جملات نمونه

greenberg

greener

<hr> معنی : سبزه، گلخانه، سبزی، گیاهان سبز <hr> معانی دیگر : گل و گیاه، شاخ و برگ

معنی : سبزه، گلخانه، سبزی، گیاهان سبز معانی دیگر : گل و گیاه، شاخ و برگ

greenery

<hr> معنی : گوجه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) آلوی گرین گیج (که درشت بوده و پوست و گوشت سبز مایل به طلایی دارد)

معنی : گوجه معانی دیگر : (گیاه شناسی) آلوی گرین گیج (که درشت بوده و پوست و گوشت سبز مایل به طلایی دارد)

greengage

<hr> معنی : میوه فروش، سبزی فروش <hr> معانی دیگر : (انگلیس) سبزی فروش، فروشنده ی میوه و سبزی

معنی : میوه فروش، سبزی فروش معانی دیگر : (انگلیس) سبزی فروش، فروشنده ی میوه و سبزی

greengrocer

<hr> معنی : مبتدی، نوچه، ادم خام یا ناشی، ادم تازه کار <hr> معانی دیگر : تازه کار، بی تجربه، خام دست، (نادر) مهاجر تازه وارد

معنی : مبتدی، نوچه، ادم خام یا ناشی، ادم تازه کار معانی دیگر : تازه کار، بی تجربه، خام دست، (نادر) مهاجر تازه وارد

greenhorn

<hr> معنی : گلخانه، گرمخانه <hr> معانی دیگر : وابسته به اثر گلخانه ای، باعث اثر گرمخانه ای، گلخانه ای

معنی : گلخانه، گرمخانه معانی دیگر : وابسته به اثر گلخانه ای، باعث اثر گرمخانه ای، گلخانه ای

greenhouse

<hr> اثر گلخانه ای، اثر گرمخانه ای (که عبارت است از گرم شدن کره ی زمین در اثر زیادی دی اکسید کربن و بخار آب و غیره در هوا که باعث می شود حرارت خورشید روی زمین گیر بیافتد و حالتی مثل درون گلخانه به وجود بیاید)

اثر گلخانه ای، اثر گرمخانه ای (که عبارت است از گرم شدن کره ی زمین در اثر زیادی دی اکسید کربن و بخار آب و غیره در هوا که باعث می شود حرارت خورشید روی زمین گیر بیافتد و حالتی مثل درون گلخانه به وجود بیاید)

greenhouse effect

greenhouse gas

<hr> معنی : سیب سبز <hr> معانی دیگر : انواع سیب های سبز، با تجربگی، رسیدن از بی تجربگی به پختگی، (در امور سیاسی و اجتماعی) بصیرت پیدا کردن

معنی : سیب سبز معانی دیگر : انواع سیب های سبز، با تجربگی، رسیدن از بی تجربگی به پختگی، (در امور سیاسی و اجتماعی) بصیرت پیدا کردن

greening

<hr> معنی : متمایل به سبز <hr> معانی دیگر : متمایل به سبز

معنی : متمایل به سبز معانی دیگر : متمایل به سبز

greenish

<hr> گرینلند (بزرگترین جزیره ی جهان که بخش خود مختاری از کشور دانمارک است)

گرینلند (بزرگترین جزیره ی جهان که بخش خود مختاری از کشور دانمارک است)

greenland

<hr> ازروی خامی، ازروی بی تجربگی، تازه

ازروی خامی، ازروی بی تجربگی، تازه

greenly

<hr> (آمریکا-عامیانه) خرید مقدار زیادی از سهام یک شرکت به این امید که مدیران (چون می ترسند خریدار ممکن است کنترل شرکت را به دست آورد) سهام را به قیمت بالاتر بازخرید کنند

(آمریکا-عامیانه) خرید مقدار زیادی از سهام یک شرکت به این امید که مدیران (چون می ترسند خریدار ممکن است کنترل شرکت را به دست آورد) سهام را به قیمت بالاتر بازخرید کنند

greenmail

greenness

greenpeace

<hr> معنی : شایعات رایج بین هنرپیشگان <hr> معانی دیگر : (در برخی از سالن های موسیقی و تماشاخانه ها) اتاق انتظار و استراحت هنرپیشگان (معمولا در پشت صحنه)، اتاق پشت صحنه، در تماشاخانه اطاق انتظار یا خلوتگاه بازیگران، (درتماشاخانه )انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران

معنی : شایعات رایج بین هنرپیشگان معانی دیگر : (در برخی از سالن های موسیقی و تماشاخانه ها) اتاق انتظار و استراحت هنرپیشگان (معمولا در پشت صحنه)، اتاق پشت صحنه، در تماشاخانه اطاق انتظار یا خلوتگاه بازیگران، (درتماشاخانه )انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران

greenroom

<hr> معنی : سبزی <hr> معانی دیگر : سبزی جات

معنی : سبزی معانی دیگر : سبزی جات

greens

<hr> معنی : چمن <hr> معانی دیگر : سبزه زار، مرغزار

معنی : چمن معانی دیگر : سبزه زار، مرغزار

greensward

<hr> شهرک گرینویچ (گرینیچ) در کنار شهر لندن (که بر نصف النهار نخست قرار دارد)

شهرک گرینویچ (گرینیچ) در کنار شهر لندن (که بر نصف النهار نخست قرار دارد)

greenwich

greenwich mean time

<hr> محله ی گرینویچ (در غرب جزیره ی مانهاتان در شهر نیویورک - آمریکا)

محله ی گرینویچ (در غرب جزیره ی مانهاتان در شهر نیویورک - آمریکا)

greenwich village

<hr> معنی : جنگل، درخت راج کوهستانی <hr> معانی دیگر : جنگل سرسبز

معنی : جنگل، درخت راج کوهستانی معانی دیگر : جنگل سرسبز

greenwood

<hr> مایل بسبز، بسبزى زننده، سبزفام

مایل بسبز، بسبزى زننده، سبزفام

greeny

<hr> معنی : تبریک گفتن، سلام دادن، درود گفتن <hr> معانی دیگر : سلام کردن، سلام و تعارف به جا آوردن، ملاقات کردن، پیشواز رفتن، خوش آمد گفتن، احوال پرسی کردن، ادای احترام کردن، (اسکاتلند) گریستن، مویه کردن، برخورد، تلافی، weep گریه، داد، فریاد، تاسف، تاثر

معنی : تبریک گفتن، سلام دادن، درود گفتن معانی دیگر : سلام کردن، سلام و تعارف به جا آوردن، ملاقات کردن، پیشواز رفتن، خوش آمد گفتن، احوال پرسی کردن، ادای احترام کردن، (اسکاتلند) گریستن، مویه کردن، برخورد، تلافی، weep گریه، داد، فریاد، تاسف، تاثر

greet

greeter

<hr> معنی : برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده <hr> معانی دیگر : سلام و تعارف، خوش آمدگویی، پیشواز، (اغلب جمع) سلام رسانی، احترامات، احترام کننده، در جمع تبریکات

معنی : برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده معانی دیگر : سلام و تعارف، خوش آمدگویی، پیشواز، (اغلب جمع) سلام رسانی، احترامات، احترام کننده، در جمع تبریکات

greeting

greeting card

greetings

<hr> معنی : خوشه خوشه، گروهی، اجتماعی دسته ای، گروده دوست، جمعیت دوست، گروه جو، گلهای <hr> معانی دیگر : (در مورد انسان ها و حیوانات) اجتماعی، گله زی، گروه زی، هم گرای، گروه گرای، معاشرتی، اهل رفت و آمد، مردم آمیز، وابسته به گله یا دسته یا گروه یا جمعیت

معنی : خوشه خوشه، گروهی، اجتماعی دسته ای، گروده دوست، جمعیت دوست، گروه جو، گلهای معانی دیگر : (در مورد انسان ها و حیوانات) اجتماعی، گله زی، گروه زی، هم گرای، گروه گرای، معاشرتی، اهل رفت و آمد، مردم آمیز، وابسته به گله یا دسته یا گروه یا جمعیت

gregarious

<hr> گروه دوستی، جمعیت دوستی، حالت اجتماعی

گروه دوستی، جمعیت دوستی، حالت اجتماعی

gregariousness

gregor mendel

<hr> معنی : تقویم یا گاهنامه گریگوری، تقویم مسیحی <hr> معانی دیگر : گاهنامه ی گریگوری (که در سال 1582 توسط پاپ گریگوری سیزدهم ارائه شد و امروزه تقویم اغلب کشورهای جهان است)

معنی : تقویم یا گاهنامه گریگوری، تقویم مسیحی معانی دیگر : گاهنامه ی گریگوری (که در سال 1582 توسط پاپ گریگوری سیزدهم ارائه شد و امروزه تقویم اغلب کشورهای جهان است)

gregorian calendar

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: greg و gregg است)، گریگوری اول (معروف به کبیر) پاپ کلیسای کاتولیک (540-604)، پاپ گریگوری هفتم (1073-85)، پاپ گریگوری سیزدهم (بانی گاهنامه ی مسیحی که به نام او معروف است: 1502-85)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: greg و gregg است)، گریگوری اول (معروف به کبیر) پاپ کلیسای کاتولیک (540-604)، پاپ گریگوری هفتم (1073-85)، پاپ گریگوری سیزدهم (بانی گاهنامه ی مسیحی که به نام او معروف است: 1502-85)

gregory

<hr> معنی : موجود وهمی <hr> معانی دیگر : گرملین (موجود جن مانند خیالی و کوچکی که به شوخی گفته می شود باعث خراب شدن هواپیماها و به هم خوردن کارهاست)، موجود وهمی مثل جن و پری

معنی : موجود وهمی معانی دیگر : گرملین (موجود جن مانند خیالی و کوچکی که به شوخی گفته می شود باعث خراب شدن هواپیماها و به هم خوردن کارهاست)، موجود وهمی مثل جن و پری

gremlin

<hr> جزیره ی گرنادا (که سابقا مستعمره ی انگلیس بود و در سال 1972 مستقل شد - در دریای کارائیب)

جزیره ی گرنادا (که سابقا مستعمره ی انگلیس بود و در سال 1972 مستقل شد - در دریای کارائیب)

grenada

<hr> معنی : نارنجک <hr> معانی دیگر : نارنجک

معنی : نارنجک معانی دیگر : نارنجک

grenade

<hr> (در اصل) سرباز پیاده ی مامور حمل و پرتاب نارنجک، نارنجک انداز، (ارتش انگلیس) سرباز گارد گرنادیر (حراست کاخ های سلطنتی رابه عهده دارند)

(در اصل) سرباز پیاده ی مامور حمل و پرتاب نارنجک، نارنجک انداز، (ارتش انگلیس) سرباز گارد گرنادیر (حراست کاخ های سلطنتی رابه عهده دارند)

grenadier

<hr> معنی : میخک صد پر، گل میخک، شربت انار، مرغ دلمه کرده <hr> معانی دیگر : شیره ی انار، رب انار، پارچه ی گرنادین (پارچه ی نازک و شل بافت از پشم یا پنبه یا ابریشم یا الیاف مصنوعی)، مره دلمه کرده

معنی : میخک صد پر، گل میخک، شربت انار، مرغ دلمه کرده معانی دیگر : شیره ی انار، رب انار، پارچه ی گرنادین (پارچه ی نازک و شل بافت از پشم یا پنبه یا ابریشم یا الیاف مصنوعی)، مره دلمه کرده

grenadine

greta garbo

grew

<hr> معنی : سفید مایل بخاکستری <hr> معانی دیگر : املای انگلیسی واژه: gray، چارلز گرای (نخست وزیر انگلیس: 1764-1845)، لیدی جین گرای (که 9 روز ملکه ی انگلیس بود: 1537-54)، gray خاکستری

معنی : سفید مایل بخاکستری معانی دیگر : املای انگلیسی واژه: gray، چارلز گرای (نخست وزیر انگلیس: 1764-1845)، لیدی جین گرای (که 9 روز ملکه ی انگلیس بود: 1537-54)، gray خاکستری

grey

grey area

<hr> بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی م&nbsp; ومغزتیره ازان درست شده است

بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی م ومغزتیره ازان درست شده است

grey matter

<hr> معنی : تازی، تازی بویی، سگ بازی <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) سگ تازی (که امروزه بیشتر برای مسابقات سگ دوانی پرورش داده می شود)، سگ تازی، تازی، سگ بازی

معنی : تازی، تازی بویی، سگ بازی معانی دیگر : (جانور شناسی) سگ تازی (که امروزه بیشتر برای مسابقات سگ دوانی پرورش داده می شود)، سگ تازی، تازی، سگ بازی

greyhound

greyish

<hr> خاکستری بودن، رنگ خاکستری، کبودی

خاکستری بودن، رنگ خاکستری، کبودی

greyness

<hr> معنی : توری، دریچه سوراخ سوراخ، سیخ شبکه ای، کباب کردن <hr> معانی دیگر : (خودمانی) وابسته به فوتبال آمریکایی، مشبک، (در اصل) چهار چوبی که داخل آن میله های چوبی یا فلزی و غیره موازی به هم قرار گرفته باشند، هر چیزی به این شکل (مثلا چهار پایه ی چدنی اجاق و شومینه)، گرید، شبکه ی شطرنجی (که از دو دسته خط موازی و عمود بر یکدیگر درست شده و برای تعیین مکان یا تاکید بر روی نقشه یا طرح یا کروکی قرار داده می شود)، (نقشه و کروکی و غیره) خطوط شطرنجی، (در مسابقات اتومبیل رانی) ترتیب شروع، حق تقدم ماشین ها، (برق) شبکه ی برق، شبکه ی فرمان، (باتری) پلاک، صفحه، (لامپ الکترونی) الکترودی که برای کنترل عبور الکترون ها و یون ها دارای یک (یا چند) سوراخ است، (اتومبیل) باربند، سی&nbsp; شبکه ای، رشته های درهم و برهم راه اهن ومانند ان، دریچه سورا&nbsp; سورا، سی&nbsp; دار کردن، بارشته ها و میله های درهم و بر هم مجهز کردن

معنی : توری، دریچه سوراخ سوراخ، سیخ شبکه ای، کباب کردن معانی دیگر : (خودمانی) وابسته به فوتبال آمریکایی، مشبک، (در اصل) چهار چوبی که داخل آن میله های چوبی یا فلزی و غیره موازی به هم قرار گرفته باشند، هر چیزی به این شکل (مثلا چهار پایه ی چدنی اجاق و شومینه)، گرید، شبکه ی شطرنجی (که از دو دسته خط مواز

واژه های حرف "g" - جملات نمونه