جملات نمونه

<hr> معنی : سحر، جادو گری <hr> معانی دیگر : (با the) رجوع شود به: black magic

معنی : سحر، جادو گری معانی دیگر : (با the) رجوع شود به: black magic

black art

<hr> (در ورزش های خاور دور مانند کاراته و جودو) کمربند سیاه (نشان مهارت زیاد)

(در ورزش های خاور دور مانند کاراته و جودو) کمربند سیاه (نشان مهارت زیاد)

black belt

<hr> کتاب سیاه (کتابی که نام اشخاص مطرود یا ناخواسته یا بزهکار و غیره را در آن می نویسند)، دفتر ثبت نام تبه کاران و مجرمین یاکسانی که ازانجام عملی ممنوع میشوند

کتاب سیاه (کتابی که نام اشخاص مطرود یا ناخواسته یا بزهکار و غیره را در آن می نویسند)، دفتر ثبت نام تبه کاران و مجرمین یاکسانی که ازانجام عملی ممنوع میشوند

black book

<hr> جعبه ی سیاه (که جزئیات پرواز هواپیما و سایر اطلاعات در آن ضبط می شود)، جعبه سیاه

جعبه ی سیاه (که جزئیات پرواز هواپیما و سایر اطلاعات در آن ضبط می شود)، جعبه سیاه

black box

<hr> نان سیاه، نان چاودار

black bread

black cat

<hr> قهوه تل، قهوه بی شیر

black coffee

black comedy

black currant

<hr> طاعون خیارکی (که در قرن چهاردهم در آسیا و اروپا شایع شد)، سیاه مرگ، طاعون یا وبا

طاعون خیارکی (که در قرن چهاردهم در آسیا و اروپا شایع شد)، سیاه مرگ، طاعون یا وبا

black death

black diamond

black economy

<hr> سیه چشم، چشم سیاه، سیاهی اطراف چشم (در اثر ضربه و غیره)

سیه چشم، چشم سیاه، سیاهی اطراف چشم (در اثر ضربه و غیره)

black eye

<hr> پرچم سیاه (که دزدان دریایی می افراشتند) (مقایسه شود با: jolly roger)، پرچم دزدان دریایی، پرچمی که نشانی اعدام زندانی است

پرچم سیاه (که دزدان دریایی می افراشتند) (مقایسه شود با: jolly roger)، پرچم دزدان دریایی، پرچمی که نشانی اعدام زندانی است

black flag

<hr> جنگل سیاه (در جنوب باختری آلمان)

جنگل سیاه (در جنوب باختری آلمان)

black forest

<hr> (جانور شناسی) باقرقره ی سیاه (lyrurus tetrix)، نوعی باقرقره بزرگ tetrix tyrurus

(جانور شناسی) باقرقره ی سیاه (lyrurus tetrix)، نوعی باقرقره بزرگ tetrix tyrurus

black grouse

<hr> گروهی از مهاجران سیسیلی که در نیویورک به اخاذی و کلاهبرداری پرداختند (اوایل قرن بیستم)

گروهی از مهاجران سیسیلی که در نیویورک به اخاذی و کلاهبرداری پرداختند (اوایل قرن بیستم)

black hand

<hr> (نجوم) سیه سوراخ، سوراخ سیاه (سوراخ فرضی که باقیمانده ی ستاره ی عظیم فروریخته ای بوده و به واسطه ی نیروی جاذبه ی شدید همه چیز حتی نور را به داخل خود می کشد)، ساه چال، زندان تاریک

(نجوم) سیه سوراخ، سوراخ سیاه (سوراخ فرضی که باقیمانده ی ستاره ی عظیم فروریخته ای بوده و به واسطه ی نیروی جاذبه ی شدید همه چیز حتی نور را به داخل خود می کشد)، ساه چال، زندان تاریک

black hole

black humor

black ice

<hr> (چاپ و حروفچینی) حروف بزرگ تزیینی (gothic و old english هم می گویند)

(چاپ و حروفچینی) حروف بزرگ تزیینی (gothic و old english هم می گویند)

black letter

<hr> (عکاسی و غیره) نور سیاه، سیاه نور، نور نامرئی

(عکاسی و غیره) نور سیاه، سیاه نور، نور نامرئی

black light

<hr> معنی : سحر، جادو <hr> معانی دیگر : جادو، سحر

معنی : سحر، جادو معانی دیگر : جادو، سحر

black magic

<hr> (انگلیس) اتومبیل گشتی پلیس، سابقه ی بد، سابقهی بد frequent absences was a black mark on his record غیبتهای مکرر پروندهی او را خراب کرد

(انگلیس) اتومبیل گشتی پلیس، سابقه ی بد، سابقهی بد frequent absences was a black mark on his record غیبتهای مکرر پروندهی او را خراب کرد

black mark

<hr> معنی : بازار سیاه، در بازار سیاه معامله کردن <hr> معانی دیگر : سابقه ی بد، خرید و فروش به طور غیرقانونی

معنی : بازار سیاه، در بازار سیاه معامله کردن معانی دیگر : سابقه ی بد، خرید و فروش به طور غیرقانونی

black market

black panthers

<hr> 1- خط زدن، (مطالب نوشته شده را) سیاه کردن 2- تاریک کردن، (برق) دچار خاموشی کردن یا شدن 3- غش کردن، از حال رفتن 4- ازیاد بردن، فلفل سیاه (که از خرد کردن فلفل با پوست سیاهش به دست می آید)

1- خط زدن، (مطالب نوشته شده را) سیاه کردن 2- تاریک کردن، (برق) دچار خاموشی کردن یا شدن 3- غش کردن، از حال رفتن 4- ازیاد بردن، فلفل سیاه (که از خرد کردن فلفل با پوست سیاهش به دست می آید)

black pepper

black plague

black pudding

<hr> دریای سیاه (در شمال ترکیه و جنوب اوکراین)

دریای سیاه (در شمال ترکیه و جنوب اوکراین)

black sea

<hr> عضو خانواده یا گروه که مثل سایرین محترم یا موفق نباشد، ناخاله، مایه ی ننگ خانواده، کسی که مایه ننگ وخجالت خانواده ای باشد، بچه گیج وبی هوش، بزگر

عضو خانواده یا گروه که مثل سایرین محترم یا موفق نباشد، ناخاله، مایه ی ننگ خانواده، کسی که مایه ننگ وخجالت خانواده ای باشد، بچه گیج وبی هوش، بزگر

black sheep

black spot

<hr> پاپیون سیاه (که معمولا با کت و شلوار سیاه و رسمی می پوشند)، کت نیمه رسمی مردانه، لباس عصر مردانه

پاپیون سیاه (که معمولا با کت و شلوار سیاه و رسمی می پوشند)، کت نیمه رسمی مردانه، لباس عصر مردانه

black tie

<hr> معنی : عنکبوت <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) بیوه سیاه (عنکبوت امریکایی latrodectus mactans که ماده ی آن بدنی سیاه دارد و نیش آن زهرین است)، نوعی عنکبوت زهردار که جنس ماده ان سیاه رنگ است

معنی : عنکبوت معانی دیگر : (جانورشناسی) بیوه سیاه (عنکبوت امریکایی latrodectus mactans که ماده ی آن بدنی سیاه دارد و نیش آن زهرین است)، نوعی عنکبوت زهردار که جنس ماده ان سیاه رنگ است

black widow

black-and-white

<hr> معنی : تحریم کردن، رای مخالف دادن <hr> معانی دیگر : رای مخفی برضد شخص یا چیز، رای مخالف دادن (به ویژه در مورد پذیرش کسی به عضویت باشگاه یا سازمان)، (در اصل) گوی یا مهره ی سیاه که در رای گیری به عنوان رای منفی یا گاهی وتو تلقی می شد، مخالفت کردن

معنی : تحریم کردن، رای مخالف دادن معانی دیگر : رای مخفی برضد شخص یا چیز، رای مخالف دادن (به ویژه در مورد پذیرش کسی به عضویت باشگاه یا سازمان)، (در اصل) گوی یا مهره ی سیاه که در رای گیری به عنوان رای منفی یا گاهی وتو تلقی می شد، مخالفت کردن

blackball

<hr> معنی : شاه توت، توت سیاه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) سیاه سته (جنس rubus و خانواده ی rose)، میوه ی توت مانند این گیاه، تمشک

معنی : شاه توت، توت سیاه معانی دیگر : (گیاه شناسی) سیاه سته (جنس rubus و خانواده ی rose)، میوه ی توت مانند این گیاه، تمشک

blackberry

<hr> معنی : طرقه <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی)، سیه پر (تیره ی icteridae ـ بومی امریکا)، ترقه، توکا

معنی : طرقه معانی دیگر : (جانورشناسی)، سیه پر (تیره ی icteridae ـ بومی امریکا)، ترقه، توکا

blackbird

<hr> معنی : تخته سیاه <hr> معانی دیگر : (در کلاس درس) تخته سیاه (chalkboard هم می گویند)، تخته سیاه

معنی : تخته سیاه معانی دیگر : (در کلاس درس) تخته سیاه (chalkboard هم می گویند)، تخته سیاه

blackboard

<hr> (فیزیک - جسم فرضی که امواج الکتروماگنتیک وارد بر سطح خود را کاملا جذب می کند) سیاه تن، تابشگیر

(فیزیک - جسم فرضی که امواج الکتروماگنتیک وارد بر سطح خود را کاملا جذب می کند) سیاه تن، تابشگیر

blackbody

blackburn

<hr> سیاه، تیره، سیاه شده، چرک وکثیف، زشت، تهدید آمیز، عبوسانه، سیاهی، دوده، لباس عزا، سیاه رنگ، سیاه رنگی، سیاه کردن

سیاه، تیره، سیاه شده، چرک وکثیف، زشت، تهدید آمیز، عبوسانه، سیاهی، دوده، لباس عزا، سیاه رنگ، سیاه رنگی، سیاه کردن

blacked

<hr> معنی : سیاه کردن، سیاه ساختن، لکه دار یا بدنام کردن <hr> معانی دیگر : تیره و تار کردن، بدنام کردن، سیه نام کردن

معنی : سیاه کردن، سیاه ساختن، لکه دار یا بدنام کردن معانی دیگر : تیره و تار کردن، بدنام کردن، سیه نام کردن

blacken

blackening

<hr> صورت سیاه، سیه چهره، رنگ سیاه (که در برخی نمایش ها هنرپیشه ها بر صورت می مالند)، حاجی فیروز

صورت سیاه، سیه چهره، رنگ سیاه (که در برخی نمایش ها هنرپیشه ها بر صورت می مالند)، حاجی فیروز

blackface

<hr> سرخپوست سیاه پا (از قبیله ی الگونکین - امریکای شمالی)

سرخپوست سیاه پا (از قبیله ی الگونکین - امریکای شمالی)

blackfoot

<hr> معنی : ولگرد، بددهنی کردن <hr> معانی دیگر : آدم بددهن، رذل، لات، ارقه، ناکس، بدذات، (در اصل) دون ترین نوکران خانه که کارشان توجه از دیگ ها و ظروف سیاه بود، هرزه، بداخلاق، بددهن، ادم هرزه، فحاشی کردن به

معنی : ولگرد، بددهنی کردن معانی دیگر : آدم بددهن، رذل، لات، ارقه، ناکس، بدذات، (در اصل) دون ترین نوکران خانه که کارشان توجه از دیگ ها و ظروف سیاه بود، هرزه، بداخلاق، بددهن، ادم هرزه، فحاشی کردن به

blackguard

<hr> معنی : جوش سر سیاه، جوش کوچک در صورت، چربی دانه <hr> معانی دیگر : هر پرنده سر سیاه، سیاه کاکل، جوش سرسیاه (روی صورت و غیره)، (دامپزشکی) بیماری سیاه تاج (بیماری مسری معده و کبد مرغ و بوقلمون و غیره که توسط تک یاخته ای به نام histomona meleagridis ایجاد می شود)

معنی : جوش سر سیاه، جوش کوچک در صورت، چربی دانه معانی دیگر : هر پرنده سر سیاه، سیاه کاکل، جوش سرسیاه (روی صورت و غیره)، (دامپزشکی) بیماری سیاه تاج (بیماری مسری معده و کبد مرغ و بوقلمون و غیره که توسط تک یاخته ای به نام histomona meleagridis ایجاد می شود)

واژه های حرف "b" - جملات نمونه