جملات نمونه

<hr> معنی : ژژونوم، تهی روده، معا صائم <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) تهی روده، روده ی تهی (رجوع شود به: intestine)، معاء صائم

معنی : ژژونوم، تهی روده، معا صائم معانی دیگر : (کالبد شناسی) تهی روده، روده ی تهی (رجوع شود به: intestine)، معاء صائم

jejunum

jekyll and hyde

<hr> معنی : لرزانک، بستن، دلمه شدن، ماسیدن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) شکل دادن به، شکل گرفتن (gel هم می نویسند)، ژله شدن، به صورت ژله در آمدن یا درآوردن، به صورت لرزانک در آمدن، (محلی) رجوع شود به: jelly، منجمد کردن، سفت کردن

معنی : لرزانک، بستن، دلمه شدن، ماسیدن معانی دیگر : (عامیانه) شکل دادن به، شکل گرفتن (gel هم می نویسند)، ژله شدن، به صورت ژله در آمدن یا درآوردن، به صورت لرزانک در آمدن، (محلی) رجوع شود به: jelly، منجمد کردن، سفت کردن

jell

<hr> (نام بازرگانی) ژله، لرزانک (خوراکی)، نام تجارتی ژله، مسقطی

(نام بازرگانی) ژله، لرزانک (خوراکی)، نام تجارتی ژله، مسقطی

jello

<hr> معنی : دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن <hr> معانی دیگر : ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله شدن، مربا

معنی : دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن معانی دیگر : ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله شدن، مربا

jelly

<hr> (نوعی آب نبات که درون آن ژله است) جلی بین، نوعی اب نبات پاستیل، ادم حساس و بی اراده و سست عنصر

(نوعی آب نبات که درون آن ژله است) جلی بین، نوعی اب نبات پاستیل، ادم حساس و بی اراده و سست عنصر

jelly bean

<hr> (جانور شناسی) چتر دریایی، مدوز (رده ی scyphozoa از cnidarian ها که بدنشان از ماده ی ژله مانندی درست شده و در آب شناور است)، کاواکان یا توتیاء البحر اقیانوس که بیشتردرسواحل نیو انگلند زندگی میکند، ستاره دریایی، مدوسا، نجم البحر، ستاره دریایی، ربه البحر

(جانور شناسی) چتر دریایی، مدوز (رده ی scyphozoa از cnidarian ها که بدنشان از ماده ی ژله مانندی درست شده و در آب شناور است)، کاواکان یا توتیاء البحر اقیانوس که بیشتردرسواحل نیو انگلند زندگی میکند، ستاره دریایی، مدوسا، نجم البحر، ستاره دریایی، ربه البحر

jellyfish

<hr> معنی : دیلم مخصوص دزدان <hr> معانی دیگر : (انگلیس)، رجوع شود به: jimmy

معنی : دیلم مخصوص دزدان معانی دیگر : (انگلیس)، رجوع شود به: jimmy

jemmy

jenner

<hr> معنی : جراثقال لوکوموتیو، جراثقال دوار <hr> معانی دیگر : جنس ماده ی برخی پرندگان، ماچه الاغ، خر ماده، رجوع شود به: spinning jenny، اسم خاص مونث

معنی : جراثقال لوکوموتیو، جراثقال دوار معانی دیگر : جنس ماده ی برخی پرندگان، ماچه الاغ، خر ماده، رجوع شود به: spinning jenny، اسم خاص مونث

jenny

jeopardise

<hr> معنی : بخطر انداختن <hr> معانی دیگر : به خطر انداختن، به مخاطره انداختن، jeopard بخطر انداختن

معنی : بخطر انداختن معانی دیگر : به خطر انداختن، به مخاطره انداختن، jeopard بخطر انداختن

jeopardize

jeopardized

<hr> معنی : مخاطره، خطر، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی <hr> معانی دیگر : سیج، ورطه

معنی : مخاطره، خطر، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی معانی دیگر : سیج، ورطه

jeopardy

<hr> معنی : یربوع، موش دو پا <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - جانور شناسی) موش دو پا (تیره ی dipodidae - جوندگان کوچک و شبگرد و جهنده که پاهای آنها خیلی از دستانشان بلندتر است)، جربوع

معنی : یربوع، موش دو پا معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - جانور شناسی) موش دو پا (تیره ی dipodidae - جوندگان کوچک و شبگرد و جهنده که پاهای آنها خیلی از دستانشان بلندتر است)، جربوع

jerboa

<hr> معنی : نوحه سرایی، مرثیه، سوگواری، سوگ نامه <hr> معانی دیگر : سوگ سخن (شکوه یا اظهار غم طولانی)

معنی : نوحه سرایی، مرثیه، سوگواری، سوگ نامه معانی دیگر : سوگ سخن (شکوه یا اظهار غم طولانی)

jeremiad

<hr> معنی : ارمیای نبی <hr> معانی دیگر : اسم خاص مذکر (مخفف آن: jerry و jeremy)، (انجیل) ارمیا، ارمیای نبی (سده های 6 و 7 پیش از میلاد)

معنی : ارمیای نبی معانی دیگر : اسم خاص مذکر (مخفف آن: jerry و jeremy)، (انجیل) ارمیا، ارمیای نبی (سده های 6 و 7 پیش از میلاد)

jeremiah

jeremy bentham

<hr> شهر اریحا (در شمال بحرالمیت و مجاور خرابه های شهری که در انجیل از آن نام برده شده است)، اریحا شهر قدیمی در فلسطین

شهر اریحا (در شمال بحرالمیت و مجاور خرابه های شهری که در انجیل از آن نام برده شده است)، اریحا شهر قدیمی در فلسطین

jericho

<hr> معنی : حرکت تند و سریع، تکان ناگهانی، تکان، ادم احمق و نادان، تکان شدید و سخت، زود کشیدن، تکان تند دادن <hr> معانی دیگر : (با حرکت ناگهان و تند) کشیدن، تاباندن، پیچاندن، کندیدن، به جلو فشار دادن یا افکندن، تکان دادن، (به شدت و سرعت) وا زدن، بریده بریده سخن گفتن، جویده جویده حرف زدن، (تند و ناگهان) تکان خوردن، وول خوردن، لوشیدن، (با حرکات تند و ناگهان) شلیدن، لنگیدن، با تکان حرکت کردن، لغ لغ کردن و رفتن، وا زدن، پس زدن، حرکت تند، جنبش، کشش، ضربه، تکان یا حرکت غیر ارادی، داالرقص، لقوه، لقوه داشتن، (اندام بدن یا اعضای صورت) بلا اراده تکان خوردن، (امریکا- خودمانی) ناکس، نابکار، سالوس، مردکه، زنکه، آدم احمق و خطا کار، آپارتی، گوشت را تراشه کردن و (در آفتاب) خشکاندن، تکان تند، انقباض ماهیچه، تشنج، تکان سریع دادن

معنی : حرکت تند و سریع، تکان ناگهانی، تکان، ادم احمق و نادان، تکان شدید و سخت، زود کشیدن، تکان تند دادن معانی دیگر : (با حرکت ناگهان و تند) کشیدن، تاباندن، پیچاندن، کندیدن، به جلو فشار دادن یا افکندن، تکان دادن، (به شدت و سرعت) وا زدن، بریده بریده سخن گفتن، جویده جویده حرف زدن، (تند و ناگهان) تکان خ

jerk

jerked

jerkily

<hr> معنی : نیمتنه چرمی <hr> معانی دیگر : (سده های 16 و 17) کت تنگ، جلیقه، کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد

معنی : نیمتنه چرمی معانی دیگر : (سده های 16 و 17) کت تنگ، جلیقه، کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد

jerkin

jerkiness

jerking

<hr> (عامیانه) کوچک، بی اهمیت، (امریکا)، قطار راه آهن که به ده کوره ها می رود، قطار فرعی، قطار محلی، بیاهمیت a jerkwater village ده کوره

(عامیانه) کوچک، بی اهمیت، (امریکا)، قطار راه آهن که به ده کوره ها می رود، قطار فرعی، قطار محلی، بیاهمیت a jerkwater village ده کوره

jerkwater

<hr> معنی : تشنجی، نامنظم رونده <hr> معانی دیگر : وابسته به حرکت لقوه مانند یا ناگهانی، لقوه ای، پر تکان، (گوشت تراشه شده و خشکانده شده در آفتاب یا گرمخانه به ویژه گوشت گاو) گوشت خشک، متناوب، خشکانده شده در افتاب

معنی : تشنجی، نامنظم رونده معانی دیگر : وابسته به حرکت لقوه مانند یا ناگهانی، لقوه ای، پر تکان، (گوشت تراشه شده و خشکانده شده در آفتاب یا گرمخانه به ویژه گوشت گاو) گوشت خشک، متناوب، خشکانده شده در افتاب

jerky

<hr> معنی : جام شراب بزرگ، قدح بزرگ <hr> معانی دیگر : (انجیل) یربعام

معنی : جام شراب بزرگ، قدح بزرگ معانی دیگر : (انجیل) یربعام

jeroboam

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: jerry)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: jerry)

jerome

<hr> معنی : المانی <hr> معانی دیگر : اسم خاص مذکر (مشتق از: gerald و jerome و gerard و jeremiah)، اسم خاص مخفف jerald ز

معنی : المانی معانی دیگر : اسم خاص مذکر (مشتق از: gerald و jerome و gerard و jeremiah)، اسم خاص مخفف jerald ز

jerry

<hr> معنی : پارچه کشباف، زیر پیراهن کشباف <hr> معانی دیگر : پارچه ی کشباف (از پنبه یا پشم و غیره)، پیراهن کشباف (بی دکمه - ویژه ی ورزشکاران و ملوانان)، جزیره ی جرزی (یکی از جزایر متعلق به انگلیس واقع در دریای مانش - 117 کیلومتر مربع)

معنی : پارچه کشباف، زیر پیراهن کشباف معانی دیگر : پارچه ی کشباف (از پنبه یا پشم و غیره)، پیراهن کشباف (بی دکمه - ویژه ی ورزشکاران و ملوانان)، جزیره ی جرزی (یکی از جزایر متعلق به انگلیس واقع در دریای مانش - 117 کیلومتر مربع)

jersey

<hr> معنی : اورشلیم، بیت المقدس <hr> معانی دیگر : شهر اورشلیم

معنی : اورشلیم، بیت المقدس معانی دیگر : شهر اورشلیم

jerusalem

<hr> معنی : پا بند <hr> معانی دیگر : پابند باز شکاری یا قوش (تسمه ای که دور پای باز می بندند و به حلقه ی آن افسار درازی بسته می شود)، پابند قوش

معنی : پا بند معانی دیگر : پابند باز شکاری یا قوش (تسمه ای که دور پای باز می بندند و به حلقه ی آن افسار درازی بسته می شود)، پابند قوش

jess

<hr> اسم خاص مونث، گل یاس، یاسمن

اسم خاص مونث، گل یاس، یاسمن

jessamine

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: jess)، یسی نام پدر حضرت داود

اسم خاص مذکر (مخفف آن: jess)، یسی نام پدر حضرت داود

jesse

jesse jackson

jesse owens

<hr> معنی : کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی، ببازی گرفتن، مزاح گفتن، شوخی کردن، خنده کردن، استهزاء کردن، تمسخر کردن <hr> معانی دیگر : سخره، دست اندازی، مضحکه، ریشخند، خوشحالی، سردماغی، خرم دلی، لودگی، مسخره بازی، دلقک بازی، ریشخند کردن، مسخره کردن، دست انداختن، تسخر زدن، دلقک بازی در آوردن، لودگی کردن، جوک، (مهجور) کار قابل توجه، شیرین کاری، کار بزرگ، خوش طبعی، عمل، طعنه زدن

معنی : کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی، ببازی گرفتن، مزاح گفتن، شوخی کردن، خنده کردن، استهزاء کردن، تمسخر کردن معانی دیگر : سخره، دست اندازی، مضحکه، ریشخند، خوشحالی، سردماغی، خرم دلی، لودگی، مسخره بازی، دلقک بازی، ریشخند کردن، مسخره کردن، دست اندا

jest

jest with

<hr> معنی : شوخ، دلقک <hr> معانی دیگر : دلقک

معنی : شوخ، دلقک معانی دیگر : دلقک

jester

jesting

<hr> معنی : یسوعیون <hr> معانی دیگر : راهب یسوعی (یسوعیان راهبانی هستند که رسته ی آنان در 1534 توسط ignatius loyola بنیان گذاری شد)، عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد

معنی : یسوعیون معانی دیگر : راهب یسوعی (یسوعیان راهبانی هستند که رسته ی آنان در 1534 توسط ignatius loyola بنیان گذاری شد)، عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد

jesuit

<hr> معنی : عیسی <hr> معانی دیگر : اسم خاص مذکر

معنی : عیسی معانی دیگر : اسم خاص مذکر

jesus

jesus christ

<hr> معنی : جت، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهانه، دهنه، پرتاب، فوران، فواره، مرمری، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، فواره زدن، بیرون ریختن، پراندن <hr> معانی دیگر : فوران کردن، بر فشاندن، بر جوشیدن، برون جهیدن، (خارج شدن با فشار آب یا گاز یا هوا یا آتش از دهانه ی باریک) برون جستن، جست کردن، با هواپیمای جت رفتن، فشانش، فشش، برجوشش، برون جهش، هواپیمای جت (اسم کامل: jet airplane)، پرا، وابسته به جت، دارای جت، (اتومبیل) ژیگلور، سوخت پاش، شیپوره، ناوک، پرانگر، فشانه، شبق، بیرون ریختن با فشار

معنی : جت، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهانه، دهنه، پرتاب، فوران، فواره، مرمری، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، فواره زدن، بیرون ریختن، پراندن معانی دیگر : فوران کردن، بر فشاندن، بر جوشیدن، برون جهیدن، (خارج شدن با فشار آب یا گاز یا هوا یا آتش از دهانه ی باریک) برون

<hr> معنی : سیاه <hr> معانی دیگر : سیاه براق و تیره، سیاه شبقی، سیاه سیاه، براق، سیاه کهربایی، مانندکهربای سیاه

معنی : سیاه معانی دیگر : سیاه براق و تیره، سیاه شبقی، سیاه سیاه، براق، سیاه کهربایی، مانندکهربای سیاه

jet black

<hr> موتور جت، موتور پرتابی

موتور جت، موتور پرتابی

jet engine

<hr> جت زدگی (بی خوابی و ناراحتی ناشی از مسافرت طولانی با هواپیما)

جت زدگی (بی خوابی و ناراحتی ناشی از مسافرت طولانی با هواپیما)

واژه های حرف "j" - جملات نمونه