جملات نمونه

<hr> معنی : یکی از مهره های بازی دومینو <hr> معانی دیگر : روپوش گشاد و کلاهدار (که با ماسک در بالماسکه ها و غیره می پوشند)، باشلق نقابدار، (ماسک سیاه که فقط بخش فوقانی چهره را می پوشاند) نیم نقاب، رخپوش کوچک، روبند، کسی که این رخپوش و روپوش را بپوشد، مهره یا تخته ی دومینو (که روی یک پهنه ی آن از یک تا شش نقطه حک شده است)، (جمع با فعل مفرد) بازی دومینو

معنی : یکی از مهره های بازی دومینو معانی دیگر : روپوش گشاد و کلاهدار (که با ماسک در بالماسکه ها و غیره می پوشند)، باشلق نقابدار، (ماسک سیاه که فقط بخش فوقانی چهره را می پوشاند) نیم نقاب، رخپوش کوچک، روبند، کسی که این رخپوش و روپوش را بپوشد، مهره یا تخته ی دومینو (که روی یک پهنه ی آن از یک تا شش نقطه

domino

<hr> تالی فاسد، اثر دومینو

domino effect

dominoes

<hr> معنی : سالار، آقا، لرد یا نجیب زاده، رئیس یا استاد یا عضو دانشکده، پوشیدن، برتن کردن <hr> معانی دیگر : رودخانه ی دون (در روسیه)، عنوان احترام آمیز اسپانیایی (معادل: sir انگلیسی) که پیش از نام می آید، نجیب زاده ی اسپانیایی، آدم برجسته، (عامیانه - در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج انگلستان) استاد، استاد راهنما، (جامه) پوشیدن، (پارچه ی به خصوصی را) به تن کردن، اقا

معنی : سالار، آقا، لرد یا نجیب زاده، رئیس یا استاد یا عضو دانشکده، پوشیدن، برتن کردن معانی دیگر : رودخانه ی دون (در روسیه)، عنوان احترام آمیز اسپانیایی (معادل: sir انگلیسی) که پیش از نام می آید، نجیب زاده ی اسپانیایی، آدم برجسته، (عامیانه - در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج انگلستان) استاد، استاد راهن

<hr> (افسانه ی اسپانیایی) دان وان (اعیان زاده ی عیاش و خوش قیافه ای که زن های بسیاری را از راه به در کرد)، دخترباز

(افسانه ی اسپانیایی) دان وان (اعیان زاده ی عیاش و خوش قیافه ای که زن های بسیاری را از راه به در کرد)، دخترباز

don juan

<hr> دن کیشوت (اسپانیایی: دان کیهوته) قهرمان رمانی به همین نام (اثر سروانتز)

دن کیشوت (اسپانیایی: دان کیهوته) قهرمان رمانی به همین نام (اثر سروانتز)

don quixote

<hr> معنی : نکن، مکن <hr> معانی دیگر : مخفف: do not، مکن not do : نکن

معنی : نکن، مکن معانی دیگر : مخفف: do not، مکن not do : نکن

don't

don't cry over spilt milk

<hr> معنی : خانم، بانو <hr> معانی دیگر : (عنوان احترام آمیز که در کشور پرتغال جلو اسم خانم ها قرار می دهند) بانو، علیا مخدره، در اسپانیا بانو

معنی : خانم، بانو معانی دیگر : (عنوان احترام آمیز که در کشور پرتغال جلو اسم خانم ها قرار می دهند) بانو، علیا مخدره، در اسپانیا بانو

dona

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: don)

اسم خاص مذکر (مخفف آن: don)

donald

donald duck

<hr> معنی : بخشیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن <hr> معانی دیگر : بخشیدن (به ویژه در امور خیریه و عام المنفعه)، دادن، اهدا کردن، پیشکش کردن، ارمغانیدن، به ارمغان دادن، واگذار کردن

معنی : بخشیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن معانی دیگر : بخشیدن (به ویژه در امور خیریه و عام المنفعه)، دادن، اهدا کردن، پیشکش کردن، ارمغانیدن، به ارمغان دادن، واگذار کردن

donate

<hr> دوناتلو (تندیس گر ایتالیایی)

دوناتلو (تندیس گر ایتالیایی)

donatello

<hr> معنی : اهداء، دهش، عطا، عطیه <hr> معانی دیگر : اهدا، دادن، بخشش، پیشکش، هرچیز اهدایی، مبلغ اهدا شده

معنی : اهداء، دهش، عطا، عطیه معانی دیگر : اهدا، دادن، بخشش، پیشکش، هرچیز اهدایی، مبلغ اهدا شده

donation

<hr> معنی : اهدایی <hr> معانی دیگر : پیشکشی، هدیه، ارمغان

معنی : اهدایی معانی دیگر : پیشکشی، هدیه، ارمغان

donative

<hr> معنی : مامور خیرات، اهدا کننده <hr> معانی دیگر : اهدا کننده

معنی : مامور خیرات، اهدا کننده معانی دیگر : اهدا کننده

donator

<hr> معنی : انجام شده، وقوع یافته <hr> معانی دیگر : (اسم مفعول فعل: do) انجام شده، کرده، پایان یافته، پخته، (از نظر اجتماعی) قابل قبول، پسندیده، (عامیانه) باشه، قبول، با کمال میل، (عامیانه) 1- مرده، نابود، تباه 2- وازده، به درد نخور، شکست خورده، بازگشت شود به do

معنی : انجام شده، وقوع یافته معانی دیگر : (اسم مفعول فعل: do) انجام شده، کرده، پایان یافته، پخته، (از نظر اجتماعی) قابل قبول، پسندیده، (عامیانه) باشه، قبول، با کمال میل، (عامیانه) 1- مرده، نابود، تباه 2- وازده، به درد نخور، شکست خورده، بازگشت شود به do

done

done for

done in

done with

<hr> معنی : گیرنده هبه، موهب الیه <hr> معانی دیگر : دریافت کننده ی هدیه یا اعانه

معنی : گیرنده هبه، موهب الیه معانی دیگر : دریافت کننده ی هدیه یا اعانه

donee

<hr> (صدای ناقوس بزرگ) دانگ، دنگ، دانگ (یگان پول کشور ویتنام) (رجوع شود به: money)، (خودمانی - ناپسندیده) کیر، دست خر

(صدای ناقوس بزرگ) دانگ، دنگ، دانگ (یگان پول کشور ویتنام) (رجوع شود به: money)، (خودمانی - ناپسندیده) کیر، دست خر

dong

dongle

<hr> معنی : الاغ، خر، ادم نادان و کودن <hr> معانی دیگر : آدم احمق، کندذهن، سرسخت، الاغ (ass هم می گویند)، الاه

معنی : الاغ، خر، ادم نادان و کودن معانی دیگر : آدم احمق، کندذهن، سرسخت، الاغ (ass هم می گویند)، الاه

donkey

<hr> (عامیانه) مدت مدید، زمان طولانی، زمان طولانی the new building won't be ready for donkey's years ساختمان جدید تا مدتها آماده نخواهد شد

(عامیانه) مدت مدید، زمان طولانی، زمان طولانی the new building won't be ready for donkey's years ساختمان جدید تا مدتها آماده نخواهد شد

donkey's years

<hr> معنی : خانم، بانو، عنوان مودبانه بانوان <hr> معانی دیگر : اسم خاص مونث، (عنوان احترام آمیز در ایتالیا که پیش از نام زنان آورده می شود) دانا، علیا مخدره، در ایتالیا عنوان مودبانه بانوان

معنی : خانم، بانو، عنوان مودبانه بانوان معانی دیگر : اسم خاص مونث، (عنوان احترام آمیز در ایتالیا که پیش از نام زنان آورده می شود) دانا، علیا مخدره، در ایتالیا عنوان مودبانه بانوان

donna

<hr> وابسته به یا همانند استاد دانشگاه (به ویژه استادان مشاور در انگلیس)، مدرس وار

وابسته به یا همانند استاد دانشگاه (به ویژه استادان مشاور در انگلیس)، مدرس وار

donnish

<hr> معنی : بخشنده، دهنده، اعطاء کننده، واهب، هبه کننده <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد اهدای خیرات یا خون یا اعضای بدن و غیره برای پیوندزنی) دهنده، بخششگر، اهداگر، اهداکننده

معنی : بخشنده، دهنده، اعطاء کننده، واهب، هبه کننده معانی دیگر : (به ویژه در مورد اهدای خیرات یا خون یا اعضای بدن و غیره برای پیوندزنی) دهنده، بخششگر، اهداگر، اهداکننده

donor

<hr> (عامیانه) رجوع شود به: doughnut

(عامیانه) رجوع شود به: doughnut

donut

don’t count your chickens before the eggs have hatched

don’t judge a book by its cover

don’t put off until tomorrow what you can do today

<hr> معنی : اسباب، ابزار <hr> معانی دیگر : (عامیانه)، (چیز بی ارزش و گاهی زینتی) زیورآلات ارزان، خرت و پرت، خرمهره، مطلب کوچکی که از نظر فراموش شده وبخاطر نمی رسد

معنی : اسباب، ابزار معانی دیگر : (عامیانه)، (چیز بی ارزش و گاهی زینتی) زیورآلات ارزان، خرت و پرت، خرمهره، مطلب کوچکی که از نظر فراموش شده وبخاطر نمی رسد

doodad

<hr> معنی : ابله <hr> معانی دیگر : (هنگام گوش دادن به نطق و غیره بدون هدف روی کاغذ عکس کشیدن یا نوشتن) خطخطی کردن، خطخطی (شده)، ول گشتن، کار بی معنی کردن، (موسیقی - عامیانه) به طور خودمانی و دوستانه نواختن، برای دوستان نواختن، گول زدن، فریفتن، سروصدا کردن

معنی : ابله معانی دیگر : (هنگام گوش دادن به نطق و غیره بدون هدف روی کاغذ عکس کشیدن یا نوشتن) خطخطی کردن، خطخطی (شده)، ول گشتن، کار بی معنی کردن، (موسیقی - عامیانه) به طور خودمانی و دوستانه نواختن، برای دوستان نواختن، گول زدن، فریفتن، سروصدا کردن

doodle

doofus

<hr> معنی : ضلالت، حکم، سرنوشت، فلک، محشر، سرنوشت بد، حکم مجازات، حکم دادن <hr> معانی دیگر : نصیب، قسمت، سرنوشت شوم، بدآیند، بدشگونی، داوری کردن، محکوم کردن، تنبیه کردن، دچار عقوبت کردن، به سرنوشت بدی دچار کردن، محکوم به شکست کردن، (در اصل) حکم، فرمان، دستور، مقرره، قضاوت (به ویژه در مورد اتهام)، محکومیت، رجوع شود به: doum، فنا، مقررداشتن

معنی : ضلالت، حکم، سرنوشت، فلک، محشر، سرنوشت بد، حکم مجازات، حکم دادن معانی دیگر : نصیب، قسمت، سرنوشت شوم، بدآیند، بدشگونی، داوری کردن، محکوم کردن، تنبیه کردن، دچار عقوبت کردن، به سرنوشت بدی دچار کردن، محکوم به شکست کردن، (در اصل) حکم، فرمان، دستور، مقرره، قضاوت (به ویژه در مورد اتهام)، محکومیت، رجو

doom

<hr> حکم، حکم مجازات، سرنوشت بد، فنا، حکم دادن، مقررداشتن، محشر

حکم، حکم مجازات، سرنوشت بد، فنا، حکم دادن، مقررداشتن، محشر

doomed

<hr> معنی : عقبی، محشر، روز قیامت، روز داوری، روز رستاخیر، روز حساب <hr> معانی دیگر : روز رستاخیز، روز قیامت (judgement day)، (به طور کلی) روز حساب رسی

معنی : عقبی، محشر، روز قیامت، روز داوری، روز رستاخیر، روز حساب معانی دیگر : روز رستاخیز، روز قیامت (judgement day)، (به طور کلی) روز حساب رسی

doomsday

<hr> معنی : باب، در، راهرو، درب <hr> معانی دیگر : (مجازی) خانه، آپارتمان، (مجازی) وسیله، اسباب، راه، درگاه، آستانه، مدخل

معنی : باب، در، راهرو، درب معانی دیگر : (مجازی) خانه، آپارتمان، (مجازی) وسیله، اسباب، راه، درگاه، آستانه، مدخل

door

door frame

<hr> خانه به خانه، دوره گرد

door to door

door-to-door

doorbell

<hr> معنی : در، چهارچوب، باهو <hr> معانی دیگر : (هریک از دو چوب عمود چارچوب در) باهو

معنی : در، چهارچوب، باهو معانی دیگر : (هریک از دو چوب عمود چارچوب در) باهو

doorjamb

<hr> معنی : حاجب، دربان، دربازکن <hr> معانی دیگر : سرایدار، مستخدم دم در، دربان

معنی : حاجب، دربان، دربازکن معانی دیگر : سرایدار، مستخدم دم در، دربان

doorkeeper

<hr> معنی : دستگیره در، چفت <hr> معانی دیگر : دستگیره ی در، دسته ی در

معنی : دستگیره در، چفت معانی دیگر : دستگیره ی در، دسته ی در

doorknob

<hr> معنی : دربان، دربازکن <hr> معانی دیگر : دربان (به ویژه کسی که کارش باز کردن در و صدا زدن تاکسی و غیره است)

معنی : دربان، دربازکن معانی دیگر : دربان (به ویژه کسی که کارش باز کردن در و صدا زدن تاکسی و غیره است)

doorman

<hr> معنی : کفش پاک کن، حصیر یا فرش جلو در <hr> معانی دیگر : پادری، کفش پاک کن (که جلو درمی اندازند)، پادری، کفش پاک کن

معنی : کفش پاک کن، حصیر یا فرش جلو در معانی دیگر : پادری، کفش پاک کن (که جلو درمی اندازند)، پادری، کفش پاک کن

واژه های حرف "d" - جملات نمونه