جملات نمونه

alkyl group

<hr> معنی : همه، تمام، همه چیز، هر گونه، بسیار، کلیه، جمیع، همگی، تماما، داروندار، یکسره <hr> معانی دیگر : کلیه ی، قاطبه، سر بسر، کاملا، سرتاسر، به کلی، حد اکثر، همه نوع، (گویش محلی) تمام شده، مصرف شده، هریک، تک تک، هرکدام (بیشتر در مورد امتیاز)، پیشوند:، منحصرا [all-american]، دگر ـ [all-purpose]، (زمان) همه ـ، سرتاسر ـ [all-night]، pref : بمعنی غیر و دیگر

معنی : همه، تمام، همه چیز، هر گونه، بسیار، کلیه، جمیع، همگی، تماما، داروندار، یکسره معانی دیگر : کلیه ی، قاطبه، سر بسر، کاملا، سرتاسر، به کلی، حد اکثر، همه نوع، (گویش محلی) تمام شده، مصرف شده، هریک، تک تک، هرکدام (بیشتر در مورد امتیاز)، پیشوند:، منحصرا [all-american]، دگر ـ [all-purpose]، (زمان) همه

all aboard

all alone

<hr> در تمام مدت، از ابتدا، سراسر

در تمام مدت، از ابتدا، سراسر

all along

<hr> 1- همه جا، هرجا 2- درهر مرحله (از رویدادها)، درامتدادهمه خط، در همه جا کامیاب

1- همه جا، هرجا 2- درهر مرحله (از رویدادها)، درامتدادهمه خط، در همه جا کامیاب

all along the line

<hr> همه کس، مرد و زن و پیر و جوان

همه کس، مرد و زن و پیر و جوان

all and sundry

<hr> کاملا، جامع، سرتاسری

all around

<hr> 1 - ناگهان 2- یک باره، در یک زمان

1 - ناگهان 2- یک باره، در یک زمان

all at once

<hr> معنی : تقریبا، بنزدیکی <hr> معانی دیگر : 1- تقریبا، 2- همه بجز، به استثنای، قریبا

معنی : تقریبا، بنزدیکی معانی دیگر : 1- تقریبا، 2- همه بجز، به استثنای، قریبا

all but

<hr> علامت رفع خطر، سوت رفع خطر هوایی

علامت رفع خطر، سوت رفع خطر هوایی

all clear

all day

all day long

<hr> معنی : چهار دست و پا، چهارپا، چهارپا، چهار دست و پا <hr> معانی دیگر : نوعی بازی ورق که با هر دست آن می توان حداکثر چهار امتیاز آورد

معنی : چهار دست و پا، چهارپا، چهارپا، چهار دست و پا معانی دیگر : نوعی بازی ورق که با هر دست آن می توان حداکثر چهار امتیاز آورد

all fours

all in

<hr> 1- رویهم رفته، به طور کلی، 2- همه چیز، مهم، از همه چیز مهمتر to her money was all in all برای او پول از همهچیز مهمتر بود جمعا، رویهمرفته all in all, the plan was successful رویهمرفته نقشه موفقیتآمیز بود

1- رویهم رفته، به طور کلی، 2- همه چیز، مهم، از همه چیز مهمتر to her money was all in all برای او پول از همهچیز مهمتر بود جمعا، رویهمرفته all in all, the plan was successful رویهمرفته نقشه موفقیتآمیز بود

all in all

all is not gold that glitters

<hr> همه جور، بسیار، همه گونه، همه قبیل، همه نوع

همه جور، بسیار، همه گونه، همه قبیل، همه نوع

all manner of

all night long

all of

<hr> همه ی انسان ها برابر خلق شده اند، غفلتا، ناگهان، یکهو، ناگاه، بطور ناگهانی، یک مرتبه

همه ی انسان ها برابر خلق شده اند، غفلتا، ناگهان، یکهو، ناگاه، بطور ناگهانی، یک مرتبه

all of a sudden

<hr> یا همه یا هیچ، کاملا، با همه ی وجود، بامنتهای کوشش، بمقدار زیاد، فراوان، باشدت تمام

یا همه یا هیچ، کاملا، با همه ی وجود، بامنتهای کوشش، بمقدار زیاد، فراوان، باشدت تمام

all out

<hr> معنی : سراسر، سرتاسر، در هر قسمت، سربسر، بطور سراسری <hr> معانی دیگر : کاملا، با همه ی وجود، 1- تمام شده، خاتمه یافته، 2- همه جا، تمام شده، سرتاسر، همه جا، همه جا طرحی که همه ی سطح پارچه را فراگرفته است

معنی : سراسر، سرتاسر، در هر قسمت، سربسر، بطور سراسری معانی دیگر : کاملا، با همه ی وجود، 1- تمام شده، خاتمه یافته، 2- همه جا، تمام شده، سرتاسر، همه جا، همه جا طرحی که همه ی سطح پارچه را فراگرفته است

all over

all over the shop

<hr> در سراسر جهان، در همه جای جهان، در تمامی دنیا

در سراسر جهان، در همه جای جهان، در تمامی دنیا

all over the world

<hr> معنی : صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثق <hr> معانی دیگر : 1- تمام شده، خاتمه یافته، 2- همه جا، سرتاسر، رضایت بخش، بسنده، کافی، پذیرفتنی، بی آسیب، سالم، مصون، (در صحبت) آری، نسبتا خوب، باشه، (عامیانه) حتما، به طور قطع، یقینا، مسلما، درست

معنی : صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثق معانی دیگر : 1- تمام شده، خاتمه یافته، 2- همه جا، سرتاسر، رضایت بخش، بسنده، کافی، پذیرفتنی، بی آسیب، سالم، مصون، (در صحبت) آری، نسبتا خوب، باشه، (عامیانه) حتما، به طور قطع، یقینا، مسلما، درست

all right

all roads lead to rome

<hr> معنی : دور تا دور <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: all-around، سرتاسر، کاملا، شامل هر چیز یا هرکس

معنی : دور تا دور معانی دیگر : رجوع شود به: all-around، سرتاسر، کاملا، شامل هر چیز یا هرکس

all round

all sorts of

all square

<hr> (در برخی فرقه های مسیحی) روز ارواح (روز دوم نوامبر که در آن برای مردگان دعا می کنند)، (عامیانه) 1- (در ساختارهای منفی) آنقدرها هم نه، نه آن مقدار، 2- و چیزهای مشابه، و غیره

(در برخی فرقه های مسیحی) روز ارواح (روز دوم نوامبر که در آن برای مردگان دعا می کنند)، (عامیانه) 1- (در ساختارهای منفی) آنقدرها هم نه، نه آن مقدار، 2- و چیزهای مشابه، و غیره

all that

<hr> نباید گول ظواهر را خورد

نباید گول ظواهر را خورد

all the better

all the more

<hr> (عامیانه) تا، به فاصله ی، 1- در هر حال، با این همه، 2- علی السویه، بی تفاوت

(عامیانه) تا، به فاصله ی، 1- در هر حال، با این همه، 2- علی السویه، بی تفاوت

all the same

all the time

<hr> 1- در هر حال، با این همه، 2- علی السویه، بی تفاوت، 1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملا، صد در صد

1- در هر حال، با این همه، 2- علی السویه، بی تفاوت، 1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملا، صد در صد

all the way

all the while

all the year round

all there

<hr> 1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملا، صد در صد، رویهمرفته، با در نظر گرفتن همه چیز

1- سرتاسر، از اول تا آخر، تا آخرین حد یا محل 2- کاملا، صد در صد، رویهمرفته، با در نظر گرفتن همه چیز

all things considered

<hr> با در نظر گرفتن همه ی جوانب یا شرایط، از هر نظر، 1- همه با هم، جمعا 2- کلا، کاملا

با در نظر گرفتن همه ی جوانب یا شرایط، از هر نظر، 1- همه با هم، جمعا 2- کلا، کاملا

all together

<hr> دست و پاچلفتی، جمعا، روی هم رفته، جملگی

دست و پاچلفتی، جمعا، روی هم رفته، جملگی

all told

<hr> 1- همه با هم، جمعا 2- کلا، کاملا، بسیار، خیلی

واژه های حرف "a" - جملات نمونه