to you

to-do

<hr> معنی : وزغ، غوک <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) وزغ، مگل، هلوزک (به ویژه از تیره ی bufonidae)، وزه

معنی : وزغ، غوک معانی دیگر : (جانور شناسی) وزغ، مگل، هلوزک (به ویژه از تیره ی bufonidae)، وزه

toad

<hr> معنی : چاخان، متملق <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: toady، امروز

معنی : چاخان، متملق معانی دیگر : رجوع شود به: toady، امروز

toadeater

<hr> معنی : ماهی دهان گشاد دریایی <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) غوک ماهی (انواع ماهی های بی فلس و سرپهن از راسته ی batrachoidiformes - بومی کرانه های خاوری امریکای شمالی)

معنی : ماهی دهان گشاد دریایی معانی دیگر : (جانور شناسی) غوک ماهی (انواع ماهی های بی فلس و سرپهن از راسته ی batrachoidiformes - بومی کرانه های خاوری امریکای شمالی)

toadfish

<hr> معنی : گل کتانی، کتان وحشی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: butter-and-eggs

معنی : گل کتانی، کتان وحشی معانی دیگر : رجوع شود به: butter-and-eggs

toadflax

<hr> معنی : قارچ سمی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی)، قارچ چتری (از basidiomycetous ها)

معنی : قارچ سمی معانی دیگر : (گیاه شناسی)، قارچ چتری (از basidiomycetous ها)

toadstool

<hr> معنی : چاپلوس، متملق، کاسه لیس، مداهنه کردن <hr> معانی دیگر : چاپلوسی کردن، تملق گفتن، زبان بازی کردن، آدم چاپلوس، سالوس پیشه، سالوسگر، چرب زبان

معنی : چاپلوس، متملق، کاسه لیس، مداهنه کردن معانی دیگر : چاپلوسی کردن، تملق گفتن، زبان بازی کردن، آدم چاپلوس، سالوس پیشه، سالوسگر، چرب زبان

toady

<hr> معنی : چاپلوسی، مداهنه، تملق، کاسه لیسی <hr> معانی دیگر : چاپلوسی، تملق، مداهنه، کاسه لیسی

معنی : چاپلوسی، مداهنه، تملق، کاسه لیسی معانی دیگر : چاپلوسی، تملق، مداهنه، کاسه لیسی

toadyism

<hr> معنی : باده نوشی بسلامتی کسی، نان تست، نان برشته، سرخ شدن، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن <hr> معانی دیگر : (نان و غیره) برشته کردن، برشتن، تف دادن، داغ کردن، (کاملا) گرم کردن، برشته شدن، به سلامتی (کسی یا چیزی) نوشیدن، نوش کردن، جام گرفتن، (به افتخار کسی یا چیزی) باده نوشی، (با the و of) محبوب، مورد توجه همگان، شهره، برشته کردن نان، سر&nbsp;شدن

معنی : باده نوشی بسلامتی کسی، نان تست، نان برشته، سرخ شدن، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن معانی دیگر : (نان و غیره) برشته کردن، برشتن، تف دادن، داغ کردن، (کاملا) گرم کردن، برشته شدن، به سلامتی (کسی یا چیزی) نوشیدن، نوش کردن، جام گرفتن، (به افتخار کسی یا چیزی) باده نوشی، (با the و of) محبوب، مورد توج

toast

<hr> معنی : سرخ کننده، نان برشته کن، برشته کننده، نوشنده بسلامتی کسی <hr> معانی دیگر : (دستگاه برقی برای برشته کردن نان) توستر، برشتگر، برشته کن، (کسی که پیشنهاد نوشیدن به افتخار کسی یا چیزی را می کند) جام گیر، سر&nbsp; کننده

معنی : سرخ کننده، نان برشته کن، برشته کننده، نوشنده بسلامتی کسی معانی دیگر : (دستگاه برقی برای برشته کردن نان) توستر، برشتگر، برشته کن، (کسی که پیشنهاد نوشیدن به افتخار کسی یا چیزی را می کند) جام گیر، سر کننده

toaster

<hr> معنی : دخانیات، تنباکو، توتون <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) توتون، تنباکو (انواع گیاهان جنس nicotiana از خانواده ی nightshade به ویژه nicotiana tabacum که در سیگارسازی به کار می رود)، برگ تنباکو (برای جویدن یا قلیان و غیره)، انفیه، (عامیانه) سیگار، سیگار برگ

معنی : دخانیات، تنباکو، توتون معانی دیگر : (گیاه شناسی) توتون، تنباکو (انواع گیاهان جنس nicotiana از خانواده ی nightshade به ویژه nicotiana tabacum که در سیگارسازی به کار می رود)، برگ تنباکو (برای جویدن یا قلیان و غیره)، انفیه، (عامیانه) سیگار، سیگار برگ

tobacco

<hr> معنی : سورتمه دراز و باریک، با سورتمه رفتن <hr> معانی دیگر : (به سرعت) کم شدن، کاهش یافتن، افت کردن، سورتمه ی چند نفری، سورتمه ی دراز، با سورتمه حرکت کردن، سورتمه سواری کردن

معنی : سورتمه دراز و باریک، با سورتمه رفتن معانی دیگر : (به سرعت) کم شدن، کاهش یافتن، افت کردن، سورتمه ی چند نفری، سورتمه ی دراز، با سورتمه حرکت کردن، سورتمه سواری کردن

toboggan

<hr> معنی : کفل، لنبر <hr> معانی دیگر : لیوان آبجو (به شکل یک آدم چاق و کلاه به سر)، سرین، خیابان، جاده اصلی، راه زنی

معنی : کفل، لنبر معانی دیگر : لیوان آبجو (به شکل یک آدم چاق و کلاه به سر)، سرین، خیابان، جاده اصلی، راه زنی

toby

<hr> معنی : جهیزیه <hr> معانی دیگر : جیهزیه دادن، جهاز دادن

معنی : جهیزیه معانی دیگر : جیهزیه دادن، جهاز دادن

tocher

<hr> معنی : علم مامایی، مبحث زایمان ومامایی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: obstetrics، tokology : علم مامایی، مبحک زایمان ومامایی

معنی : علم مامایی، مبحث زایمان ومامایی معانی دیگر : رجوع شود به: obstetrics، tokology : علم مامایی، مبحک زایمان ومامایی

tocology

<hr> معنی : اژیر، سوت یا زنگ خطر <hr> معانی دیگر : زنگ خطر، زنگ اخطار، آژیر

معنی : اژیر، سوت یا زنگ خطر معانی دیگر : زنگ خطر، زنگ اخطار، آژیر

tocsin

<hr> معنی : شاخ و برگ، سحلب، واحد قدیمی وزن <hr> معانی دیگر : (سابقا - انگلیس - معیار سنجش وزن پشم برابر با حدود 28 پوند) تاد، (اسکاتلند) روباه، بوته، شا&nbsp; وبرگ

معنی : شاخ و برگ، سحلب، واحد قدیمی وزن معانی دیگر : (سابقا - انگلیس - معیار سنجش وزن پشم برابر با حدود 28 پوند) تاد، (اسکاتلند) روباه، بوته، شا وبرگ

<hr> معنی : امروز <hr> معانی دیگر : امروزه، این روزها، در این دوره و زمانه، فعلا، دوره، زمانه (nowadays هم می گویند) (to-day هم می نویسند)

معنی : امروز معانی دیگر : امروزه، این روزها، در این دوره و زمانه، فعلا، دوره، زمانه (nowadays هم می گویند) (to-day هم می نویسند)

today

<hr> معنی : کودک تازه براه افتاده، تاتی، تاتی کردن <hr> معانی دیگر : (مثلا کودکان نوپا) گام های کوتاه و متزلزل برداشتن، گام های کوتاه و متزلزل، گام بلخشیده

معنی : کودک تازه براه افتاده، تاتی، تاتی کردن معانی دیگر : (مثلا کودکان نوپا) گام های کوتاه و متزلزل برداشتن، گام های کوتاه و متزلزل، گام بلخشیده

toddle

<hr> معنی : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا <hr> معانی دیگر : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا

معنی : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا معانی دیگر : کودک تازه براه افتاده، کودک نو پا

toddler

<hr> معنی : پنجه، جای پا، انگشت پای مهره داران، با انگشت پا زدن یا راه رفتن <hr> معانی دیگر : انگشت پا (انگشت دست: finger)، با پنجه ی پا زدن یا راندن، تیپا زدن، با تک پا زدن، با نوک پا راه رفتن، پاورچین رفتن، روی سرپنجه ایستادن، (با انگشت پا یا سرپنجه) تماس حاصل کردن (با چیزی)، (نوک انگشتان پا را) کنار چیزی قرار دادن، (نجاری - میخ را) کج کوبیدن، یک وری کوبیدن، (سر میخ را) خم کردن (toenail هم می گویند)، (جوراب و کفش) پنجه، (جانور) بخش پیشین سم، پیش سم، چنگال، (معماری - مکانیک) انگشتی، پنجه ی سد، پنجه ی ساختمان، دسته ی بادامک، دسته ی ضامن، یاتاقانگرد، محور یاتاقان، هرچیز همانند انگشت یا پنجه ی پا، (کفش و جوراب) پنجه دار کردن، پنجه زدن به

معنی : پنجه، جای پا، انگشت پای مهره داران، با انگشت پا زدن یا راه رفتن معانی دیگر : انگشت پا (انگشت دست: finger)، با پنجه ی پا زدن یا راندن، تیپا زدن، با تک پا زدن، با نوک پا راه رفتن، پاورچین رفتن، روی سرپنجه ایستادن، (با انگشت پا یا سرپنجه) تماس حاصل کردن (با چیزی)، (نوک انگشتان پا را) کنار چیزی ق

<hr> معنی : جای پا، محل استقرار پنجه پا، نفوذ کم <hr> معانی دیگر : (وسیله ی چیره شدن بر مشکلات یا انجام کار و غیره) فرصت، رخصت، سرنج، مجال، (کوهنوردی و غیره) جای گذاشتن پنجه ی پا، جاپا، جاپنجه، تیپاگاه، مزیت، برتری، در کوهنوردی محل استقرار پنجه پا

معنی : جای پا، محل استقرار پنجه پا، نفوذ کم معانی دیگر : (وسیله ی چیره شدن بر مشکلات یا انجام کار و غیره) فرصت، رخصت، سرنج، مجال، (کوهنوردی و غیره) جای گذاشتن پنجه ی پا، جاپا، جاپنجه، تیپاگاه، مزیت، برتری، در کوهنوردی محل استقرار پنجه پا

toehold

<hr> معنی : بدون پنجه <hr> معانی دیگر : (کفش و غیره) بی پنجه، دارای پنجه ی باز (مانند برخی کفش های تابستانی)، فاقد انگشت پا، بی انگشت، بی چنگال

معنی : بدون پنجه معانی دیگر : (کفش و غیره) بی پنجه، دارای پنجه ی باز (مانند برخی کفش های تابستانی)، فاقد انگشت پا، بی انگشت، بی چنگال

toeless

<hr> معنی : ناخن انگشت پا <hr> معانی دیگر : ناخن پا، (نجاری - میخ را) یک وری کوبیدن، اریب کردن، کج کوبیدن (رجوع شود به: toe)

معنی : ناخن انگشت پا معانی دیگر : ناخن پا، (نجاری - میخ را) یک وری کوبیدن، اریب کردن، کج کوبیدن (رجوع شود به: toe)

toenail

<hr> معنی : شخص اقا منش و خوش لباس <hr> معانی دیگر : (انگلیس - قدیمی) شیک و پولدار

معنی : شخص اقا منش و خوش لباس معانی دیگر : (انگلیس - قدیمی) شیک و پولدار

toff

<hr> معنی : تافی، اب نبات شامل شکر زرد و شیره <hr> معانی دیگر : تافی، اب نبات شامل شکر زرد وشیره

معنی : تافی، اب نبات شامل شکر زرد و شیره معانی دیگر : تافی، اب نبات شامل شکر زرد وشیره

toffee

toffy

<hr> معنی : بلندی، پشته، خانه رعیتی، تپه کوچک، عرصه خانه ومتعلقات ان <hr> معانی دیگر : (انگلیس)، (در اصل) زمین خانه، محوطه ی ساختمانی، عرصه ی خانه، خانه و مزارع اطراف آن

معنی : بلندی، پشته، خانه رعیتی، تپه کوچک، عرصه خانه ومتعلقات ان معانی دیگر : (انگلیس)، (در اصل) زمین خانه، محوطه ی ساختمانی، عرصه ی خانه، خانه و مزارع اطراف آن

toft

<hr> معنی : جامه، لباس پوشیدن، جامه پوشاندن <hr> معانی دیگر : (عامیانه - جمع) جامه، لباس، (عامیانه - معمولا با: up یا out) لباس پوشیدن، (قدیمی - خودمانی) کت

معنی : جامه، لباس پوشیدن، جامه پوشاندن معانی دیگر : (عامیانه - جمع) جامه، لباس، (عامیانه - معمولا با: up یا out) لباس پوشیدن، (قدیمی - خودمانی) کت

<hr> معنی : رداء، جبه، ردای بی استین، لباس رسمی قضات <hr> معانی دیگر : (روم باستان) ردای بی آستین، توگا، ردا

معنی : رداء، جبه، ردای بی استین، لباس رسمی قضات معانی دیگر : (روم باستان) ردای بی آستین، توگا، ردا

toga

<hr> معنی : با هم، بایکدیگر، یکجا، با همدیگر، بطور دسته جمعی، بضمیمه <hr> معانی دیگر : دور هم، به هم، درهم، رویه هم، جمعا، متفقا، همزمان، یکباره، آزگار، متوالی، (پس از: add یا join و غیره) برای تاکید به کار می رود، بی وقفه، پشت سرهم، به دنبال هم، باضافه

معنی : با هم، بایکدیگر، یکجا، با همدیگر، بطور دسته جمعی، بضمیمه معانی دیگر : دور هم، به هم، درهم، رویه هم، جمعا، متفقا، همزمان، یکباره، آزگار، متوالی، (پس از: add یا join و غیره) برای تاکید به کار می رود، بی وقفه، پشت سرهم، به دنبال هم، باضافه

together

<hr> معنی : با، باضافه <hr> معانی دیگر : 1- به همراه، همراه با، با هم، به اتفاق، 2- علاوه بر، بضمیمه

معنی : با، باضافه معانی دیگر : 1- به همراه، همراه با، با هم، به اتفاق، 2- علاوه بر، بضمیمه

together with

<hr> معنی : باهمی <hr> معانی دیگر : همبستگی، اتحاد، اتفاق، صمیمیت، دوستی، نزدیکی، همزیستی، همبودی، همدمی

معنی : باهمی معانی دیگر : همبستگی، اتحاد، اتفاق، صمیمیت، دوستی، نزدیکی، همزیستی، همبودی، همدمی

togetherness

<hr> معنی : جامه، رخت، ملبوس، یراق و دهانه اسب، لباس فروشی <hr> معانی دیگر : درجمع لباس فروشی

معنی : جامه، رخت، ملبوس، یراق و دهانه اسب، لباس فروشی معانی دیگر : درجمع لباس فروشی

toggery

<hr> معنی : میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر <hr> معانی دیگر : (پیچ و مهره و غیره - مکانیک) لولای مفصلی، مفصل زانویی، ضامن پیچ، پیچ زنجیر، پیچ طنابگیر، رجوع شود به toggle joint، چوب لای طناب (که برای سفت کردن طناب آن را می چرخانند)، دکمه هسته خرمایی، می&nbsp; یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر، میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان

معنی : میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر معانی دیگر : (پیچ و مهره و غیره - مکانیک) لولای مفصلی، مفصل زانویی، ضامن پیچ، پیچ زنجیر، پیچ طنابگیر، رجوع شود به toggle joint، چوب لای طناب (که برای سفت کردن طناب آن را می چرخانند)، دکمه هسته خرمایی، می یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر، میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پی

toggle

<hr> معنی : جامه، ملبوس <hr> معانی دیگر : ملبوس، جامه

معنی : جامه، ملبوس معانی دیگر : ملبوس، جامه

togs

<hr> معنی : مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن <hr> معانی دیگر : رنجبری کردن، (سخت) کار کردن، جان کندن، مروسیدن، (با سختی) پیشرفتن، حرکت کردن، بالا رفتن، جان کنی، خون دل، کار طاقت فرسا، ممارست، (قدیمی)، تور (برای به دام اندازی)، ستیز، پیکار، مجادله، بحک وجدل

معنی : مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن معانی دیگر : رنجبری کردن، (سخت) کار کردن، جان کندن، مروسیدن، (با سختی) پیشرفتن، حرکت کردن، بالا رفتن، جان کنی، خون دل، کار طاقت فرسا، ممارست، (قدیمی)، تور (برای به دام اندازی)، ستیز، پیکار، مجادله، بحک وجدل

toil

<hr> معنی : کرباس، خمار، پارچه کتان نازک <hr> معانی دیگر : پارچه ی نازک، پارچه ی فرانما، توال

معنی : کرباس، خمار، پارچه کتان نازک معانی دیگر : پارچه ی نازک، پارچه ی فرانما، توال

toile

<hr> معنی : زحمتکش، رنجبر <hr> معانی دیگر : زحمتکش، رنجبر

معنی : زحمتکش، رنجبر معانی دیگر : زحمتکش، رنجبر

toiler

<hr> معنی : ارایش، ضروری، مستراح، میز ارایش، بزک، توالت <hr> معانی دیگر : آرایش (به ویژه آرایش مو)، جایی، مبال، شستشو و ضدعفونی سازی زخم و غیره، زخم بندی، پانسمان، زخم تیمار، برای مستراح، (مهجور) میز توالت (امروزه: dressing table)، وابسته به بزک، آرایشی

معنی : ارایش، ضروری، مستراح، میز ارایش، بزک، توالت معانی دیگر : آرایش (به ویژه آرایش مو)، جایی، مبال، شستشو و ضدعفونی سازی زخم و غیره، زخم بندی، پانسمان، زخم تیمار، برای مستراح، (مهجور) میز توالت (امروزه: dressing table)، وابسته به بزک، آرایشی

toilet

<hr> (آمیزه ی الکل و مواد معطر که به آب وان حمام یا بدن می زنند) عطر حمام، ادکلن

(آمیزه ی الکل و مواد معطر که به آب وان حمام یا بدن می زنند) عطر حمام، ادکلن

toilet water

<hr> معنی : ارایش، بزک، لوازم توالت، اسباب توالت <hr> معانی دیگر : اسباب حمام و توالت (مانند صابون و شامپو و ادکلن)، لوازم ارایش

معنی : ارایش، بزک، لوازم توالت، اسباب توالت معانی دیگر : اسباب حمام و توالت (مانند صابون و شامپو و ادکلن)، لوازم ارایش

toiletry

<hr> معنی : ارایش، مستراح، میز ارایش، بزک، توالت <hr> معانی دیگر : آرایش

معنی : ارایش، مستراح، میز ارایش، بزک، توالت معانی دیگر : آرایش

toilette

<hr> معنی : زحمت کش <hr> معانی دیگر : پرمشقت، پرزحمت، شاق، صعب، ساعی

معنی : زحمت کش معانی دیگر : پرمشقت، پرزحمت، شاق، صعب، ساعی

toilful

<hr> معنی : پر زحمت <hr> معانی دیگر : مستلزم تلاش و جان کنی، شاق، پر صعوبت

معنی : پر زحمت معانی دیگر : مستلزم تلاش و جان کنی، شاق، پر صعوبت

toilsome

<hr> معنی : شراب شیرین مجارستان، انگور سفید یا ارغوانی بیضی <hr> معانی دیگر : انگور توکی (که در مجارستان به عمل می آید)

معنی : شراب شیرین مجارستان، انگور سفید یا ارغوانی بیضی معانی دیگر : انگور توکی (که در مجارستان به عمل می آید)

tokay

<hr> معنی : نشانی، نشان، نشانه، ژتون، رمز، یادبود، علامت، اجازه ورود، یادگار، یادگاری، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، بلیط ورود <hr> معانی دیگر : هدیه، پیشکش، نمونه، مسطوره، پته، پشیزه، جزئی، ظاهری، ویژگی، نشان چیزی بودن، حاکی بودن (رجوع شود به: betoken)، معجزه

معنی : نشانی، نشان، نشانه، ژتون، رمز، یادبود، علامت، اجازه ورود، یادگار، یادگاری، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، بلیط ورود معانی دیگر : هدیه، پیشکش، نمونه، مسطوره، پته، پشیزه، جزئی، ظاهری، ویژگی، نشان چیزی بودن، حاکی بودن (رجوع شود به: betoken)، معجزه

واژه های حرف "t" - مترادف و متضاد