جملات نمونه

<hr> معنی : نوعی سیگار برگ <hr> معانی دیگر : سیگار برگ هندی (که دو طرف آن را بریده باشند)

معنی : نوعی سیگار برگ معانی دیگر : سیگار برگ هندی (که دو طرف آن را بریده باشند)

cheroot

<hr> معنی : گیلاس <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت گیلاس (جنس prunus از خانواده ی rosaceae)، میوه ی این درخت، چوب این درخت، رنگ قرمز روشن، (خودمانی) پرده ی بکارت، بکارت، ساخته شده از چوب گیلاس، ساخته شده از یا دارای گیلاس، دارای طعم گیلاس، گیلاس مانند

معنی : گیلاس معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت گیلاس (جنس prunus از خانواده ی rosaceae)، میوه ی این درخت، چوب این درخت، رنگ قرمز روشن، (خودمانی) پرده ی بکارت، بکارت، ساخته شده از چوب گیلاس، ساخته شده از یا دارای گیلاس، دارای طعم گیلاس، گیلاس مانند

cherry

<hr> گوجه فرنگی گیلاسی (نوعی گوجه فرنگی که به اندازه ی گیلاس یا گردوی کوچک است)

گوجه فرنگی گیلاسی (نوعی گوجه فرنگی که به اندازه ی گیلاس یا گردوی کوچک است)

cherry tomato

cherry tree

<hr> معنی : کروب، بچه قشنگ <hr> معانی دیگر : (انجیل) کروب، (یزدان شناسی مسیحی) هریک از فرشتگانی که از نظر مرتبه مادون سرافین هستند، (در نقاشی قدیم) تصویر فرشته ی سرخپوش، تصویر کودک بالدار با گونه های گلگون، کروب کروبیان، فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار

معنی : کروب، بچه قشنگ معانی دیگر : (انجیل) کروب، (یزدان شناسی مسیحی) هریک از فرشتگانی که از نظر مرتبه مادون سرافین هستند، (در نقاشی قدیم) تصویر فرشته ی سرخپوش، تصویر کودک بالدار با گونه های گلگون، کروب کروبیان، فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار

cherub

cherubic

<hr> چشیر (نام بلوکی در باختر انگلستان)

چشیر (نام بلوکی در باختر انگلستان)

cheshire

<hr> معنی : شطرنج، مهرهء بازی <hr> معانی دیگر : شترنگ، (گیاه شناسی) دم روباه (bromus secalinus علفی که در مزارع گندم و سایر غلات می روید)

معنی : شطرنج، مهرهء بازی معانی دیگر : شترنگ، (گیاه شناسی) دم روباه (bromus secalinus علفی که در مزارع گندم و سایر غلات می روید)

chess

chess player

<hr> معنی : تخته شطرنج <hr> معانی دیگر : تخته ی شطرنج (که 64 خانه ی سیاه و سفید دارد)، صفحه شطرنج

معنی : تخته شطرنج معانی دیگر : تخته ی شطرنج (که 64 خانه ی سیاه و سفید دارد)، صفحه شطرنج

chessboard

<hr> مهره ی شطرنج، مهره شطرنج

مهره ی شطرنج، مهره شطرنج

chessman

<hr> معنی : صندوق، سینه، جعبه، محفظه، خزانه داری، تابوت، قفسه سینه، خزانه، یخدان، سینه انسان <hr> معانی دیگر : جعبه ی دردار، دولاب، دولابچه، هزاربیشه، تاقچه ی در دار، بودجه یا پولی که به کاربردهای خیریه می رسد، پس انداز ویژه، (کالبد شناسی) قفسه ی سینه، (نادر) خزانه، صندوق پول

معنی : صندوق، سینه، جعبه، محفظه، خزانه داری، تابوت، قفسه سینه، خزانه، یخدان، سینه انسان معانی دیگر : جعبه ی دردار، دولاب، دولابچه، هزاربیشه، تاقچه ی در دار، بودجه یا پولی که به کاربردهای خیریه می رسد، پس انداز ویژه، (کالبد شناسی) قفسه ی سینه، (نادر) خزانه، صندوق پول

chest

<hr> قفسه ی کشودار (معمولا در اتاق خواب)، گنجه کشودار

قفسه ی کشودار (معمولا در اتاق خواب)، گنجه کشودار

chest of drawers

<hr> دارای سینه بخصوص، صندوق یا سینه دار

دارای سینه بخصوص، صندوق یا سینه دار

chested

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: chet)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: chet)

chester

<hr> پالتو سه دکمه که یقه ی آن روکش مخملی دارد، چسترفیلد (دولتمرد و نویسنده ی انگلیسی)

پالتو سه دکمه که یقه ی آن روکش مخملی دارد، چسترفیلد (دولتمرد و نویسنده ی انگلیسی)

chesterfield

<hr> معنی : شاه بلوط، بلوط، رنگ شاه بلوطی، خرمایی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) شاه بلوط (جنس castanea از خانواده beech)، میوه ی این درخت، چوب شاه بلوط، رجوع شود به: horse chestnut، رنگ قهوه ای قرمز فام، اسب خرمایی فام، کرند، کرنگ، پینه یا آژخ دست اسب، اسب آژخ، (امریکا - عامیانه) عبارت یا لطیفه ای که در اثر کثرت کاربرد کهنه و مبتذل شده، داستان یا آهنگ آشنا و پر کاربرد

معنی : شاه بلوط، بلوط، رنگ شاه بلوطی، خرمایی معانی دیگر : (گیاه شناسی) شاه بلوط (جنس castanea از خانواده beech)، میوه ی این درخت، چوب شاه بلوط، رجوع شود به: horse chestnut، رنگ قهوه ای قرمز فام، اسب خرمایی فام، کرند، کرنگ، پینه یا آژخ دست اسب، اسب آژخ، (امریکا - عامیانه) عبارت یا لطیفه ای که در اثر 

chestnut

<hr> وابسته به گلو و سینه، (عامیانه) دارای سینه ی بزرگ، ستبرسینه، سپر سینه، (عامیانه - در مورد زن) درشت پستان، خوش سینه، پرافاده، مغرور، غلوگر

وابسته به گلو و سینه، (عامیانه) دارای سینه ی بزرگ، ستبرسینه، سپر سینه، (عامیانه - در مورد زن) درشت پستان، خوش سینه، پرافاده، مغرور، غلوگر

chesty

<hr> معنی : نجیب زاده، سوار دلاور <hr> معانی دیگر : اسوار، تهمتن، بهادر، سلحشور، جوانمرد، (در فرانسه ی قدیم) شوالیه، عضو پایین ترین رتبه ی اشراف

معنی : نجیب زاده، سوار دلاور معانی دیگر : اسوار، تهمتن، بهادر، سلحشور، جوانمرد، (در فرانسه ی قدیم) شوالیه، عضو پایین ترین رتبه ی اشراف

chevalier

<hr> معنی : دستکش، درجه نظامی روی بازو <hr> معانی دیگر : (نشان های نجابت خانوادگی) نشانی به شکل v معکوس

معنی : دستکش، درجه نظامی روی بازو معانی دیگر : (نشان های نجابت خانوادگی) نشانی به شکل v معکوس

chevron

<hr> معنی : تعقیب کردن <hr> معانی دیگر : نگران بودن، دلواپس بودن، بی تابی کردن، شکار، گریز، فریادهنگام شکار

معنی : تعقیب کردن معانی دیگر : نگران بودن، دلواپس بودن، بی تابی کردن، شکار، گریز، فریادهنگام شکار

chevy

<hr> معنی : نشخوار، جویدن، خاییدن، تفکر کردن <hr> معانی دیگر : خایش، خایستن، (معمولا با on و over) اندیشیدن، مداقه کردن، (با دقت) بررسی کردن، مورد ملاحظه قرار دادن، مورد بحث کامل قرار دادن، (خودمانی - معمولا با out) سرزنش کردن، (شدیدا) بازخواست کردن، (عامیانه) تنباکو جویدن، یک قطعه تنباکوی جویدنی، هرچیز جویدنی

معنی : نشخوار، جویدن، خاییدن، تفکر کردن معانی دیگر : خایش، خایستن، (معمولا با on و over) اندیشیدن، مداقه کردن، (با دقت) بررسی کردن، مورد ملاحظه قرار دادن، مورد بحث کامل قرار دادن، (خودمانی - معمولا با out) سرزنش کردن، (شدیدا) بازخواست کردن، (عامیانه) تنباکو جویدن، یک قطعه تنباکوی جویدنی، هرچیز جویدن

chew

chew out

chew over

<hr> 1- نشخوار کردن 2- تعمق کردن، بازاندیشی کردن، مداقه کردن

1- نشخوار کردن 2- تعمق کردن، بازاندیشی کردن، مداقه کردن

chew the cud

<hr> (خودمانی) گپ زدن، (دوستانه) صحبت کردن، اختلاط کردن

(خودمانی) گپ زدن، (دوستانه) صحبت کردن، اختلاط کردن

chew the fat

chew up

<hr> معنی : جویدنی <hr> معانی دیگر : جویدنی

معنی : جویدنی معانی دیگر : جویدنی

chewable

chewing

<hr> معنی : آدامس، سقز <hr> معانی دیگر : قندرون، یکجورقندران جویدنی

معنی : آدامس، سقز معانی دیگر : قندرون، یکجورقندران جویدنی

chewing gum

<hr> معنی : جویدنی <hr> معانی دیگر : آنچه که نیاز به جویدن زیاد دارد

معنی : جویدنی معانی دیگر : آنچه که نیاز به جویدن زیاد دارد

chewy

<hr> سرخپوست شایان (ساکن ایالت اوکلاهما در امریکا)، شهر شایان (مرکز ایالت وایومینگ در امریکا)

سرخپوست شایان (ساکن ایالت اوکلاهما در امریکا)، شهر شایان (مرکز ایالت وایومینگ در امریکا)

cheyenne

<hr> کای، کی (نام بیست و دومین حرف الفبای یونانی: x و x)

کای، کی (نام بیست و دومین حرف الفبای یونانی: x و x)

<hr> معنی : نوعی شراب قرمز <hr> معانی دیگر : شراب کیانتی (که قرمز و سک است و در ناحیه ی توسکانی در ایتالیا تولید می شود)

معنی : نوعی شراب قرمز معانی دیگر : شراب کیانتی (که قرمز و سک است و در ناحیه ی توسکانی در ایتالیا تولید می شود)

chianti

<hr> معنی : نقاشی سیاه قلم <hr> معانی دیگر : (نقاشی - پرداخت رنگ های تیره و روشن برای نشان دادن نور و اثرات آن و یا برای ایجاد عمق و بعد سوم) نور پردازی، سبک ترسیم و نقاشی که هدفش نشان دادن سایه روشن ها است، نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود

معنی : نقاشی سیاه قلم معانی دیگر : (نقاشی - پرداخت رنگ های تیره و روشن برای نشان دادن نور و اثرات آن و یا برای ایجاد عمق و بعد سوم) نور پردازی، سبک ترسیم و نقاشی که هدفش نشان دادن سایه روشن ها است، نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود

chiaroscuro

chiasm

<hr> (اعصاب) تقاطع اعصاب بینایی در هیپوتالاموس مغز، کیاسما، (زیست شناسی - در هنگام میوز) نقطه ی تلاقی دو کروموزوم (یا رنگین تن)، pl تش، تقاطع، ضربدر بصری، بافت شناسی امیزش از میان یا از پهنا مثلا درکروموسوم ها

(اعصاب) تقاطع اعصاب بینایی در هیپوتالاموس مغز، کیاسما، (زیست شناسی - در هنگام میوز) نقطه ی تلاقی دو کروموزوم (یا رنگین تن)، pl تش، تقاطع، ضربدر بصری، بافت شناسی امیزش از میان یا از پهنا مثلا درکروموسوم ها

chiasma

<hr> (معانی و بیان) وارونه سازی عبارت دوم (در جمله های دو بخشی)، به تهران رفت شوهرش

(معانی و بیان) وارونه سازی عبارت دوم (در جمله های دو بخشی)، به تهران رفت شوهرش

chiasmus

<hr> معنی : زیبا، شیک، باب روز <hr> معانی دیگر : (فرانسه) شیک

معنی : زیبا، شیک، باب روز معانی دیگر : (فرانسه) شیک

chic

<hr> شهر شیکاگو (ایالت ایلینوی - امریکا)

شهر شیکاگو (ایالت ایلینوی - امریکا)

chicago

<hr> معنی : سفسطه کردن <hr> معانی دیگر : گول زدن، ضد و نقیض گفتن، مغلطه کردن، دغلبازی کردن، زبان بازی کردن

معنی : سفسطه کردن معانی دیگر : گول زدن، ضد و نقیض گفتن، مغلطه کردن، دغلبازی کردن، زبان بازی کردن

chicane

<hr> معنی : ضد ونقیض گویی، حیله بازی <hr> معانی دیگر : زبان بازی، (با حرف) گول زدن، مغلطه (به ویژه در کارهای حقوق و قضایی)، گول، فند، ضد ونقی­ گویی، مغالطه

معنی : ضد ونقیض گویی، حیله بازی معانی دیگر : زبان بازی، (با حرف) گول زدن، مغلطه (به ویژه در کارهای حقوق و قضایی)، گول، فند، ضد ونقی­ گویی، مغالطه

chicanery

<hr> (امریکا) شهروند امریکایی مکزیکی تبار

(امریکا) شهروند امریکایی مکزیکی تبار

chicano

chicha

<hr> معنی : غری، باهنرمندی، ظریف، با ارزش <hr> معانی دیگر : باارزش، ظریف، باهنرمندی

معنی : غری، باهنرمندی، ظریف، با ارزش معانی دیگر : باارزش، ظریف، باهنرمندی

chichi

<hr> معنی : نوزاد، بچه، جوجه <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) جوجه، بچه ی پرنده، (امریکا- خودمانی) دختر، عزیزم

معنی : نوزاد، بچه، جوجه معانی دیگر : (جانور شناسی) جوجه، بچه ی پرنده، (امریکا- خودمانی) دختر، عزیزم

chick

<hr> (جانور شناسی) چرخ ریسک امریکایی (جنس parus)

(جانور شناسی) چرخ ریسک امریکایی (جنس parus)

chickadee

<hr> معنی : بچه، کمرو، ترسو، جوجه، مرغک، جوجه مرغ، مرد جوان <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ، خروس (gallus domesticus تیره ی phasianidae)، ماکیان، جوجه ی مرغ، جوجه خروس (اگر خیلی کوچک باشد chick می گویند)، کریشک، گوشت مرغ یا خروس (به ویژه اگر جوان باشد)، (خودمانی) آدم ترسو، بزدل، جوجه ی پرندگان، بچه ی پرندگان، جوان و بی تجربه، ناپخته، تازه کار، (خودمانی) پسر کونی، کوچک و لطیف، (ارتش ـ خودمانی) اصرار به اجرای مقررات جزئی و بی معنی، پایبند مقررات دست و پاگیر، ترسیدن، بزدلی از خود نشان دادن، جوجه مره، پرنده کوچک، ناازموده

معنی : بچه، کمرو، ترسو، جوجه، مرغک، جوجه مرغ، مرد جوان معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ، خروس (gallus domesticus تیره ی phasianidae)، ماکیان، جوجه ی مرغ، جوجه خروس (اگر خیلی کوچک باشد chick می گویند)، کریشک، گوشت مرغ یا خروس (به ویژه اگر جوان باشد)، (خودمانی) آدم ترسو، بزدل، جوجه ی پرندگان، بچه ی پرند

واژه های حرف "c" - جملات نمونه