقت فرسا، شاق، سربالا، پر شیب، پرالتهاب

معنی : سخت، دشوار، پر زحمت، صعب الصعود معانی دیگر : مشقت بار، صعب، طاقت فرسا، شاق، سربالا، پر شیب، پرالتهاب

arduous

<hr> معنی : هستیم، هستید <hr> معانی دیگر : مخفف: جمهوری عربی مصر، صورت جمع (زمان حال) فعل: to be، (در سیستم متری) آر (صدمتر مربع یا یک صدم هکتار)، زمان حاضر و جمع فعل be to هستند

معنی : هستیم، هستید معانی دیگر : مخفف: جمهوری عربی مصر، صورت جمع (زمان حال) فعل: to be، (در سیستم متری) آر (صدمتر مربع یا یک صدم هکتار)، زمان حاضر و جمع فعل be to هستند

<hr> معنی : طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه <hr> معانی دیگر : سرزمین، قطعه زمین، رویه، وسعت، عرصه، محوطه (بخشی از خانه یا محوطه یا میدان یا شهر و غیره که به کار ویژه ای تعلق دارد)، (زیست شناسی - کالبدشناسی) حوزه، قسمت، (پژوهش یا تحصیل) رشته، زمینه، (در اصل) زمین صاف، سطح صاف، حیاط، محوطه ی دور ساختمان، گستره

معنی : طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه معانی دیگر : سرزمین، قطعه زمین، رویه، وسعت، عرصه، محوطه (بخشی از خانه یا محوطه یا میدان یا شهر و غیره که به کار ویژه ای تعلق دارد)، (زیست شناسی - کالبدشناسی) حوزه، قسمت، (پژوهش یا تحصیل) رشته، زمینه، (در اصل) زمین صاف، سطح صاف، حیاط، محوطه ی دور 

area

area rug

<hr> معنی : پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: betel palm)، میدان، آوردگاه، فراخنا، استادیوم، رزمگاه، (در اصل) میدان بی تاق آمفی تئاترهای روم کهن که نمایش های ورزشی و نبردهای گلادیاتوری در آن انجام می شد، میدان مسابقات در روم قدیم، کشتی گیری یا مبارزه

معنی : پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: betel palm)، میدان، آوردگاه، فراخنا، استادیوم، رزمگاه، (در اصل) میدان بی تاق آمفی تئاترهای روم کهن که ن

arena

<hr> معنی : هاله <hr> معانی دیگر : مخفف: are not، جای کوچک (مثل فضای بین رگ های برگ یا رگ های بال حشره)، تختچه، (کالبد شناسی) هاله ی کوچک، هالچه (مانند هالچه ی دور نوک پستان)، محوطه ء کوچک اطراف چیزی مثل حلقه ء رنگین دورنوک پستان یا محوطه ء قرمزاطراف تاول

معنی : هاله معانی دیگر : مخفف: are not، جای کوچک (مثل فضای بین رگ های برگ یا رگ های بال حشره)، تختچه، (کالبد شناسی) هاله ی کوچک، هالچه (مانند هالچه ی دور نوک پستان)، محوطه ء کوچک اطراف چیزی مثل حلقه ء رنگین دورنوک پستان یا محوطه ء قرمزاطراف تاول

areola

<hr> معنی : خطالراس کوه <hr> معانی دیگر : خطالراس کوه

معنی : خطالراس کوه معانی دیگر : خطالراس کوه

arete

<hr> معنی : نقره، سیم، پول نقره <hr> معانی دیگر : (قدیمی) نقره، (مهجور) مسکوک نقره، (نشان های اشرافی) زمینه ی سفید، سفیدی

معنی : نقره، سیم، پول نقره معانی دیگر : (قدیمی) نقره، (مهجور) مسکوک نقره، (نشان های اشرافی) زمینه ی سفید، سفیدی

argent

<hr> معنی : نقره دار <hr> معانی دیگر : دارای نقره (مثلا خاک معدن)، نقره زا

معنی : نقره دار معانی دیگر : دارای نقره (مثلا خاک معدن)، نقره زا

argentiferous

<hr> معنی : نقره، نقرهای <hr> معانی دیگر : نقره فام، سیمین، اهل کشور آرژانتین، آرژانتینی، وابسته به آرژانتین و مردم و فرهنگ آن (argentinian هم می گویند)، فلز اب نقره ای

معنی : نقره، نقرهای معانی دیگر : نقره فام، سیمین، اهل کشور آرژانتین، آرژانتینی، وابسته به آرژانتین و مردم و فرهنگ آن (argentinian هم می گویند)، فلز اب نقره ای

argentine

<hr> معنی : نقرهدار <hr> معانی دیگر : (شیمی) وابسته به یا دارای نقره ی یک ظرفیتی

معنی : نقرهدار معانی دیگر : (شیمی) وابسته به یا دارای نقره ی یک ظرفیتی

argentous

<hr> معنی : رست، خاک رس <hr> معانی دیگر : خاک رس، رست

معنی : رست، خاک رس معانی دیگر : خاک رس، رست

argil

<hr> معنی : مانند خاک رس، شبیه خاک رس، گل مانند <hr> معانی دیگر : وابسته به یا دارای خاک رس، رستی، رس مانند

معنی : مانند خاک رس، شبیه خاک رس، گل مانند معانی دیگر : وابسته به یا دارای خاک رس، رستی، رس مانند

argillaceous

<hr> معنی : سنگ لوح <hr> معانی دیگر : آرژلیت، سنگ رس

معنی : سنگ لوح معانی دیگر : آرژلیت، سنگ رس

argillite

<hr> معنی : کشتی بزرگ، ناوگان تجارتی <hr> معانی دیگر : (در اشعار قدیم)

معنی : کشتی بزرگ، ناوگان تجارتی معانی دیگر : (در اشعار قدیم)

argosy

<hr> معنی : زبان ویژهء دزدان، گویش عامیانه، لهجهء ولگردان <hr> معانی دیگر : (زبان شناسی - واژه ها و اصطلاحاتی که توسط اهل حرفه یا گروه بخصوصی به کار برده می شود) زبان زرگری، ویژه گویش، گویش خودمانی

معنی : زبان ویژهء دزدان، گویش عامیانه، لهجهء ولگردان معانی دیگر : (زبان شناسی - واژه ها و اصطلاحاتی که توسط اهل حرفه یا گروه بخصوصی به کار برده می شود) زبان زرگری، ویژه گویش، گویش خودمانی

واژه های حرف "a" - مترادف و متضاد