جملات نمونه

<hr> ایرادگیری، خرده گیری، بهانه گیری، مته به خشخاش گذاری

ایرادگیری، خرده گیری، بهانه گیری، مته به خشخاش گذاری

nitpicking

<hr> معنی : نیترات، شوره، نیترات سدیم یا پتاسیم، نمک معدنی یا نمک الی جوهر شوره، به نیترات تبدیل کردن <hr> معانی دیگر : (شیمی)، نیترات (ملح اسید نیتریک دارای بنیان no3 )، نیترات پتاسیم یا نیترات سدیم (که کود شیمیایی هستند)

معنی : نیترات، شوره، نیترات سدیم یا پتاسیم، نمک معدنی یا نمک الی جوهر شوره، به نیترات تبدیل کردن معانی دیگر : (شیمی)، نیترات (ملح اسید نیتریک دارای بنیان no3 )، نیترات پتاسیم یا نیترات سدیم (که کود شیمیایی هستند)

nitrate

<hr> معنی : نیترات سدیم، شوره اشنان <hr> معانی دیگر : niter ش

معنی : نیترات سدیم، شوره اشنان معانی دیگر : niter ش

nitre

<hr> معنی : دارای نیتروژن با ظرفیت بالا <hr> معانی دیگر : (شیمی) وابسته به یا دارای نیتروژن، نیتروژنی، نیتریک

معنی : دارای نیتروژن با ظرفیت بالا معانی دیگر : (شیمی) وابسته به یا دارای نیتروژن، نیتروژنی، نیتریک

nitric

<hr> (شیمی) اکسید نیتریک (گاز بی رنگ به فرمول no)

(شیمی) اکسید نیتریک (گاز بی رنگ به فرمول no)

nitric oxide

<hr> (شیمی) نیترید (ترکیبی از نیتروژن با عنصری مانند boron)

(شیمی) نیترید (ترکیبی از نیتروژن با عنصری مانند boron)

nitride

<hr> شوره زنی، تیزاب زنی، تبدیل به شوره یا نمک شوره، ترکیب چیزی با نیتروژن

شوره زنی، تیزاب زنی، تبدیل به شوره یا نمک شوره، ترکیب چیزی با نیتروژن

nitrification

<hr> (شیمی) نیتریت (ملح اسید نیتریک که حاوی بنیان منفی no2 است)، نیتریت

(شیمی) نیتریت (ملح اسید نیتریک که حاوی بنیان منفی no2 است)، نیتریت

nitrite

<hr> معنی : نیتروژن، ازت <hr> معانی دیگر : (شیمی) ازت، نیتروژن (عنصر شیمیایی بی بو و بی مزه و بی رنگ که چهار پنجم اتمسفر را تشکیل میدهد- نشان: n، وزن اتمی: 14/0067، شماره ی اتمی: 7، چگالی: 1/2506g/lit، نقطه ی گداز: -209/9c، نقطه ی جوش: -195/8c)

معنی : نیتروژن، ازت معانی دیگر : (شیمی) ازت، نیتروژن (عنصر شیمیایی بی بو و بی مزه و بی رنگ که چهار پنجم اتمسفر را تشکیل میدهد- نشان: n، وزن اتمی: 14/0067، شماره ی اتمی: 7، چگالی: 1/2506g/lit، نقطه ی گداز: -209/9c، نقطه ی جوش: -195/8c)

nitrogen

<hr> چرخه ی نیتروژن (فرآیند طبیعی که طی آن نیتروژن هوا توسط گیاهان و جانداران مصرف و پس از مرگ دوباره عودت داده می شود)

چرخه ی نیتروژن (فرآیند طبیعی که طی آن نیتروژن هوا توسط گیاهان و جانداران مصرف و پس از مرگ دوباره عودت داده می شود)

nitrogen cycle

<hr> تثبیت نیتروژن، برجایی نیتروژن (تبدیل نیتروژن هوا به ترکیبات نیتروژنی توسط ترکیزه های موجود در ریشه ی برخی گیاهان و در خاک)

تثبیت نیتروژن، برجایی نیتروژن (تبدیل نیتروژن هوا به ترکیبات نیتروژنی توسط ترکیزه های موجود در ریشه ی برخی گیاهان و در خاک)

nitrogen fixation

<hr> (شیمی) نیتروژن دار، نیتروژن زا، نیتروژنی، نیتروژن دار، ازت دار، ازتی

(شیمی) نیتروژن دار، نیتروژن زا، نیتروژنی، نیتروژن دار، ازت دار، ازتی

nitrogenous

<hr> معنی : ترکیب روغنی سنگین بفرمول <hr> معانی دیگر : ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3 no2 o h5 c3 <hr> nitroglycerin(e) نیترو گلسیرین، آبگونه قابل انفجارکه از ترکیب گلسیرین با جوهرباشد

معنی : ترکیب روغنی سنگین بفرمول معانی دیگر : ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3 no2 o h5 c3 nitroglycerin(e) نیترو گلسیرین، آبگونه قابل انفجارکه از ترکیب گلسیرین با جوهرباشد

nitroglycerin

nitroglycerine

<hr> معنی : شوره دار، دارای شوره، دارای نیتروژن با طرفیت پایین <hr> معانی دیگر : (شیمی)، وابسته به یا دارای نیترniter

معنی : شوره دار، دارای شوره، دارای نیتروژن با طرفیت پایین معانی دیگر : (شیمی)، وابسته به یا دارای نیترniter

nitrous

<hr> (شیمی) اکسید نیتروس (گاز بی رنگ و ناآتشگیر به فرمول n2o)، گاز خنده آور، گازی است که در بیهوش سازی بکار میرود

(شیمی) اکسید نیتروس (گاز بی رنگ و ناآتشگیر به فرمول n2o)، گاز خنده آور، گازی است که در بیهوش سازی بکار میرود

nitrous oxide

<hr> دارای تخم حشره (به ویژه شپش)، رشک دار، رشک زده

دارای تخم حشره (به ویژه شپش)، رشک دار، رشک زده

nitty

<hr> بی عقل، ابله، احمق، نابخرد، خنگ، ادم پریشان حواس، ادم کله خشک و احمق

بی عقل، ابله، احمق، نابخرد، خنگ، ادم پریشان حواس، ادم کله خشک و احمق

nitwit

<hr> معنی : هیچ، هیچ کس، حوری دریایی، رای مخالف دادن، وتو کردن، اصلا، بهیچ وجه <hr> معانی دیگر : (افسانه ی ژرمنی) روح دریایی، شبح آب، (خودمانی) نه، نه خیر، (ندا) بس کن !، بس است !، ایست !، (خودمانی) هیچ، (خودمانی) مخالفت کردن، نفی کردن، پایان دادن، بس کردن، ابدا، به هیچ وجه، (ندا) مخالفم !، اجازه نمی دهم !، رد می کنم !، ردی، امتناع، خودداری، منع کردن

معنی : هیچ، هیچ کس، حوری دریایی، رای مخالف دادن، وتو کردن، اصلا، بهیچ وجه معانی دیگر : (افسانه ی ژرمنی) روح دریایی، شبح آب، (خودمانی) نه، نه خیر، (ندا) بس کن !، بس است !، ایست !، (خودمانی) هیچ، (خودمانی) مخالفت کردن، نفی کردن، پایان دادن، بس کردن، ابدا، به هیچ وجه، (ندا) مخالفم !، اجازه نمی دهم !، ر

<hr> (افسانه ی ژرمنی) پری دریایی، (مونث) شبح آب، (امریکا) پاکت پستی که آدرس ناخوانا یا ناتمام یا غلط دارد(و قابل رساندن نیست)

(افسانه ی ژرمنی) پری دریایی، (مونث) شبح آب، (امریکا) پاکت پستی که آدرس ناخوانا یا ناتمام یا غلط دارد(و قابل رساندن نیست)

nixie

<hr> ریچارد نیکسون (سی و هفتمین رئیس جمهور امریکا)

ریچارد نیکسون (سی و هفتمین رئیس جمهور امریکا)

nixon

<hr> معنی : پاسخ نه، ابدا، نه خیر، خیر <hr> معانی دیگر : مخفف:، شمال، شمالی، نه (پاسخ منفی - در برابر: آری یا بله yes)، هیچ (نشان منفی)، دیگر نه، به هیچ وجه، اصلا، رای منفی، نه گویی، جواب رد، (نمایش سنتی ژاپن) نو، (شیمی) نشان نوبلیم nobelium، adv : پاس&nbsp; نه، منفی، مخالف، پاسخ نه، منفی، مخالف، خیر، ابدا

معنی : پاسخ نه، ابدا، نه خیر، خیر معانی دیگر : مخفف:، شمال، شمالی، نه (پاسخ منفی - در برابر: آری یا بله yes)، هیچ (نشان منفی)، دیگر نه، به هیچ وجه، اصلا، رای منفی، نه گویی، جواب رد، (نمایش سنتی ژاپن) نو، (شیمی) نشان نوبلیم nobelium، adv : پاس نه، منفی، مخالف، پاسخ نه، منفی، مخالف، خیر، ابدا

no ball

no date

<hr> 1- بی شک، بی گمان 2- به احتمال زیاد، بی شک، بدون تردید

1- بی شک، بی گمان 2- به احتمال زیاد، بی شک، بدون تردید

no doubt

<hr> (عامیانه) بسیار، به حد زیاد

(عامیانه) بسیار، به حد زیاد

no end

no end of

<hr> نه کمتر از، کم نه، کم نبودند کسانی که

نه کمتر از، کم نه، کم نبودند کسانی که

no fewer than

<hr> موضوع جدی، چیزی که شوخی سرش نمی شود

موضوع جدی، چیزی که شوخی سرش نمی شود

no laughing matter

no longer

<hr> زمین بی صاحب، زمین بلاصاحب و غیر مسکون، باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی زمین بلاصاحب و غیر مسکون

زمین بی صاحب، زمین بلاصاحب و غیر مسکون، باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی زمین بلاصاحب و غیر مسکون

no man's land

<hr> مهم نیست، چیزی نیست، اهمیت ندارد

مهم نیست، چیزی نیست، اهمیت ندارد

no matter

no matter what

no more

no more than

<hr> اگر کسی بی سر و صدا با شد معلوم است خوب کار می کند

اگر کسی بی سر و صدا با شد معلوم است خوب کار می کند

no news is good news

<hr> (امریکا - خودمانی) اصلا نه،ابدا ابدا،نه نه

(امریکا - خودمانی) اصلا نه،ابدا ابدا،نه نه

no no

<hr> معنی : هیچ کس <hr> معانی دیگر : هیچ نفر

معنی : هیچ کس معانی دیگر : هیچ نفر

no one

no rose without a thorn

<hr> گفتن همان و انجام شدن همان، تا گفته شد انجام شد

گفتن همان و انجام شدن همان، تا گفته شد انجام شد

no sooner said than done

<hr> جای نگرانی نیست، آسان است، (امریکا - خودمانی) بی دردسر!، اصلا کاری ندارد!، فورا!، آسان است !

جای نگرانی نیست، آسان است، (امریکا - خودمانی) بی دردسر!، اصلا کاری ندارد!، فورا!، آسان است !

no sweat

no time to lose

<hr> پس بیخود نیست که، تعجبی ندارد (که)، عجب نیست، استبعاد ندارد

پس بیخود نیست که، تعجبی ندارد (که)، عجب نیست، استبعاد ندارد

واژه های حرف "n" - جملات نمونه