<hr> معنی : نگهداری، قیمومیت <hr> معانی دیگر : نگهداری، قیمومیت

معنی : نگهداری، قیمومیت معانی دیگر : نگهداری، قیمومیت

guardianship

<hr> معنی : مراقبت، محافظت، مراقب

معنی : مراقبت، محافظت، مراقب

guarding

<hr> معنی : اطاق کشیک <hr> معانی دیگر : (ارتش)، اتاق نگهبان، اتاق استراحت نگهبانان، پاسدارخانه، زندان

معنی : اطاق کشیک معانی دیگر : (ارتش)، اتاق نگهبان، اتاق استراحت نگهبانان، پاسدارخانه، زندان

guardroom

<hr> معنی : نگهبان، پاسدار، سرباز هنگ نگهبان <hr> معانی دیگر : هر یک از افراد گاردهای نظامی

معنی : نگهبان، پاسدار، سرباز هنگ نگهبان معانی دیگر : هر یک از افراد گاردهای نظامی

guardsman

<hr> معنی : گیاهان و بتها ا <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) گواوا (جنس psidium از خانواده ی myrtle - بومی نواحی حاره ی آمریکا)، میوه ی این درخت، گیاهان و بته های جنس psidium

معنی : گیاهان و بتها ا معانی دیگر : (گیاه شناسی) گواوا (جنس psidium از خانواده ی myrtle - بومی نواحی حاره ی آمریکا)، میوه ی این درخت، گیاهان و بته های جنس psidium

guava

<hr> معنی : وابسته به فرماندار، مربوط بهحکمران <hr> معانی دیگر : وابسته به استاندار یا فرماندار، (آمریکا) وابسته به فرماندار هر یک از ایالات

معنی : وابسته به فرماندار، مربوط بهحکمران معانی دیگر : وابسته به استاندار یا فرماندار، (آمریکا) وابسته به فرماندار هر یک از ایالات

gubernatorial

<hr> معنی : محور، قطب، اسه، وسیله تطمیع، میلهاهرمی، سرمحور، ماهی ریز قنات، ادم زودباور <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی ریز قنات (از جنس gobio - ماهیگیران برای جلب ماهی های بزرگتر آن را سر قلاب ماهیگیری می گذارند)، ماهی گوبی (goby)، ماهی کیلی (killifish)، (مکانیک) انتهای محور (اکسل) که چرخ بر آن سوار است، میله ی چرخان (محوری که در داخل بولبرینگ می چرخد)، (تراکتور) قلاب خور، گژن، میله حلقه، اغوا

معنی : محور، قطب، اسه، وسیله تطمیع، میلهاهرمی، سرمحور، ماهی ریز قنات، ادم زودباور معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی ریز قنات (از جنس gobio - ماهیگیران برای جلب ماهی های بزرگتر آن را سر قلاب ماهیگیری می گذارند)، ماهی گوبی (goby)، ماهی کیلی (killifish)، (مکانیک) انتهای محور (اکسل) که چرخ بر آن سوار است،

gudgeon

<hr> معنی : جایزه، پاداش <hr> معانی دیگر : (قدیمی)

معنی : جایزه، پاداش معانی دیگر : (قدیمی)

guerdon

<hr> معنی : پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی <hr> معانی دیگر : guerrilla پارتیزان

معنی : پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی معانی دیگر : guerrilla پارتیزان

guerilla

<hr> معنی : لباس بافته پشمی، بلوز پشمی کشباف <hr> معانی دیگر : جزیره ی گرن زی (در دریای مانش - جزو بریتانیای کبیر)، گاو گرن زی (شیرده و میان اندام - رنگ آن حنایی با لکه های سفید)

معنی : لباس بافته پشمی، بلوز پشمی کشباف معانی دیگر : جزیره ی گرن زی (در دریای مانش - جزو بریتانیای کبیر)، گاو گرن زی (شیرده و میان اندام - رنگ آن حنایی با لکه های سفید)

guernsey

<hr> معنی : پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی <hr> معانی دیگر : چریکی (guerilla هم می نویسند)، جنگ چریکی، جنگ پارتیزانی

معنی : پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی معانی دیگر : چریکی (guerilla هم می نویسند)، جنگ چریکی، جنگ پارتیزانی

guerrilla

<hr> معنی : حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن <hr> معانی دیگر : برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس

معنی : حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن معانی دیگر : برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس

guess

<hr> معنی : تخمین زدن، حدس زدن <hr> معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی) حدس بعید، برآورد بسیار تخمینی کردن (guestimate هم می نویسند)، بدون داشتن اطلاعات کافی تخمین زدن

معنی : تخمین زدن، حدس زدن معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی) حدس بعید، برآورد بسیار تخمینی کردن (guestimate هم می نویسند)، بدون داشتن اطلاعات کافی تخمین زدن

guesstimate

<hr> معنی : کار حدسی <hr> معانی دیگر : داوری یا برآورد تخمینی، حدس زنی، چکی حرف زدن، گمان، حدس زنی، کار حدس

معنی : کار حدسی معانی دیگر : داوری یا برآورد تخمینی، حدس زنی، چکی حرف زدن، گمان، حدس زنی، کار حدس

guesswork

<hr> معنی : مهمان، انگل، مهمان کردن، مسکن گزیدن <hr> معانی دیگر : وابسته به مهمان، ایرمان، مشتری (هتل و رستوران و غیره)، مسافر، (نمایش و غیره) هنرپیشه ی میهمان، هنرپیشه ای که استثنائا و بنا به دعوت در برنامه ای شرکت می کند، به عنوان مهمان در برنامه ای شرکت کردن، خارجی

معنی : مهمان، انگل، مهمان کردن، مسکن گزیدن معانی دیگر : وابسته به مهمان، ایرمان، مشتری (هتل و رستوران و غیره)، مسافر، (نمایش و غیره) هنرپیشه ی میهمان، هنرپیشه ای که استثنائا و بنا به دعوت در برنامه ای شرکت می کند، به عنوان مهمان در برنامه ای شرکت کردن، خارجی

guest

<hr> مهمان اصلی (که به افتخارش مهمانی داده می شود)

مهمان اصلی (که به افتخارش مهمانی داده می شود)

guest of honor

<hr> معنی : وزش، چیز قلابی <hr> معانی دیگر : (خودمانی)، چرند، کتره پتره، نسیم، حرف مفت

معنی : وزش، چیز قلابی معانی دیگر : (خودمانی)، چرند، کتره پتره، نسیم، حرف مفت

guff

<hr> معنی : خنده بلند، قاه قاه، حرف مفت، قاه قاه خندیدن <hr> معانی دیگر : قهقهه زدن، خنده ی بلند و خارج از نزاکت کردن

معنی : خنده بلند، قاه قاه، حرف مفت، قاه قاه خندیدن معانی دیگر : قهقهه زدن، خنده ی بلند و خارج از نزاکت کردن

guffaw

<hr> معنی : راهنمایی، راهنما، رهبری، راهنمایی کردن، هدایت، رهنمود <hr> معانی دیگر : سرپرستی، ارشاد، رهنمون، (دستگاه) هدایت (در موشک و هواپیما و غیره)

معنی : راهنمایی، راهنما، رهبری، راهنمایی کردن، هدایت، رهنمود معانی دیگر : سرپرستی، ارشاد، رهنمون، (دستگاه) هدایت (در موشک و هواپیما و غیره)

guidance

<hr> معنی : راهنما، رهبر، هادی، کتاب راهنما، تعلیم دادن، راهنمایی کردن <hr> معانی دیگر : ارشاد کردن، هدایت کردن، آموزش دادن، رهنمود دادن، راهنما شدن، بلد، رهنمون، راهدان، راهبر، مهمان دار، (در ماشین) دستگاه تنظیم سرعت، (ارتش) سرباز راهنما(که جلو ستون حرکت کرده و طرز گام برداری و مسیر را تعیین می کند)، نفر راهنما

معنی : راهنما، رهبر، هادی، کتاب راهنما، تعلیم دادن، راهنمایی کردن معانی دیگر : ارشاد کردن، هدایت کردن، آموزش دادن، رهنمود دادن، راهنما شدن، بلد، رهنمون، راهدان، راهبر، مهمان دار، (در ماشین) دستگاه تنظیم سرعت، (ارتش) سرباز راهنما(که جلو ستون حرکت کرده و طرز گام برداری و مسیر را تعیین می کند)، نفر راه

guide

<hr> معنی : کتاب راهنما، کتاب راهنمای مسافران <hr> معانی دیگر : کتاب راهنمای جهانگردان (توریست ها)، کتاب راهنما، راهنمای مسافران

معنی : کتاب راهنما، کتاب راهنمای مسافران معانی دیگر : کتاب راهنمای جهانگردان (توریست ها)، کتاب راهنما، راهنمای مسافران

guidebook

<hr> موشک هدایت شونده، موشک هدایت شونده guided missile destroyer ناوشکن حامل موشک هدایت شونده

موشک هدایت شونده، موشک هدایت شونده guided missile destroyer ناوشکن حامل موشک هدایت شونده

guided missile

<hr> معنی : راهنما، رهنمون، شاقول، راهبرد <hr> معانی دیگر : خط مشی، معیار عمل، رهنمود، رهبرد، دستورالعمل، مهار

معنی : راهنما، رهنمون، شاقول، راهبرد معانی دیگر : خط مشی، معیار عمل، رهنمود، رهبرد، دستورالعمل، مهار

guideline

<hr> معنی : پرچمدار <hr> معانی دیگر : ورزش : عضلات کمکى مجاور

معنی : پرچمدار معانی دیگر : ورزش : عضلات کمکى مجاور

guiding

<hr> معنی : پرچم کوچک <hr> معانی دیگر : (در اصل) پرچم کوچکی که بر سر نیزه ای می زدند و توسط نفر اول ستون سواره نظام حمل می شد، پرچم دار

معنی : پرچم کوچک معانی دیگر : (در اصل) پرچم کوچکی که بر سر نیزه ای می زدند و توسط نفر اول ستون سواره نظام حمل می شد، پرچم دار

guidon

<hr> معنی : انجمن، صنف، رسته، اتحادیه، محل اجتماع اصناف <hr> معانی دیگر : انجمن یا اتحادیه ی حرفه ای یا کارگری، (در قرون وسطی) اتحادیه ی صنفی، هیئت

معنی : انجمن، صنف، رسته، اتحادیه، محل اجتماع اصناف معانی دیگر : انجمن یا اتحادیه ی حرفه ای یا کارگری، (در قرون وسطی) اتحادیه ی صنفی، هیئت

guild

<hr> معنی : محل اجتماع اصناف، عمارت شهرداری <hr> معانی دیگر : سالن گردهمایی اعضای انجمن یا اتحادیه، اتاق اصناف، (انگلیس) ساختمان شهرداری، عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند

معنی : محل اجتماع اصناف، عمارت شهرداری معانی دیگر : سالن گردهمایی اعضای انجمن یا اتحادیه، اتاق اصناف، (انگلیس) ساختمان شهرداری، عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند

guildhall

<hr> معنی : خیانت، حیله، دورویی، مکر، تلبیس، دستان و تزویر، روباهصفتی <hr> معانی دیگر : نیرنگ، تزویر، شیادی

معنی : خیانت، حیله، دورویی، مکر، تلبیس، دستان و تزویر، روباهصفتی معانی دیگر : نیرنگ، تزویر، شیادی

guile

<hr> معنی : حیله گر <hr> معانی دیگر : نیرنگ باز، مزور، مکار، دورو، ریاکار

معنی : حیله گر معانی دیگر : نیرنگ باز، مزور، مکار، دورو، ریاکار

guileful

<hr> معنی : بی تزویر <hr> معانی دیگر : بی ریا، راد، رک و راست، صادق، یکرنگ

معنی : بی تزویر معانی دیگر : بی ریا، راد، رک و راست، صادق، یکرنگ

guileless

<hr> معنی : گیومه <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) گیله مات (جنس uria و cepphus - پرندگان ساحل زی و شیرجه رو و باریک نوک هستند و در نواحی شمالی یافت می شوند)، نشان نقل قول باین شکل ' '

معنی : گیومه معانی دیگر : (جانور شناسی) گیله مات (جنس uria و cepphus - پرندگان ساحل زی و شیرجه رو و باریک نوک هستند و در نواحی شمالی یافت می شوند)، نشان نقل قول باین شکل ' '

guillemot

<hr> معنی : گیوتین، ماشین گردن زنی، کاغذ بر، با گیوتین اعدام کردن <hr> معانی دیگر : ماشین اعدام (به وسیله ی قطع سر)، ماشین کاغذ بری، ماشین آهن بری، (پارلمان انگلیس) دستور کفایت مذاکرات

معنی : گیوتین، ماشین گردن زنی، کاغذ بر، با گیوتین اعدام کردن معانی دیگر : ماشین اعدام (به وسیله ی قطع سر)، ماشین کاغذ بری، ماشین آهن بری، (پارلمان انگلیس) دستور کفایت مذاکرات

guillotine

<hr> معنی : گناه، جرم، بزه، تقصیر، مجرمیت <hr> معانی دیگر : معصیت

معنی : گناه، جرم، بزه، تقصیر، مجرمیت معانی دیگر : معصیت

guilt

<hr> معنی : منزه، بی گناه <hr> معانی دیگر : معصوم، بی اطلاع از

معنی : منزه، بی گناه معانی دیگر : معصوم، بی اطلاع از

guiltless

<hr> معنی : مقصر، مجرم، گناهکار، مرتکب جنایت یا جنحه، بزهکار <hr> معانی دیگر : تقصیرکار، گناهکارانه، محکوم

معنی : مقصر، مجرم، گناهکار، مرتکب جنایت یا جنحه، بزهکار معانی دیگر : تقصیرکار، گناهکارانه، محکوم

guilty

guilty of perjury

<hr> معنی : کشور گینهدر افریقا <hr> معانی دیگر : (انگلیسی - سکه ی طلا که آخرین بار در 1813 ضرب شد و معادل 21 شیلینگ بود) گینی (امروز هم در ذکر قیمت کالاهای لوکس به کار می رود)، ناحیه ی ساحلی افریقای غربی بین سنگال و نیجریه، کشور گینه (که سابقا مستعمره ی فرانسه بود و در 1958 مستقل شد)، انگلیس 12 شیلینگ

معنی : کشور گینهدر افریقا معانی دیگر : (انگلیسی - سکه ی طلا که آخرین بار در 1813 ضرب شد و معادل 21 شیلینگ بود) گینی (امروز هم در ذکر قیمت کالاهای لوکس به کار می رود)، ناحیه ی ساحلی افریقای غربی بین سنگال و نیجریه، کشور گینه (که سابقا مستعمره ی فرانسه بود و در 1958 مستقل شد)، انگلیس 12 شیلینگ

guinea

<hr> معنی : مرغ شاخدار <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ شاخ دار (از تیره ی numididae - از ماکیان خانگی که سری بی پر و بدنی گرد و گوشتالو و پرهای تیره با نقطه های سفید دارد)، مره شاخدار meleagris numida مره شاخدار

معنی : مرغ شاخدار معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ شاخ دار (از تیره ی numididae - از ماکیان خانگی که سری بی پر و بدنی گرد و گوشتالو و پرهای تیره با نقطه های سفید دارد)، مره شاخدار meleagris numida مره شاخدار

guinea fowl

<hr> معنی : مرغ شاخدار، بوقلمون ماده <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ شاخ دار (ماده)، مره شاخدار نر

معنی : مرغ شاخدار، بوقلمون ماده معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ شاخ دار (ماده)، مره شاخدار نر

guinea hen

<hr> معنی : الت دست، خوکچه هندی <hr> معانی دیگر : انسان یا چیزی که در تجربه یا آزمایش علمی فدا می شود، (مجازی) موش آزمایشگاهی، (جانور شناسی) خوکچه ی هندی (از جنس cavia - گوش های کوتاه دارد و در تجربیات علمی مورد استفاده قرار می گیرد)، انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید، الت دست خوک هندی، موش خرگوش، کسیکه حقوق خودرابلیره دریافت میکند

معنی : الت دست، خوکچه هندی معانی دیگر : انسان یا چیزی که در تجربه یا آزمایش علمی فدا می شود، (مجازی) موش آزمایشگاهی، (جانور شناسی) خوکچه ی هندی (از جنس cavia - گوش های کوتاه دارد و در تجربیات علمی مورد استفاده قرار می گیرد)، انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید، الت دست خوک هندی، موش خرگوش، ک

guinea pig

<hr> معنی : منظر، لباس مبدل، تغییر قیافه، ماسک، لفافه <hr> معانی دیگر : ظاهر فریبنده، وانمود، (قدیمی) روش، طرز رفتار، طرز لباس پوشیدن، (قدیمی) ملبس شدن، آراستن، (انگلیس - گویش محلی) جامه ی مبدل پوشیدن، تغییر قیافه دادن، شکل، نما

معنی : منظر، لباس مبدل، تغییر قیافه، ماسک، لفافه معانی دیگر : ظاهر فریبنده، وانمود، (قدیمی) روش، طرز رفتار، طرز لباس پوشیدن، (قدیمی) ملبس شدن، آراستن، (انگلیس - گویش محلی) جامه ی مبدل پوشیدن، تغییر قیافه دادن، شکل، نما

guise

<hr> معنی : گیتار، عود شش سیمه، گیتار زدن <hr> معانی دیگر : (موسیقی) گیتار

معنی : گیتار، عود شش سیمه، گیتار زدن معانی دیگر : (موسیقی) گیتار

guitar

<hr> معنی : اب گذر، دره گود و باریک <hr> معانی دیگر : دره ژرف و تنگ، تنگ دره، پرتگاه، (زمین شناسی) فرکند، آبکند

معنی : اب گذر، دره گود و باریک معانی دیگر : دره ژرف و تنگ، تنگ دره، پرتگاه، (زمین شناسی) فرکند، آبکند

gulch

<hr> معنی : سکه طلا <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: guilder، سکه طلا در المان و هلند

معنی : سکه طلا معانی دیگر : رجوع شود به: guilder، سکه طلا در المان و هلند

gulden

<hr> معنی : قرمز، سرخ <hr> معانی دیگر : (نشان اشرافی) رنگ قرمز که در کنده کاری ها و سپرها بصورت خطوط قرمز موازی و عمود بر زمین نشان داده می شود، خطوط موازی عمودی

معنی : قرمز، سرخ معانی دیگر : (نشان اشرافی) رنگ قرمز که در کنده کاری ها و سپرها بصورت خطوط قرمز موازی و عمود بر زمین نشان داده می شود، خطوط موازی عمودی

gules

<hr> معنی : جدایی، خور، خلیج، گرداب، هر چیز بلعنده و فرو برنده <hr> معانی دیگر : شاخاب، دریا شاخ، مغاک، ورطه، زمین شکاف، پرتگاه، آبچرخه، بلعیدن، فراگرفتن، احاطه کردن، فاصله ز دوری، مفارقت

معنی : جدایی، خور، خلیج، گرداب، هر چیز بلعنده و فرو برنده معانی دیگر : شاخاب، دریا شاخ، مغاک، ورطه، زمین شکاف، پرتگاه، آبچرخه، بلعیدن، فراگرفتن، احاطه کردن، فاصله ز دوری، مفارقت

gulf

<hr> معنی : نوعی جلبک یا علف دریایی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) علف خلیج مکزیک (از جنس sargassum - جلبکی قهوه ای رنگ با حبابک های مملو از هوا - در آبهای خلیج مکزیک و اقیانوس آرام شناور است)

معنی : نوعی جلبک یا علف دریایی معانی دیگر : (گیاه شناسی) علف خلیج مکزیک (از جنس sargassum - جلبکی قهوه ای رنگ با حبابک های مملو از هوا - در آبهای خلیج مکزیک و اقیانوس آرام شناور است)

gulfweed

<hr> معنی : گول، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، یاعو، یاغو، ادم سادهلوح و زود باور، ساده لوح، ساده دل، گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ نوروزی (از تیره laridae - بال های بزرگ و پاهای نازک و پنجه های چتری و به هم پیوسته و نوک قلابی دارد و پرهای آن سفید یا خاکستری است)، گاکی، آدم گول خور، هالو، آدم خر و ساده دل، آدم زود فریب، خر کردن، مره نوروزی، سابقا حریصانه خوردن، بلعیدن

معنی : گول، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، یاعو، یاغو، ادم سادهلوح و زود باور، ساده لوح، ساده دل، گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ نوروزی (از تیره laridae - بال های بزرگ و پاهای نازک و پنجه های چتری و به هم پیوسته و نوک قلابی دارد و پرهای آن 

واژه های حرف "g" - مترادف و متضاد