<hr> معنی : نزدیک، مجاور، نزدیک شدن، نزدیک، تقریبا، قریب <hr> معانی دیگر : (جا یا زمان یا رابطه) نزدیک، کمابیش، حدود

معنی : نزدیک، مجاور، نزدیک شدن، نزدیک، تقریبا، قریب معانی دیگر : (جا یا زمان یا رابطه) نزدیک، کمابیش، حدود

nigh

<hr> معنی : تاریکی، شب، غروب، شب هنگام، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک بوقت خواب، نزدیک بوقت خواب <hr> معانی دیگر : شب پس از روز معین، بعد از غروب، تاریکی شب، شبدیز، (مجازی) ظلمت، تاریکی جهل (یا غم یا انحطاط یا مرگ و غیره)، شبانه، وابسته به شب، شبکار، شبانگاهی

معنی : تاریکی، شب، غروب، شب هنگام، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک بوقت خواب، نزدیک بوقت خواب معانی دیگر : شب پس از روز معین، بعد از غروب، تاریکی شب، شبدیز، (مجازی) ظلمت، تاریکی جهل (یا غم یا انحطاط یا مرگ و غیره)، شبانه، وابسته به شب، شبکار، شبانگاهی

night

<hr> معنی : لباس خواب <hr> معانی دیگر : nightgown لباس خواب

معنی : لباس خواب معانی دیگر : nightgown لباس خواب

night robe

night walking

<hr> معنی : مشروب قبل از خواب، شب کلاه <hr> معانی دیگر : (عامیانه) مشروب پیش از خواب یا درآخر مهمانی و غیره، شب کلاه برای هنگام خوابیدن، عرق آخر شب که برای خواب آوردن نوشند

معنی : مشروب قبل از خواب، شب کلاه معانی دیگر : (عامیانه) مشروب پیش از خواب یا درآخر مهمانی و غیره، شب کلاه برای هنگام خوابیدن، عرق آخر شب که برای خواب آوردن نوشند

nightcap

<hr> معنی : لباس خواب <hr> معانی دیگر : پیژامه (night clothes هم می نویسند)، جامه خواب، لباس خواب، جامه شبانه برای تو خانه

معنی : لباس خواب معانی دیگر : پیژامه (night clothes هم می نویسند)، جامه خواب، لباس خواب، جامه شبانه برای تو خانه

nightclothes

<hr> معنی : کاباره <hr> معانی دیگر : باشگاه شبانه، کلوپ شبانه، کاباره رفتن

معنی : کاباره معانی دیگر : باشگاه شبانه، کلوپ شبانه، کاباره رفتن

nightclub

<hr> معنی : لباس خواب <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: nightgown، nightclothes : لباس خواب، جامه خواب پیراهن خواب، خواب جامه

معنی : لباس خواب معانی دیگر : رجوع شود به: nightgown، nightclothes : لباس خواب، جامه خواب پیراهن خواب، خواب جامه

nightdress

<hr> معنی : شب هنگام، شبانگاه <hr> معانی دیگر : فرا رسیدن شب، غروب، خور نشست

معنی : شب هنگام، شبانگاه معانی دیگر : فرا رسیدن شب، غروب، خور نشست

nightfall

<hr> معنی : لباس شب، پیژامه <hr> معانی دیگر : لباس خواب زنانه، رجوع شود به: nightshirt، جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب، خواب جامه

معنی : لباس شب، پیژامه معانی دیگر : لباس خواب زنانه، رجوع شود به: nightshirt، جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب، خواب جامه

nightgown

<hr> معنی : بلبل، هزاردستان <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) بلبل (جنس luscinia)، فلورانس نایت اینگایل (بنیانگذار پرستاری نوین)

معنی : بلبل، هزاردستان معانی دیگر : (جانورشناسی) بلبل (جنس luscinia)، فلورانس نایت اینگایل (بنیانگذار پرستاری نوین)

nightingale

<hr> معنی : تمامی شب، از سرشب تا بامداد، در سرتاسر شب <hr> معانی دیگر : همه ی شب، سرتاسر شب، شب تا صبح

معنی : تمامی شب، از سرشب تا بامداد، در سرتاسر شب معانی دیگر : همه ی شب، سرتاسر شب، شب تا صبح

nightlong

<hr> معنی : شبانه، هر شب <hr> معانی دیگر : هر شبه، (مهجور) شبانه، شب مانند، وابسته به شب

معنی : شبانه، هر شب معانی دیگر : هر شبه، (مهجور) شبانه، شب مانند، وابسته به شب

nightly

<hr> معنی : کابوس، بختک، خفتک، خواب ناراحت کننده و غم افزا <hr> معانی دیگر : (مجازی) هر تجربه ی وحشتناک، (در اصل) روح خبیثی که معتقد بودند اشخاص خوابیده را خفه می کند، خفتو، خواب بد

معنی : کابوس، بختک، خفتک، خواب ناراحت کننده و غم افزا معانی دیگر : (مجازی) هر تجربه ی وحشتناک، (در اصل) روح خبیثی که معتقد بودند اشخاص خوابیده را خفه می کند، خفتو، خواب بد

nightmare

<hr> معنی : ترسناک، کابوس مانند <hr> معانی دیگر : کابوس مانند، ترسناک

معنی : ترسناک، کابوس مانند معانی دیگر : کابوس مانند، ترسناک

nightmarish

<hr> معنی : چوب قانون، باتون پاسبان <hr> معانی دیگر : چوبدستی پاسبان ها، باتون، باتوم پاسبان

معنی : چوب قانون، باتون پاسبان معانی دیگر : چوبدستی پاسبان ها، باتون، باتوم پاسبان

nightstick

<hr> معنی : شب، شبانگاه <hr> معانی دیگر : شب تا صبح، غروب تا سحر، شب هنگام، شبگاه، شبانگاه یعنی ازمغرب تاسپیده دم

معنی : شب، شبانگاه معانی دیگر : شب تا صبح، غروب تا سحر، شب هنگام، شبگاه، شبانگاه یعنی ازمغرب تاسپیده دم

nighttime

<hr> معنی : سیاهی، تیرگی، سیاه چردگی، سیاه شدگی <hr> معانی دیگر : سیاهی، سیاه شدگی، تیرگی، سیاه چردگی

معنی : سیاهی، تیرگی، سیاه چردگی، سیاه شدگی معانی دیگر : سیاهی، سیاه شدگی، تیرگی، سیاه چردگی

nigrescence

<hr> معنی : سیاه شونده <hr> معانی دیگر : (نادر)، متمایل به سیاه شدن، سیه گرای، سیاهپوست

معنی : سیاه شونده معانی دیگر : (نادر)، متمایل به سیاه شدن، سیه گرای، سیاهپوست

nigrescent

<hr> معنی : سیاهی، تاریکی <hr> معانی دیگر : تیرگی، سیاهپوستی

معنی : سیاهی، تاریکی معانی دیگر : تیرگی، سیاهپوستی

nigritude

<hr> معنی : پوچ گرایی، انکار همه چیز، عقاید نهیلیستی <hr> معانی دیگر : (فلسفه - سیاست) هیچ گرایی، لاگرایی، نیست گرایی، آیین نفی مطلق، اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها

معنی : پوچ گرایی، انکار همه چیز، عقاید نهیلیستی معانی دیگر : (فلسفه - سیاست) هیچ گرایی، لاگرایی، نیست گرایی، آیین نفی مطلق، اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها

nihilism

<hr> معنی : پوچ گرا، منکر همه چیز <hr> معانی دیگر : منکر همه چیز، پوچ گرا

معنی : پوچ گرا، منکر همه چیز معانی دیگر : منکر همه چیز، پوچ گرا

nihilist

<hr> معنی : عدم، پوچی، هیچی <hr> معانی دیگر : هیچ بودن، نیستی

معنی : عدم، پوچی، هیچی معانی دیگر : هیچ بودن، نیستی

nihility

<hr> معنی : الهه پیروزی <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) نایکی (خدای بالدار پیروزی)، افسانه یونان الهه پیروزی

معنی : الهه پیروزی معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) نایکی (خدای بالدار پیروزی)، افسانه یونان الهه پیروزی

nike

<hr> معنی : هیچ، صفر <hr> معانی دیگر : (لاتین) هیچ، هیچ چیز، معدوم

معنی : هیچ، صفر معانی دیگر : (لاتین) هیچ، هیچ چیز، معدوم

<hr> معنی : رود نیل <hr> معانی دیگر : رود نیل (در مصر و سودان)

معنی : رود نیل معانی دیگر : رود نیل (در مصر و سودان)

nile

<hr> معنی : وابسته به رود نیل <hr> معانی دیگر : وابسته به رودنیل و دره ی رود نیل، نیلی، وابسته به ساکنان دره ی نیل، نیل زی

معنی : وابسته به رود نیل معانی دیگر : وابسته به رودنیل و دره ی رود نیل، نیلی، وابسته به ساکنان دره ی نیل، نیل زی

nilotic

<hr> معنی : زیرک، زرنگ، چابک، چالاک، تردست، فرز، جلد، چست <hr> معانی دیگر : تیزهوش، تنداندیش، هشیار، بشول، قلچماق

معنی : زیرک، زرنگ، چابک، چالاک، تردست، فرز، جلد، چست معانی دیگر : تیزهوش، تنداندیش، هشیار، بشول، قلچماق

nimble

<hr> معنی : سبکی <hr> معانی دیگر : چابکى، زیرکى

معنی : سبکی معانی دیگر : چابکى، زیرکى

nimbleness

<hr> معنی : هاله، فر، ابر بارانی، اوهام <hr> معانی دیگر : (دراصل) ابرباران زا، بارا، هاله ی دور سر مقدسان یا خدایان

معنی : هاله، فر، ابر بارانی، اوهام معانی دیگر : (دراصل) ابرباران زا، بارا، هاله ی دور سر مقدسان یا خدایان

nimbus

<hr> معنی : فزونی، زیادی، بی اعتدالی، اطناب، حشو و زواید <hr> معانی دیگر : فزون گویی، زیادتی، حشو و زوائد

معنی : فزونی، زیادی، بی اعتدالی، اطناب، حشو و زواید معانی دیگر : فزون گویی، زیادتی، حشو و زوائد

nimiety

<hr> معنی : ستمگر، نمرود <hr> معانی دیگر : (انجیل) نمرود

معنی : ستمگر، نمرود معانی دیگر : (انجیل) نمرود

nimrod

<hr> معنی : احمق <hr> معانی دیگر : آدم احمق، ابله، پخمه، کودن، ساده لوح

معنی : احمق معانی دیگر : آدم احمق، ابله، پخمه، کودن، ساده لوح

nincompoop

<hr> معنی : عدد نه، نه نفر، نه تا، نه عدد، نه چیز، نهتایی <hr> معانی دیگر : نه، گروه نه تایی، دسته ی نه نفری (به ویژه تیم بیس بال)، شماره ی نه

معنی : عدد نه، نه نفر، نه تا، نه عدد، نه چیز، نهتایی معانی دیگر : نه، گروه نه تایی، دسته ی نه نفری (به ویژه تیم بیس بال)، شماره ی نه

nine

nine days' wonder

<hr> معنی : نه برابر، نه بخشی <hr> معانی دیگر : نه چندان، دارای نه قسمت، نه گانه

معنی : نه برابر، نه بخشی معانی دیگر : نه چندان، دارای نه قسمت، نه گانه

ninefold

<hr> معنی : بازی بولینگ با 9 میله چوبی <hr> معانی دیگر : بازی بولینگ با 9 میله چوبی

معنی : بازی بولینگ با 9 میله چوبی معانی دیگر : بازی بولینگ با 9 میله چوبی

ninepin

<hr> معنی : عدد نوزده، نوزده تایی <hr> معانی دیگر : نوزده، نوزده تا، نوزده عدد، نوزدهمین مرتبه

معنی : عدد نوزده، نوزده تایی معانی دیگر : نوزده، نوزده تا، نوزده عدد، نوزدهمین مرتبه

nineteen

<hr> معنی : نوزدهمین، نوزدهمین مرتبه <hr> معانی دیگر : نوزدهمین (19th هم می نویسند)، یک نوزدهم

معنی : نوزدهمین، نوزدهمین مرتبه معانی دیگر : نوزدهمین (19th هم می نویسند)، یک نوزدهم

nineteenth

<hr> معنی : نودمین، نودمین درجه یا مرتبه <hr> معانی دیگر : یک نودم

معنی : نودمین، نودمین درجه یا مرتبه معانی دیگر : یک نودم

ninetieth

<hr> معنی : عدد نود، نود نفر، نود، نودچیز <hr> معانی دیگر : شماره ی نود

معنی : عدد نود، نود نفر، نود، نودچیز معانی دیگر : شماره ی نود

ninety

<hr> معنی : کودن، احمق <hr> معانی دیگر : پخمه، دیرآموز

معنی : کودن، احمق معانی دیگر : پخمه، دیرآموز

ninny

<hr> معنی : یک نهم، نهمین، نهمین مرتبه <hr> معانی دیگر : نهم، درنهمین درجه

معنی : یک نهم، نهمین، نهمین مرتبه معانی دیگر : نهم، درنهمین درجه

ninth

<hr> معنی : دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعمتندوتیز، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدمه زدن، جیم شدن، گاز گرفتن، جوانه زدن، کش رفتن <hr> معانی دیگر : میان دو سطح (مثلا گازانبر یا موچین) گرفتن و فشردن، (لای چیزی) گیرانداختن یا فشردن، (محکم) گرفتن، نیشگون گرفتن، (کناره ی چیزی را یا شکوفه و جوانه و غیره را) بریدن، چیدن، زدن، کندن، جلوی پیشرفت یا رشد چیزی را گرفتن، آسیب رساندن، (گیاه) سرما زده کردن، (خودمانی) قاپیدن، دزدیدن، (انگلیس - عامیانه - با: off یا away یا along و غیره) با چالاکی عمل کردن، پریدن و انجام دادن، (سرما) سوز، حرف نیش دار، کلام برنده، طعم تند، مزه ی قوی، (جامه) درز گرفتن، تو گذاشتن، گاز، گیر، تکه، بریده، قطعه، ریزه، (مشروب الکلی) جرعه، قلپ، مزمزه، شکفتن، مانع رشدونموشدن، جفت جفت زدن، جزئی، سرمازدگی گیاه وجوانه

معنی : دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعمتندوتیز، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدمه زدن، جیم شدن، گاز گرفتن، جوانه زدن، کش رفتن معانی دیگر : میان دو سطح (مثلا گازانبر یا موچین) گرفتن و فشردن، (لای چیزی) گیرانداختن یا فشردن، (محکم) گرفتن، نیشگون گرفتن، (ک

<hr> معنی : پهلو به پهلو <hr> معانی دیگر : (مسابقه یا عمل و غیره) دارای عاقبت نا معلوم، دارای نیرو یا امتیاز تقریبا برابر، تقریبا برابر

معنی : پهلو به پهلو معانی دیگر : (مسابقه یا عمل و غیره) دارای عاقبت نا معلوم، دارای نیرو یا امتیاز تقریبا برابر، تقریبا برابر

nip and tuck

nipped

<hr> معنی : چنگال، فندق شکن، قند شکن گاز انبری <hr> معانی دیگر : نیشگون گیر، گاز گیر، میان فشار، (جمع) گازانبر، انبردست، (خرچنگ) چنگال، قیچی، انبرک، (پزشکی) فورسپس، (انگلیس - عامیانه) پسر بچه، منگنه

معنی : چنگال، فندق شکن، قند شکن گاز انبری معانی دیگر : نیشگون گیر، گاز گیر، میان فشار، (جمع) گازانبر، انبردست، (خرچنگ) چنگال، قیچی، انبرک، (پزشکی) فورسپس، (انگلیس - عامیانه) پسر بچه، منگنه

واژه های حرف "n" - مترادف و متضاد