جملات نمونه

<hr> 1- تقصیرکار، مقصر، گناهکار، رمژکدار، مانیدکار، 2- سرگردان، بدون چاره، در آغاز، در ابتدا، در آغاز کار

1- تقصیرکار، مقصر، گناهکار، رمژکدار، مانیدکار، 2- سرگردان، بدون چاره، در آغاز، در ابتدا، در آغاز کار

at first

<hr> در آغاز، در ابتدا، در آغاز کار، در اولین نظر، بدون تعمق و تفکر

در آغاز، در ابتدا، در آغاز کار، در اولین نظر، بدون تعمق و تفکر

at first blush

at first glance

<hr> با اولین نگاه، در یا با نظر اول، با نخستین دیدار

با اولین نگاه، در یا با نظر اول، با نخستین دیدار

at first sight

<hr> دراز کشیده، با تمام قد یا طول، در تمام درازا

دراز کشیده، با تمام قد یا طول، در تمام درازا

at full length

at full speed

at full stretch

<hr> با سرعت تمام، با شتاب تمام

با سرعت تمام، با شتاب تمام

at full tilt

at gunpoint

<hr> معنی : مهیا <hr> معانی دیگر : 1- نزدیک، 2- در دسترس فوری، آماده ی تحویل، نزدیک، دم دست

معنی : مهیا معانی دیگر : 1- نزدیک، 2- در دسترس فوری، آماده ی تحویل، نزدیک، دم دست

at hand

<hr> اصلا، اساسا، دربنیاد، درسرشت، قلبا

اصلا، اساسا، دربنیاد، درسرشت، قلبا

at heart

<hr> 1- در خانه یا کاشانه یا میهن خود، 2- راحت، آرامیده، بی تکلف

1- در خانه یا کاشانه یا میهن خود، 2- راحت، آرامیده، بی تکلف

at home

<hr> 1- گاه به گاه، گهگاه، هرچند وقت یکبار 2- در اینجا و آنجا، به طور پراکنده

1- گاه به گاه، گهگاه، هرچند وقت یکبار 2- در اینجا و آنجا، به طور پراکنده

at intervals

at issue

<hr> بالاخره، بعد از همه ی این حرف ها، بالاخره، بعد از همه این حرفها

بالاخره، بعد از همه ی این حرف ها، بالاخره، بعد از همه این حرفها

at last

<hr> 1- دست کم، لااقل، 2- به هر حال، در هر صورت، اقلا، دست کم، هیچنباشد

1- دست کم، لااقل، 2- به هر حال، در هر صورت، اقلا، دست کم، هیچنباشد

at least

<hr> 1- دارای وقت آزاد، فارغ البال، ماژدار، در آسایش 2- بی شتاب، سر فرصت، در موقع مناسب، فرصت دار، فاره، بیکار، بی شتاب

1- دارای وقت آزاد، فارغ البال، ماژدار، در آسایش 2- بی شتاب، سر فرصت، در موقع مناسب، فرصت دار، فاره، بیکار، بی شتاب

at leisure

<hr> 1- پس از مدتی مدید، بالاخره 2- تماما، کلا

1- پس از مدتی مدید، بالاخره 2- تماما، کلا

at length

<hr> 1- آزاد (از قید و غیره)، مختار 2- مجاز، پرگدار

1- آزاد (از قید و غیره)، مختار 2- مجاز، پرگدار

at liberty

at loggerheads

<hr> بالاخره، پس از مدت ها

at long last

at loose ends

at midnight

<hr> حداکثر، حداعلی، منتها، خیلی باشد

حداکثر، حداعلی، منتها، خیلی باشد

at most

<hr> در شب، شب هنگام، شبانگاه

در شب، شب هنگام، شبانگاه

at night

at no time

at odds

<hr> معنی : یکسره، فورا، یک بارهای <hr> معانی دیگر : بیدرنگ، باخم، باهم، یک دفعه

معنی : یکسره، فورا، یک بارهای معانی دیگر : بیدرنگ، باخم، باهم، یک دفعه

at once

<hr> همدل، متوافق، متفق، یک دل و یک زبان، متحد، با یک ضربه

همدل، متوافق، متفق، یک دل و یک زبان، متحد، با یک ضربه

at one blow

at one fell swoop

<hr> با یک ضربت، یکباره، یکجا، 1- همزمان، باهم 2- سابقا، قبلا، پیشترها

با یک ضربت، یکباره، یکجا، 1- همزمان، باهم 2- سابقا، قبلا، پیشترها

at one time

<hr> در دسترس، نزدیک، مجاور، هنگامی که شخص فرصت کافی دارد

در دسترس، نزدیک، مجاور، هنگامی که شخص فرصت کافی دارد

at one's leisure

<hr> به بهای اسمی، به همان قیمتی که روی سهم یا ورقه ی بهادار ذکر شده

به بهای اسمی، به همان قیمتی که روی سهم یا ورقه ی بهادار ذکر شده

at par

<hr> 1- در حال صلح، فارغ از جنگ 2- آرام، درآرامش، آسوده

1- در حال صلح، فارغ از جنگ 2- آرام، درآرامش، آسوده

at peace

<hr> معنی : حالا <hr> معانی دیگر : اکنون، فعلا

معنی : حالا معانی دیگر : اکنون، فعلا

at present

<hr> بطور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب، بی گزین، بختی، بختینی، همین طوری، بختانه، به تصادف

بطور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب، بی گزین، بختی، بختینی، همین طوری، بختانه، به تصادف

at random

<hr> 1- خواب 2- ساکن 3- در حال استراحت 4- آسوده خاطر 5- مرده

1- خواب 2- ساکن 3- در حال استراحت 4- آسوده خاطر 5- مرده

at rest

at school

<hr> 1- در دریای آزاد 2- گیج، سردرگم

1- در دریای آزاد 2- گیج، سردرگم

at sea

at short notice

<hr> 1- به مجرد دیدن، فورا 2- (بازرگانی) دیداری

1- به مجرد دیدن، فورا 2- (بازرگانی) دیداری

at sight

<hr> (عامیانه) 1- شلوغ، درهم و برهم 2- مخالف یکدیگر

واژه های حرف "a" - جملات نمونه